eitaa logo
Anti_liberal🚩
7.2هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
16.5هزار ویدیو
88 فایل
✨️پیشنهادات و انتقادات: @Jahadi68✨️ ✨ادمین تبادل و تبلیغات : @Sagvand_al ✨ 🛑کانالی برای سوزش برعندازان😂 🛑تحلیل جالب از اتفاقات روز دنیا👌 🛑دفاع منطقی از ایدئولوژی انقلاب🇮🇷 🛑متناسبترین واکنش به رویدادهای روز دنیا🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
از شهیدبابایی پرسیدند عباس‌جان چیکار میکنی گفت به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی وارد نشود شُهدا اول از هرچیزی خودسازی کردن جنگیدن با خودشون خودشون رو تنبیه کردن هرکاری کردن تا یه‌وقت غیرخدا به دلشون وارد نشه تا یه‌وقت غیرخدا حواسشون رو پرت نکنه خدا هم در مقابل این طاقت‌ها و صبوری‌ها ۳شهادت رو نصیبشون کرد🕊 ♥️ @Antiliberalism
💢 تصاویر منتشر شده از پیکر مطهر شهدای امنیت مهندس مصطفی رضایی و مرتضی ابراهیم در معراج شهدا. °••√ #شهداے_امنیت #نواے_روح_بخش_دفاع_مقدس @Antiliberalism
همسر شهید دقایقی: 🌼یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم؛ هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم؛ او عصبانی شد؛ اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» می گفت: «نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند...» 📚«نیمه پنهان ماه/ جلد چهارم/ صفحه 37» @Antiliberalism
📖 🔻 زمستان بود و دم غروب ڪنار جاده یڪ زن و یڪ مرد با یڪ بچہ مونده بودن وسط راه ، من و علی هم از منطقہ بر می‌گشتیم . تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون . پرسید : ” ڪجا  می‌رین ؟ “ مرد گفت : ڪرمانشاه . علی گفت : رانندگی بلدی ؟ گفت بلہ بلدم . علی رو ڪرد بہ من گفت : سعید بریم عقب .  مرد با زن و بچہ‌اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا . عقب خیلی سرد بود . گفتم : آخہ این آدم رو می‌شناسی ڪہ این جوری بهش اعتماد ڪردی ؟ اون هم مثل من می‌لرزید ، لبخندی زد و ... 👈 گفت : آره ، اینا همون ڪوخ نشینایی هستن ڪہ امام فرمود بہ تمام ڪاخ نشین‌ها شرف دارن . تمام سختی‌های ما توی جبهہ بہ خاطر ایناس . @Antiliberalism
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله‼️ ❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍ ❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛ شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴 یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆 دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم . سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم . چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️ جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔 📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...                      ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2⃣تهمت… همه ميگن🔕 3⃣دروغ… مصلحتي📛 4⃣رشوه... شيريني🍭 5⃣ماهواره... شبکه هاي علمي📡 6⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9⃣موسيقي حرام...🎼 ارامش بخش🔇 🔟مجلس حرام... يه شب که هزار شب نميشه❌ 1⃣1⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰        🌷شهدا شرمنده ایم که بجای باتقوا بودن فقط شرمنده ایم ... @Antiliberalism
-این چیه؟ +عکس دخترمه -بده ببینمش +خودم هنوز ندیدمش - چرا؟ +الان موقع عملیاته. می‌ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد... [💔] @Antiliberalism
آذر 59بود اخبار عراق اعلام کرد جلاد حکومت ایران را کشتیم! او شهید شاهرخ ضرغام بود گنده لات تهران که به لات گری و جاهل مآبی در تهران زبانزد بود 250نوچه داشت و پیش از انقلاب ساواک برای سرکوب اعتراضات مردمی از او دعوت به همکاری کرده بود. نزدیک انقلاب با دم مسیحایی امام خمینی (ره)متحول شد به انقلاب پیوست و کمک شایانی به انقلاب کرد. در درگیری های برارعزیز و سقز در کردستان درگیری های لاهیجان،خوزستان با خلق عرب،قصر شیرین فرماندهی دسته ارتش و گروهان های داوطلب مردمی را بر دوش داشت. در جنگ فرمانده گروهان پیشرو از گروهان فداییان اسلام بود. او در 17آذر 59بر اثر برخورد گلوله تانک به سینه اش به شهادت رسید و همانگونه که خواسته بود خدا همه گذشته او را پاک کرد و حتی جنازه ای هم از او یافت نشد آخرین خاطره از او صحنه هلهله ی صدامیان بر پیکر بی جانش است. او کسی ست که رهبر کبیر انقلاب در وصفش فرمود:او به جایگاهی رسید که بعضی ها بعد از پنجاه سال زحمت هنوز نرسیده اند،هیچ نخواستن غیر از خدا! شهید ضرغام حر انقلاب لقب گرفته است چون در واپسین روزها به صف یاران امامش پیوست و در اولین صف فداییان او جای گرفت. #حزب_الله_هم_الغالبون #حر_انقلاب #شهید_شاهرخ_ضرغام #جز_زیبایی_چیزی_ندیدم #شادی_روح_شهدا_صلوات #نواے_روح_بخش_دفاع_مقدس http://eitaa.com/joinchat/865730578Ce25c5acad0
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند، علت را پرسیدم ، گفتند : "وقت نماز است " همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نماز اول وقت بخوانیم.خلبان گفت : "این منطقه زیاد امن نیست اگر صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم " شهید صیاد گفتند :"هیچ اشکالی ندارد .. ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم .. " خلبان اطاعت کرد و هلی کوپتر نشست.با آب قمقمه ای که داشتیم وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند ایشان فرمودند : "بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید ، هم دنیا را دارید و هم آخرت را .. " 🌷 : ۱۳۷۸/۱/۲۱ - تهران توسط گروهک صهیونیستی منافقین http://eitaa.com/joinchat/865730578Ce25c5acad0
🌹خاطرات طنز شهدا🌹 😝کی‌ با حسین کار داشت؟😝 یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقیها را در آورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقیها ‼️ چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد: 📣 " ماجد کیه ؟ " یکی از عراقیها که اسمش ماجد بود سرش را از ﭘس خاکریز آورد بالا و گفت: " منم"   ترق 😇😝 ماجد کله ﭘا شد و قل خورد آمد ﭘای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد: 📣 " یاسر کجایی؟" و یاسر هم به دستبوسی مالک دوزخ شتافت! چند بار این کار را کردتا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد.😡 فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری ﭘیدا کرد و ﭘرید رو خاکریز و فریاد زد: 📣 " حسین اسم کیه؟ " و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سر خورد ﭘایین. 😒 یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد: 🗣 " کی با حسین کار داشت ؟؟" جاسم با خوشحالی هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: من❗️ ترق 😇 جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید! 😜😉 http://eitaa.com/joinchat/865730578Ce25c5acad0
پازوکی داشت رو زمین با انگشت چیزی می‌نوشت رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته «حسیـــــن» طوریکه انگشتش زخم شده . ازش پرسیدن: حاجی چکار میکنی؟! . گفت: چون میسر نیست من را کـــــام او عشـــــق بازی میکنـــــــم با نـــــام او ... . 🌸 http://eitaa.com/joinchat/865730578Ce25c5acad0
: گفتم: سلام حاجی چجوری شد که توی جبهه شیمیایی شدی؟ سرفه امانش نمی داد لبخندی زد و با صدای ضعیفی گفت: هیچی داداش ! سه نفر بودیم با دو تا ماسک... http://eitaa.com/joinchat/865730578Ce25c5acad0
🌴🌴🌴🌴 فرمانده گردانمون شهید علی باقری نیم ساعت در مورد سکوت در شب حرف زد : برادرا هیچ صدائی نباید از شما شنیده بشه ! سکوت ،سکوت،سکوت🤐🤐🤐 کوچکترین صدا می تونه سرنوشت یک عملیات رو عوض کنه. باید سکوت رو تمرین کنیم گردان در یک ستون به حرکت در آمد و ما همه مواظب بودیم صدای پاهایمان هم شنیده نشود که در سکوت و تاریکی مرگبار شب ناگهان فریادی از عمق وجود همه ما را میخکوب کرد آقای اسحاقیان بود مرد ساده دلی که خیلی دوست داشتنی بود:😱 در تاریکی علی بفریادت برسه بلند صلوات بفرست همه بچه مانده بودند صلوات بفرستند ؟🙄 بخندند؟🤕 بعضی ها اجابت کرده و بلند صلوات فرستادند و بعضی ها هم آرام اما حاج علی فریاد کشید بابا سکوت سکوت سکوت😡😡😡 و باز سکوت بود که بر ستون حاکم شد و در تاریکی به پیش می رفت که، این بار با صدائی به مراتب بلندتر کشید:😱😱 لال از دنیا نری بلند بفرست . وباز ما مانده بودیم چه کنیم ...😳😳 حاج علی باقری دو باره عصبانی تر ...😡😡😡 هنوز حرفهای حاج علی تمام نشده بود که فریاد اسحاقیان بلند شد: سلامتی فرماندهان سوم صلوات رو بلندتر ...😱😱😱 خود حاج علی هم از نتونست دیگه حرف بزنه😂😂😂 @Antiliberalism