Anti_liberal🚩
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• #قسمـت92 نیمه شعبان ايشــان(صیاد شیرازی) از بچههای داوطلب سادهتر ا
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵•
#قسمـت93
جايزه
يكــی از عملياتهای نفوذی ما در منطقه غرب به اتمام رســيد. بچهها را
فرستاديم عقب.
پس از پايان عمليات، يكيك ســنگرها را نگاه كرديم. كسی جا نمانده
بود. ما آخرين نفراتی بوديم كه بر ميگشتيم.
ســاعت يك نيمه شــب بود. ما پنج نفر مدتی راه رفتيم. به ابراهيم گفتم:
آقا ابرام خيلی خســتهايم، اگه مشكلی نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم
موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم.
هنوز چشــمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسی به
ما نزديك ميشود!
يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير
نور ماه كاملا مشخص بود. يك عراقی در حالی كه كسی را بر دوش حمل
ميكرد به ما نزديك ميشد!
خيلی آهســته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسی غير
از آن عراقی نبود!
وقتــی خوب به ما نزديك شــد از ســنگر بيرون پريديــم و در مقابل آن
عراقی قرار گرفتيم.
سرباز عراقی خيلی ترسيده بود. همانجا روی زمين نشست.
راوی :قاسم شعبان
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜✨
@Antiliberalism