eitaa logo
Anti_liberal🚩
7.3هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
16.4هزار ویدیو
88 فایل
✨️پیشنهادات و انتقادات: @Jahadi68✨️ ✨ادمین تبادل و تبلیغات : @Sagvand_al ✨ 🛑کانالی برای سوزش برعندازان😂 🛑تحلیل جالب از اتفاقات روز دنیا👌 🛑دفاع منطقی از ایدئولوژی انقلاب🇮🇷 🛑متناسبترین واکنش به رویدادهای روز دنیا🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
امام‌زمان‌منو‌ببخشه‌نفسش‌حیدر‌بودا به‌خاطر‌حیدر‌خورد‌زمین‌ها🥀"
Anti_liberal🚩
امام‌زمان‌منو‌ببخشه‌نفسش‌حیدر‌بودا به‌خاطر‌حیدر‌خورد‌زمین‌ها🥀"
5437029213.mp3
150.5K
مادروبردن‌خونه.. زینبش‌اومد.. گفت‌مادر‌چیشده... چرا‌صورتت‌خونینه... چرا‌پهلو‌هات‌خونیه... پهلوی‌شکسته... بازوی‌کبود...
یه‌روایت‌اززبون‌آقا‌امام‌حسن‌بود‌ک‌میگفت نزن‌مادرم‌جوونه...نزن‌مادرم‌بی‌گناهه... نزن‌‌‌عزادارباباشه...(:💔
خیلی‌سخت‌بود... دیدم‌که‌مادرخوردزمین... باسرافتاد‌دخترپیغمبرخدا(:💔 می‌سوخت‌دل‌امیرالمومنین...(:
Anti_liberal🚩
خیلی‌سخت‌بود... دیدم‌که‌مادرخوردزمین... باسرافتاد‌دخترپیغمبرخدا(:💔 می‌سوخت‌دل‌امیرالمومنین...(: #فا
گفتم‌برونامردعقب‌تر.. مگه‌خودت‌ناموس‌نداری؟ بمیرم‌برادلت‌آقا ا‌ی‌بی‌حیاچشاتووا‌کن.. ببین‌پاتوکجا‌میزاری(:💔
Anti_liberal🚩
گفتم‌برونامردعقب‌تر.. مگه‌خودت‌ناموس‌نداری؟ بمیرم‌برادلت‌آقا ا‌ی‌بی‌حیاچشاتووا‌کن.. ببین‌پاتوکجا‌میز
ای‌وای‌روچادرش‌پاتونزار ای‌وای... از‌سرراه‌بروکنار.. ای‌وای.. ببین‌سرش‌خودبه‌دیوار(:🖤🥀"
آقاامام‌حسن‌هروقت‌ازاون‌کوچه‌ردمیشد ب‌ی‌نقطه‌که‌میرسیدروزمین‌مینشست سلمان‌میگه: شب‌غسل‌مادرتوخونه‌نشسته‌بودم دیدم‌تودل‌شب‌درخونه‌رومیزنن
Anti_liberal🚩
آقاامام‌حسن‌هروقت‌ازاون‌کوچه‌ردمیشد ب‌ی‌نقطه‌که‌میرسیدروزمین‌مینشست سلمان‌میگه: شب‌غسل‌مادرتوخونه‌نش
تادروباز‌کردم‌دیدم‌امام‌حسن... سر‌به‌دیوار‌گذاشته‌داره‌زارزار‌گریه‌میکنه گفتم‌:چیشده‌حسن‌جان...
Anti_liberal🚩
تادروباز‌کردم‌دیدم‌امام‌حسن... سر‌به‌دیوار‌گذاشته‌داره‌زارزار‌گریه‌میکنه گفتم‌:چیشده‌حسن‌جان...
صدازد:سلمان‌بودو‌بیا‌کمک‌بابام‌بکن.. سلمان‌میگه‌اومدم‌تو‌خونه‌ی‌مولادیدم‌چه‌خبره میگ‌اومدم‌دیدم‌حسین‌ی‌طرف‌نشسته... زینب‌یه‌طرف.. امیرالمومنین‌سر‌تا‌پا‌خاکیه.. منو‌ک‌دید‌بغلم‌کرد... سلمان‌دیدی‌چه‌خاکی‌به‌سرم‌شد؟🥀
Anti_liberal🚩
صدازد:سلمان‌بودو‌بیا‌کمک‌بابام‌بکن.. سلمان‌میگه‌اومدم‌تو‌خونه‌ی‌مولادیدم‌چه‌خبره میگ‌اومدم‌دیدم‌حسین
سلمان‌میگه‌کمک‌علی‌کردم زیر‌این‌تابوت‌وگرفتیم‌و‌آروم‌آروم‌بلند‌کردیم. به‌عزت‌وشرف‌لا‌اله‌الا‌الله دیدم‌به‌یه ‌کوچه‌ک‌رسیدیم... امام‌حسن‌نشست ...دستاشو‌رو‌سرش‌گرفت(:💔
هی‌داره ‌میگه‌مادر...مادر...مادر.. زیر‌بغل‌های‌حسن‌وگرفتم چیشده‌حسن‌جان... مگ‌بابات‌نگفت‌کسی‌بلند‌گریه‌نکنه(: صدازدسلمان‌دست‌به‌دل‌حسن‌نزار... چیزی‌ک‌تو‌این‌کوچه‌ها‌دیدم‌هیچکس‌ندیده... وایستادم‌به‌روی‌پنجه‌های‌پام... ولی‌دستش‌از‌روی‌سرم‌رد‌شد‌و‌به‌مادر‌خورد(:💔