Anti_liberal🚩
- - - ꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂ - - - ✨❤️|| 📍[#پارت_سی_ام] تمام مدت بیهوشی ذکر می گفت،قسمتی از کبد
- - - ꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂ - - -
✨❤️||
📍[#پارت_سی_و_یکم]
منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی میشد، داروها را که می زدند گر می گرفت، می گفت: انگار من را کرده اند توے کوره بدنم داغ می شود.
تا چند روز حالت تهوع داشت، ده روز دهان و حلقش زخم می شد، آب دهانش را به سختی قورت می داد،به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخت.
منوچهر چشمهاش را روے هم گذاشت و فرشته موهاے سرش را با تیفغ زد، صبح که برده بودش حمام،موهاش تکه تکه میریخت، موهاے ریزےکه مانده بود توے سرش فرو می رفت اذیتش می کرد، گفت: با تیغ بزندشان،حتی ریشهاش که تنک شده بود، یک ریز حرف میزد، گاهی وقت ها حرف زدن سخت است اما سکوت سنگین تر و تلخ تر،آئینه را برداشت و جلوے
منوچهر ایستاد:
خیلی خوش تیپ شده اے عین یول براینر،خودت را ببین. منوچهر همانطور که چشمهاش را بسته بود،به صورت و چانه اش دست کشید و روے تخت دراز کشید،منوچهر را با خودش مقایسه می کردم، روزهایی که به شوخی دستم را می بردم لاے موهاش و از سر بدجنسی می کشیدمشان، و حالا که دیگر مژه هاش هم ریخته بود، به چشم من فرق نداشت، منوچهر بود، کنارمان بود، نفس میکشید.
همه ے زندگیم شده بود منوچهر و مراقبت از او، آنقدر که یادم رفته بود اسم علی و هدے را در مدرسه بنویسم، علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدے اول دبستان.
جایم کنار تختش بود،شب ها همان جا می خوابیدم،پاي تخت،یک شب یاحسین گفتنش بیدار شدم.
'🌼🌿'
#زندگینامه_شهدا
#شهید_منوچهر_مدق
@Antiliberalism