eitaa logo
‌🍃🌸آرامـش بـٰا خُـ﷽ـدا🌸🍃
6.6هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
خـوش آمـدیـد 🌸 ⚘امیـدوارم یاد خدای مهربونC᭄ همیشه کنارتون باشه⚘ #لحظه‌هاتون‌پرازآرامش لطفا از بقیه کانالها حمایت کنید🙏 🔘صفحه به صفحه قـرآن @ghorankariim ⤵️ خادم کانال 🆔 @BanoNiyayesh ⤵ تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/4171694706C561b7929b0
مشاهده در ایتا
دانلود
➯ @Arameeshbakhoda همیشه امیـدتـان بہ خـدا باشـد نه بندگانـش چون امیـد بستن بہ غیر خـدا همچون خانه عنکبـوت است سست، شڪننده و بی اعتبار #خـدا بہ تنهایی برایتان ڪافیست التمـاس بہ خـدا جـرأت است اگر برآورده شود رحمـت است اگر برآورده نشود حکمـت است التمـاس بہ انسان خفـت است اگر برآورده شود منـت است اگر برآورده نشود ذلـت است در همه حال بہ او اعتمـاد ڪنید #آرامــش‌فـقـط‌خــدا💗
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ پرویز پرستویی بازیگر چند وقت پیش در صفحه اینستاگرام روایتی از یک تجربه عجیب را به اشتراک گذاشته است. پرستویی نوشت: مدتی قبل برای تبدیل چندین دلار امانتی یکی از اقوام به طرف بانک می‌رفتم. پاکت محتوی دلارها را در داخل یک پوشه گذاشته بودم و متأسفانه بر اثر بی دقتی آن را برعکس بدست گرفته بودم! و هنگام گذر از عرض خیابان بی آنکه خودم متوجه شده باشم، دلارها پی در پی از آن خارج می‌شدند و از زیر دستم به زمین می‌ریختند! یک لحظه خشکم زد و در خیالم امانت مردم را کاملاً بر باد رفته تصور کردم و مبهوت و مستأصل، نظاره گر نتیجۀ این بی‌دقتی و اهمال خودم شده بودم صدای یک خانم محجبۀ جوان با فرزندی در بغل که به سرعت مشغول جمع‌آوری دلارها از روی زمین بود، مرا به خود آورد که داد می‌زد: چرا ایستادی؟ جمعشون کن خب...! با این تلنگر به خودم آمدم و در کمال ناباوری مردمی را دیدم که همه شان تبدیل به "من" شده بودند! چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید که اطرافم پر شده بود از مردمانی دلسوز و امانتدار که دلارهای مچاله شده در دستانشان را به طرف من گرفته بودند و من مانده بودم که دلارها را تحویل بگیرم و یا بر انسانیت و شرافتشان زانوی تعظیم زنم. کاسبی از آن اطراف مرا به طرف مغازه‌اش هدایت کرد و لیوانی آب به من داد و دلارها را از مردمی که حتی برای یک تشکرِ خشک و خالی من هم صبر نکرده بودند و بی‌درنگ رفته بودند تحویل گرفت. بعد از شمارش، حتی یک برگ هم از آن دلارها کم نبود! آن روز دوباره باور کردم که جامعۀ خوب را لزوماً دولت‌ها به ارمغان نمی‌آورند، خودمان هم می‌توانیم آن را بسازیم. ↫◄ هنـوز هـم دیـر نشـده...» ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
🌸 در ۴۰ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل هم هستند حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می‌آوردند. 🌸 در ۵۰ سالگی زشت و زیبا مثل همند مهم نیست چقدر زیبا باشید توی این سن چروک ها و لک‌های تیره رو نمیشه مخفی کرد. 🌸 در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رئیسش اجتناب می‌کنه 🌸 در ٧٠ سالگی خانهٔ بزرگ و کوچک مثل همند تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه 🌸 در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند حتی موقعی که بخواهید پول خرج کنید نمی‌دانید کجا خرجش کنید. 🌸 در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند بعد از بیداری نمیدونيد چیکار كنید 🌸 زندگی را آسان بگیرید هیچ معمایی نیست که بخواهید حلش کنید در طولانی مدت همهٔ ما مثل هم هستیم. پس تمام فشارهای زندگی را فراموش کن و ازش لذت ببر ...! ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda ‌همه چیز از فکـر آغاز می‌شـود فکـر ما تبدیل بہ احسـاس می‌شـود و احساس در مـا موجب بروز یک رفتـار می‌شـود و این رفتـار ما را بہ نتیجه می‌رسانـد پس فکـرتان را زیبـا کنیـد آرامـش آن چیـزی نیست ڪه در مکانی بی سر و صـدا یا بـدون مشکل یافت شـود بلکه چیزی است ڪه باعث می‌شـود در میـان شرایط سخـت قلـب ما همچنان آرام باشـد این تنهـا معنی حقیقی آرامـش است
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ گوشه چادر مادرم را می‌گرفتم با هم می‌رفتیم مخابرات نبش کوچه ششم می‌گفتند مخابرات! اما اسمش اصلاً مخابرات نبود که همیشهٔ خدا هم شلوغ بود نوبت می‌گرفتیم و می‌نشستیم بعد از چند دقیقه صدا می‌زدند و می‌گفتند خانم فلانی کابین شمارهٔ سه یک اتاقک چوبی نیم در نیم یک تلفن قدیمی و کثیف روی دیوار و بوی عرق نفر قبلی اما چه ذوقی داشتیم تقریباً هر دو روز یک بار می‌آمدیم تلفن می‌زدیم و چند دقیقه‌ای با پدربزرگ و مادربزرگم حرف می‌زدیم محل ما سیم‌کشی تلفن نداشت آنها هم که داشتند وضعشان تقریباً همین بود حرف زیاد داشتیم اما مجبور بودیم زود قطع کنیم قطع نمی‌کردیم خودش قطع می‌شد ارتباط‌ها کم بود اما با جان و دل با ذوق و شوق حرف‌ها هیچ‌وقت تکراری نمی‌شد همه برای هم وقت داشتند هیچکس تیک دوم تلفنش را برنمی‌داشت که مثلاً صدایت را هنوز نشنیده‌ام! هیچکس حرف‌هایش را ادیت نمی‌کرد دوستت‌دارم هایش را پاک نمی‌کرد جایش نقطه بگذارد وقتی می‌گفت دلم برایت تنگ شده شک نداشت که می‌گفت صدا را که نمی‌شد پاک کرد می‌رسید گروه هم نداشتیم اما هر وقت تلفن می‌زدیم حتماً یکی بود که آنلاین باشد و جوابمان را بدهد آن روزها یک مخابرات نبش کوچهٔ ششم بود و یک دنیا عشق که همه را از سیم‌های تلفنش رد می‌کردیم اما امروز یک دنیا وسیلهٔ ارتباطی‌ که یک "دلم برایت تنگ شده" از امواجشان رد نمی‌شود اگر هم رد شود، می‌شود پاکش کرد می‌ترسم در بروز رسانی بعدی همدیگر را هم بتوانیم پاک کنیم ... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
↫◄ کـوزه درون! هر آدمـی درون خود کـوزه‌ای دارد که با عقـاید، بـاورها و دانشی ڪه از محیـط اطرافـش می‌گیـرد پـر می‌شـود. این کـوزه اگر روزی پر شـود یـاد گرفتـن آدمـی تمـام می‌شود نـه ڪه نتـواند دیگر نمی‌خواهـد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکـر را کنـار می‌گـذارد و با تعصب از کوزۀ باورهایـش دفـاع می‌کنـد و حتی برای آن می‌میـرد. اما آدم غیـر متعصب تا لحظۀ مـرگ در حال پـر کردن کـوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر داده است. اگر ما مدتی است ڪه افـکارمان را تغییـر نداده‌ایـم!!! بدانیم ڪه این مدت فکـر نکرده‌ایم آب هـم اگر یکجا بمـاند... فاسـد می‌شـود. ‌‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda دوسـت عزیـز همیـن الان در قشنگ‌ترین فنجانی ڪه داری یک چـای تـازه دم بریـز کمی کنارش میـوه خـرد شـده یا هر چه ڪه دوسـت داری بـزار بہ یک موزیکی ڪه علاقه داری گوش کن یا در سکوتی ڪه برایت دل‌انگیز هسـت آرام بنشیـن طعم چای دل انگیـزت را مزه مزه کن میتونی در چائی‌ات دانـه هلـی غنچـه گل رزی، کمی بهـار نارنـج یا ذره‌ای زعفـران بریـزی و خـودت را و دل قشنگـت را مهمـان طعمـی دلنشیـن کنـی آخه هیچ‌ کسی در این دنیـا مهم‌تـر از تـو نیست دوسـت مـن تـو مهم‌ترین شخص زندگی خودت هستی
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪﭘﻮﺳﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ دو ساله ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ‌ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﺸﺪ!! ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍً ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ می‌زنه ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ می‌کنه ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺻﻼً ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ! ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ: ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩیگر ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ می‌کنم بعد از دقایقی مهماندار برگشت و گفت: ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ یک ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ یک می‌باشد ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖهای ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﺋﻰ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ یک ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ یک ﺷﺨﺺ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ یک ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻣﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺴﺖ!! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ یک ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. به گفته مسافران اشک در چشمان مرد سیاهپوست جاری شده بود ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫوﺍﭘﻴﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪﺍﻯ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻟﻄﻒ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻰ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺮ ﺭﻓﺎﻩ ﺩﺭﺟﻪ یک ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻢ! ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﺻﻼً ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎنی و درستی نیست ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ یک ﺷﺨﺺ ناخوشایند و نامحترم ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ! بعد ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥﻫﺎﻯ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ که نامش دنیس گورالیدو بود ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳِﻤﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ. هنوز هم لوح‌های تقدیر و سپاس از او در دیواره‌های دفتر کارش خودنمایی می‌کند ﻫﻤﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮﻧﺪ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ یک ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda از امـروز یـاد بگیـر فرصـت رو از دسـت نـدی... هیچ چیز در این دنیـا ابـدی نیست حتـی مشکلات مـا ممـکن اسـت بہ موقعیتی ڪه مـد نظـرت بـوده نرسیـده باشـی اما با برداشتن بهتـرین قـدم بعدی‌ات بہ سمـت جلـو دقیقاً همـان جایی ڪه می‌خواهـی می‌تـوانی باشـی مـا نمی‌توانیم گذشتـه را تغییر بدهیم فقط می‌توانیم زمان حال را تغییر دهیم هیچگاه برای تبـدیل شدن بہ آنچـه ڪه مد نظـرت است دیـر نیست بہ رشـد خـود ادامـه بـده بہ آموختـن ادامـه بـده و هـر روز خـودت را بہ روزتـر کـن
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺪﻓﻬﻤﯽﻫﺎ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ! ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕﻫﺎ ﮐﺞ ﻓﻬﻤﯽﻫﺎ ... ﺳﻮءﺗﻔﺎﻫﻢﻫﺎ ... ﻫﻤﻪﺍﺵ ﻣﯽﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺑﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺻﺮﻑ ﻣﯽﮐﺮﺩم ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻓﻊ ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ کنم ﻣﻦ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ .... ﻣﻮضعم ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻭ نگاهشان ... ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ! ﺗﺎﺯﮔﯽﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯽﻣﻬﺮﯼ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻮﺭ ﻭ ﮐﺮ! ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﻧﻪ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ ... ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪﺍﺵ ﺭﺍ ... ﻣﯽدانی دیر دریافتم که ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ نیستم ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍست ﺑﮕﻮید ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ کند، ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ ... می‌روم ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩم ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ خواهم کرد! ‌ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﺭﻭﺩﺧـﺎﻧـﻪ ﺍﺳـﺖ ﻫـﺮ ﭼـﻪ ﻋﻤﯿـﻖﺗـﺮ ﺑﺎﺷـﺪ ﺁرام‌تـﺮ ﺍﺳـﺖ ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﺑـﺰﺭﮒ ﺑـﺮ ﺧـﻮﺩ ﺳﺨـﺖ ﻣﯽﮔﯿـﺮﺩ ﻭ ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﮐﻮچک ﺑـﺮ ﺩﯾﮕـﺮﺍﻥ ﻭ ﻫﺮ ﻛـﺲ ڪﻪ بہ خـدا نـزدیک‌تـر ﺍﺳـﺖ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨـﺪﺗﺮ، ﺁﺭﺍم‌تـر ﻭ ﻣﺘﻮﺍﺿـﻊﺗـﺮ اسـت بہ رنـگ زنـدگیمـان رنـگ خـدایـی بـدهیـم💚
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ منتظر آسانسور ایستاده بودیم سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد آنکه که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر می‌آمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمائی می‌کرد آن یکی که کوچکتر بود و قدیمی‌تر روی زمین افتاده بود باطری‌اش یک طرف درو پیکرش طرف دیگر از افتادن گوشی ناراحت نشد خونسرد خم شد و اجزای جداشده را از روی زمین جمع کرد لبخند به لب باطری را سر جایش گذاشت و گفت: خیلی موبایل خوبی است، تابحال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته!!! موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد: اگر این یکی بود همان دفعه اول سقط شده بود! این یکی اما سگ جان است دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد گفتم توی زندگی هم همین کار را می‌کنیم همیشه مراقب آدم‌های حساس زندگی‌مان هستیم مواظب رفتارمان، حرف‌ زدنمان چه بگویم چه نگویم‌ هایمان نکند چیزی بگوئیم و دلخورش کنیم اما آن آدمی که نجیب است آنکه اهل مدارا است و مراعات یادمان می‌رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است حرف‌مان، رفتارمان، حرکتمان چه خطی می‌اندازد روی دلش💔 چیزی نگفت فقط نگاهم کرد سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار می‌دهد. ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda می‌دانی دیشب چند نفـر خوابیدند اما صبح را ندیدند و اجازهٔ حیات دوباره بہ آنها داده نشد؟! اما خـدای مهـربان بہ مـن و شمـا اجازه داد ڪه باز هم باشیـم در دنیـا بمانیـم و نفـس بکشیـم یقیناً کار خـدا، بی حکمـت نیست قطعاً تکلیفی برای مـن و شمـا مشخص کرده ڪه امـروز مأمـوریت مـا ایـن اسـت ڪه آن را بـه انجـام برسانیـم پس با هزاران شـوق و امیـد و لبـریز از بنـدگی و سپاسگـزاری بہ این تـولـد دوبـاره و شـروع مجـدد زنـدگی سـلام کـن و بگـو: #خـدایـاشڪـرت امـروز را بهتـر از دیـروز شـروع کن و از زنـدگی و زنـده بـودن در کنـار عـزیـزانـت لـذت ببـر
↩️ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ◄ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ◄ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ◄ﺑﯽﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ ◄ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺧﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﺖ، ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ، ﻟﺰﻭماً ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺗﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﺟﻨﺴﺶ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ↩️ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻡ ◄ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻌﺮّﻑ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﻔﺮﺕ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﮐﺴﯽ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﺟﻨﮓ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﺤﺾ ﺍﺳﺖ ◄ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﯽﺍﻓﺘﺪ ◄ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ◄ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺗﻮﺳﺖ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda یک روز می‌فهمـی ڪه عاقبـت این تویی ڪه بـرای خودت می‌مانی و آدم‌هـا هـر چقـدر هـم عـزیـز و هـر چقـدر هـم نـزدیـک دنبـال زنـدگی و آرزوهـای خودشـان می‌رونـد روزی بہ خـودت می‌آیی روزی ڪه تـارهای سفید موهایت در نبـرد تن بہ تن با تـارهای سیـاه پیـروز شـده‌انـد و تـو مـانـده‌ای و حسـرتِ کارهایی ڪه نکـرده‌ای لـذتـی ڪه نبـرده‌ای و زمانی ڪه برای خـودت نگذاشته‌ای تـو مـانـده‌ای و آرزوهـایی ڪه برای رسیـدنشـان دیـر اسـت روزی تـو پیـر خـواهـی شـد و این بـرای دیگـران بـودن‌هـا و خـودت را فرامـوش کـردن‌هـا حریف حسـرت و بغـض‌های شبانه‌ات نخواهنـد شـد ...
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ﺳﺎﻝ ۸۱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﺪﻡ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ ﯾﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺎﺭﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ! سال‌های ﺍﻭﺝ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﭘﺎرﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺒﺎنه‌ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ همین قدر ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺳﺎﻋﺖ ۹ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﻭ ﺗﻮ ﭘﺎﺳﮕﺎﻩ ﺍﻣﻀﺎء می‌کرﺩﻡ، ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻡ ﻣﺮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺗﺎﺳﯿﺴﺎﺕ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺑﻘﯿﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺵ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺻﺤﺒﺖ می‌کرد ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻤﻮﻥ ﭘﺎ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ سوشی ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﯿﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﻋﻮﺗﺖ می‌کنم ﺳﻮﺷﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﻢ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺼر ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻮنش ﯾﻪ ﮐﺎﻧﮑﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ، ﺣﻤﺎﻡ، ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ، ﮐﻮﻟﺮ ﺍﺳﭙﻠﯿﺖ ﻭ ... ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ایشون ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﺭﺳﺖ می‌کرد ﯾﻪ ﻇﺮﻑ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﺯﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺑﻮﺩ! ﺧﯿﻠﯽ! ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ‏"ﮐﻮﺟﻮ" ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﮑﻼﺗﯿﻪ؟ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺍﺳﺖ! ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﭘﺮ ﻣﺎﺭﮐﺖ ﺷﮑﻼﺕ نمیخری؟ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﺁﺧﻪ!!! ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ‏ﺑﺎ ﺳﯿﻨﯽ ﭼﺎﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﯿﺸﻢ، ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭ ﮐﻪ ﭼﺎﯼ می‌ریخت گفت: ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺭﻭﺯﯼ ۱۶ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ کرﺩ، ﺑﺎﺑﺖ ۸ ساعتش ﻣﺰﺩ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ۸ ﺳﺎﻋﺖ دیگشو ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﮐﺎﺭ می‌کرد ﺗﺎ ﮐﺸﻮﺭﻣﻮﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﻪ دو ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮊﺍﭘﻦ ﭘﺮﺩاﺧﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻢ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﻮﻇﻔﻢ ﺩﺭﺁﻣﺪﻡ ﺭﻭ ﺗﻮ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﻧﯿﻮﻣﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﮑﻼﺕ ﺑﺨﺮﻡ من ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻟﻄﻒ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺭﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ مالیات و ﻫﺰﯾﻨﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﺮﺝ کنم! ﺧﻔﻪ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ ۱ﻣﺘﺮ ﻭ ۶۵ ﺳﺎﻧﺘﯽ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻭنروز ﺩﺍﺩ ﺭﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی‌کنم ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﺪﻭﻡ یک ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﮑﺸﯿﻢ؟ ﮐﺪﻭﻡ ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ نسل‌های ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻪ ﺭﻓﺎﻩ ﺑﺮسند؟ ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ تغییر رو از خودمون شروع کنیم، ﻧﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ؟ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﻫﻢ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
سردی پائیز را که پشت سر گذاشتیم از کوچه های زمستان که عبور کردیم بهار را که دیدیم جوانه‌ها را که تنگ در آغوش فشردیم به پشت سر نگاهی خواهیم انداخت به جای پاهایمان در صعب العبورترین مسیرها به موانع و دیوارها و بن بست هایی که با اضطراب فرو ریختیم و به جای زخم‌های عمیقی که دیگر خوب شده‌اند روزی در آستانـ طلوع خواهیم ایستاد و به شب‌های سیاه پشت سرمان زل خواهیم زد شب‌های غمگینی که تصور می‌کردیم صبح نمی‌شوند تمام یخهای بی‌مهری با آفتاب امید ذوب خواهند شد و قطره قطره بر زمین خواهند ریخت و زمین سبز خواهد شد و آسمان آبی و ستاره‌ها امیدوارتر از همیشه خواهند تابید روزی همه چیز درست خواهد شد ارسطوها آینه‌های خوشبختی این سرزمین را از قعر اقیانوس ها بیرون خواهند کشید و ما دوباره خوب خواهیم شد دوباره خواهیم خندید و فراموش خواهیم کرد شب‌های سرد و غمگین قبل از بهار را ... ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda 🌸نه بهـار با هیچ اردیبهشتی 🍁نه تابستـان با هیچ شهریوری 🌸و نه زمستـان با هیچ اسفندی 🍁اندازه پائیـز بہ مذاق خیابان‌ها 🌸خوش نیـامد 🍁پائیـز مهـری داشـت 🌸ڪه بر دل هر خیابان می‌نشست 🍁پائیـز را پر از رگبار آرزوهای قشنگ 🌸لحظه‌هایش از نم نم باران خوشرنگ 🍁و من اجابت آرزوهایتان را آرزومندم
اگـر بدانیـم ڪه لحظـه لحظـه زنـدگی خـود را خـود می‌سـازیـم دیگـر هیچکس و هیچ ‌چیـز را مقصـر نمی‌دانیـم متهـم نمی‌کنیـم زیـر سـؤال نمی‌بریـم توبیـخ نمی‌کنیـم محکـوم نمی‌کنیـم سرزنـش نمی‌کنیـم بـرای داشتـن یک زنـدگی‌ زیبـا بایـد بـا جـرأت و شجاعـت بپذیریم ڪه هر آنچه در زنـدگی مـا رخ داده اسـت ↫◄ بـازتـاب تفکـرات تـرس‌ها، خواستـه‌ها، ناخواستـه‌ها نفـرت‌ها و در نهـایت الگـوهای ذهنـی خودمـان اسـت آنگاه بـا شجـاعت و دانـایی بہ بـازسـازی آنهـا پرداختـه و زنـدگی‌مـان را آنگونه ڪه بهتـرین و مایه رضـایت و آرامـش خاطـرمان اسـت بسـازیـم. ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ پیر مردی تصمیم گرفت تا با پسر و عروس و نوهٔ چهارساله خود زندگی کند. دستان پیر مرد می‌لرزید و چشمانش خوب نمی‌دید و به سختی می‌توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند، باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می‌ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هر وقت هم خانواده او را سرزنش می‌کردند پدربزرگ فقط اشک می‌ریخت و هیچ نمی‌گفت یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می‌کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم داری چی درست می‌کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه‌های چوبی درست می‌کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید! یادمان بماند که زمین گرد است! ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه دفتر رو برداشت و ورق زد نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: پسرم دقت کن! فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟ مدیر هم با لبخند گفت: بله، لطفا منتظر باشید معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: ببخشید، من نمی‌دونستم...، شرمنده‌ام مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: معلم مون امروز نمره‌ام رو کرد بیست! زیرش هم نوشته: گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم! بیا اینقدر ساده به دیگران نمره‌های پائین و منفی ندیم بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلطمون نشکنیم. ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
بپذیر ڪه هر حرفی ارزش شنیدن ندارد و هر قضاوتی ارزش بحث کردن بپذیر ڪه گاهی آدم‌ها بہ قدری لبریز امواج و صفت‌های منفی اند ڪه همان بهتر ڪه بہ روی خودت نیاوری! تـو قادر بہ تغییر خصلت‌های آزار دهندهٔ آدم‌ها نیستی، چون تـو جای آنها نیستی و تاریخچهٔ دردهایشان را نمی‌دانی و نمی‌دانی از کجا و چه زخم‌هایی خورده‌اند ڪه حالا بہ هر کس ڪه می‌رسند زخم می‌زنند! تـو باید آنقدر قوی و بی‌تفاوت باشی ڪه بی آنکه حتی خم به ابرو بیاوری از کنار آدم‌های منفی عبور کنی و دغدغهٔ مقصدت را داشته باشی نه حرف‌ها و کنایه‌هایی که فقط مانع خوشبختی و آرامش تـو می‌شوند بی تفاوت باش و رهـا درست مانند دریایی ڪه با پرتاب هیچ خرده سنگی متلاطم نمی‌شود درست مانند رودخانه‌ای ڪه بخاطر هیچ سنگریزه‌ای، تغییر مسیر نمی‌دهد! آدم‌ها برای پی بردن بہ عمـق دریاچه سنگ می‌اندازند تـو دریا باش و عمیـق تـو رودخانه باش و بی انتهـا بـزرگ باش و در پیِ اثبـات خودت بہ ذهن‌های کوچک نباش! ڪه برای بعضی‌ها همان بهتر ڪه ناشناخته بمانی ... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda بـرای ساختـن زنـدگیت هیچ‌گاه نـا امیـد نشـو یه روزی بہ خـودت میای و افتخـار میکنی از اینکـه ادامـه دادی و تسلیـم نشـدی یه روزی ڪه با یک مؤفقیت زندگیتـو تغییـر دادی فقـط یـادت باشـه برای رسیدن بہ اون روز باید پشتکار و پایداری نشون بدی برای رسیـدن بہ اون روز نباید در مقـابل مشکلاتی ڪه جلو راهـت سبـز میشن کم بیاری چون هیچ مسئله‌ای بدون راه حل نیست نبایـد بگی مـن بدشانسـم سرنوشـت مـن اینـه مسیـر هـدف رو رهـا کنی! شانـس تـویـی سرنوشـت هم دسـت خودتـه
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 《ضـرب‌المثـل》 در زمان‌های دور كشتی بزرگی دچار طوفان‌ شد و باعث‌ شد كه‌ كشتی غرق‌ شود مسافران‌ كشتی توی آب‌ افتادند در ميان‌ مسافران مردی توانست‌ خودش‌ را به‌ تخته‌ پاره‌ای برساند و به‌ آن‌ بچسبد موج‌ها تخته‌پاره‌ و مسافرش‌ را با خود به‌ ساحل‌ بردند وقتی مرد چشمش‌ را باز كرد خود را در ساحلی ناشناخته‌ ديد بدون‌ هدف‌ راه‌ افتاد تا به‌ روستا يا شهری برسد راه‌ زيادی نرفته‌ بود كه‌ از دور خانه‌هايی را ديد قدم‌هايش‌ را تندتر كرد و به‌ دروازه‌ شهر رسيد در دروازهٔ شهر گروه‌ زيادی از مردم‌ ايستاده‌ بودند، همه‌ به‌ سوی او رفتند، لباسی گران‌قيمت‌ به‌ تنش‌ پوشاندند او را بر اسبی سوار كردند و با احترام‌ به‌ شهر بردند! مسافر از اينكه‌ نجات‌ پيدا كرده‌ خوشحال‌ بود اما خيلی دلش‌ می‌خواست‌ بفهمد كه‌ اهالی شهر چرا آنقدر به‌ او احترام‌ می‌گذارند! با خودش‌ گفت: نكند مرا با كس‌ ديگری عوضی گرفته‌اند مردم‌ شهر او را يكراست‌ به‌ قصر باشكوهی بردند و به عنوان‌ شاه‌ بر تخت‌ نشاندند مرد مسافر كه‌ عاقل‌ بود، سعی كرد به اين راز پی ببرد. عاقبت‌ به‌ پيرمردی برخورد كه‌ آدم‌ خوبی به‌ نظر می‌رسيد، محبت‌ زيادی كرد تا اعتماد پيرمرد را به‌ خود جلب‌ كرد در ضمن‌ گفتگوها فهميد كه‌ مردم‌ آن‌ شهر رسم‌ عجيبی دارند، پيرمرد به‌ او گفت: معمولاً شاهان‌ وقتی چند سال‌ بر سر قدرت‌ می‌مانند، ظالم‌ می‌شوند ما به‌ همين‌ دليل‌ هر سال‌ يک‌ شاه‌ برای خودمان‌ انتخاب‌ می‌كنيم هر سال‌ شاه‌ سال‌ پيش‌ خودمان‌ را به‌ دريا می‌اندازيم‌ و كنار دروازهٔ شهر منتظر می‌مانيم‌ تا كسی از راه‌ برسد اولين‌ كسی كه‌ وارد شهر بشود او را بر تخت‌ شاهی می‌نشانيم تختی كه‌ يكسال‌ بيشتر عمر نخواهد داشت! مسافر فهميد كه چه سرنوشتی در پيش روی اوست، دو ماه‌ بود كه‌ به‌ تخت‌ پادشاهی رسيده‌ بود حساب‌ كرد و ديد ده‌ ماه‌ بعد او را به‌ دريا می‌اندازند او برای نجات خود فكری كرد: از فردا‌ بدون‌ اينكه‌ اطرافيان‌ بفهمند توی جزيره‌ای كه‌ در همان‌ نزديكی‌ها بود كارهای ساختمانی يک‌ قصر آغاز شد. در مدت‌ باقیمانده‌، شاه‌ يكساله‌ هم‌ قصرش‌ را در جزيره‌ ساخت‌ و هم‌ مواد غذايی و وسايل‌ مورد نياز زندگی‌اش ‌ را به‌ جزيره‌ انتقال‌ داد ده ‌ماه‌ بعد، وقتی شاه‌ خوابيده‌ بود مردم‌ ريختند و بدون‌ حرف‌ و گفتگو شاهی را كه‌ يكسال‌ پادشاهی‌اش‌ به‌ سر آمده‌ بود از قصر بردند و به‌ دريا انداختند او در تاريكی شب‌ شنا كرد تا به‌ يكی از قايق‌هايی كه‌ دستور داده‌ بود آن‌ دور و برها منتظرش‌ باشند رسيد سوار قايق‌ شد و به‌ طرف‌ جزيره‌ راه‌ افتاد، به‌ جزيره‌ كه‌ رسيد، صبح‌ شده‌ بود خدا را شكر كرد به‌ طرف‌ قصری كه‌ ساخته‌ بود رفت اما ناگهان‌ با همان‌ پيرمردی كه‌ دوستش‌ شده‌ بود روبرو شد به‌ پيرمرد سلام‌ كرد و پرسيد: تو اينجا چه‌ میكنی؟ پيرمرد جواب‌ داد: من‌ تمام‌ كارهای تو را زير نظر داشتم بگو ببينم‌ تو چه‌ شد كه‌ به‌ فكر ساختن‌ اين‌ قصر در اين‌ جزيره‌ افتادی؟ مسافر گفت: من‌ مطمئن‌ بودم‌ كه‌ واقعهٔ به‌ دريا افتادن‌ من‌ اتفاق‌ خواهد افتاد، به‌ همين‌ دليل‌ گفتم‌ كه‌ پيش‌ از وقوع‌ و به‌ وجود آمدن‌ اين‌ واقعه‌ بايد فكری به‌ حال‌ خودم‌ بكنم پيرمرد گفت: تو مرد باهوشی هستی، اگر اجازه‌ بدهی من‌ هم‌ در كنار تو همين‌ جا بمانم از آن‌ پس، وقتی كسی دچار مشكلی می‌شود كه‌ پيش‌ از آن‌ هم‌ می‌توانسته‌ جلو مشكلش‌ را بگيرد و يا هنگامی كه‌ كسی برای آينده‌ برنامه‌ ريزی می‌كند، گفته‌ می‌شود كه‌ علاج‌ واقعه‌ قبل‌ از وقوع‌ بايد کرد... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda ⭐️بـا سپـردن همـه چیــز 💫بہ دستـان گـرم خـدا ⭐️خـودت را بـرای 💫فردایی بهتـر آمـاده کن ⭐️آن وقت زیبـاتر از همیشـه 💫نفـس می‌کشی ⭐️زیبـاتر از همیشـه می‌بینی 💫الهـی امشـب هر چی ⭐️خوبی و خوشبختیه 💫خـدای مهـربون براتون رقـم بزنه ⭐️کلبـه‌هاتون از محبـت گـرم 💫و آرامـش مهمـون همیشگی ⭐️خونـه‌هاتون باشـه 💫شبتـون بہ دور از دلتنگی عزیزان ⭐️همگـی در پنـاه حـق باشیـد
شما باید کاملاً در لحظهٔ حال حضور داشته، بیدار باشید تا بتوانید از چای لذت ببرید تنها در هوشیاری نسبت به زمان حال است که دستان شما می‌توانند گرمای دلپذیر فنجان را حس کنند تنها در حال است که می‌توانید عطر چای را ببوئید طعمش را بچشید و از لطافتش لذت ببرید وقتی عمیقاً در فکر گذشته هستید و یا نگران آینده از تجربه لذت بردن از یک فنجان چای هیچ چیز دستگیرتان نمی‌شود چشمتان را به فنجان می‌دوزید و چای تلف می‌شود اگر کاملاً در لحظه حال حضور نداشته باشید، پراکنده می‌شوید و زندگی می‌گذرد اینگونه است که احساس عطر، ظرافت و زیبایی زندگی را از دست می‌دهید انگار که زندگی دارد به سرعت در پشت سر شما جریان می‌یابد گذشته تمام شده است از آن بیاموزید و بگذارید برود آینده هنوز نرسیده است برای آن برنامه ریزی کنید اما بیهوده نگران آن نباشید نگرانی بی فایده است. ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ آرتور اش قهرمان افسانه‌ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد طرفداران آرتور از سرتاسر جهان نامه‌هایی محبت آمیز برایش فرستادند یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟ آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت: در سر تا سر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه‌مند شده و شروع به آموزش می‌کنند حدود پنج میلیون از آنها بازی را به خوبی فرا می‌گیرند از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه‌ای را می‌آموزند و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می‌کنند پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی‌تر راه می‌یابند پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می‌یابند چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می‌یابند و دو نفر به مسابقات نهایی وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست‌هایم می‌فشردم هرگز نپرسیدم که خدایا چـرا مـن!؟ و امروز وقتی که درد می‌کشم باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم چــــرا مــــن!!!؟؟ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
↩️ چه وقت بزرگی می‌شویم؟! 🍃هرگاه از خوشبختی کسانی ‌که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم... 🍂هرگاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم... 🍃هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته‌اند هدیه دادیم... 🍂هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود... 🍃هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم 🍂هرگاه بہ بهانهٔ عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم 🍃هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود... 🍂هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد... 🍃هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda بـاران یعنـی🌧 خـدا هنوز هم دوستمـان دارد یعنی می‌بـارد تا پاكمـان كنـد از اين آلودگی‌های روزمـره‌مان صدایش كن... خـدا دائـم الاستجاب اسـت...! خـدایـا بـاران مظهـر رحمـت 🌧 و پاکی وجـود توسـت تـو را بہ سرچشمـه جاودانگی‌ات و بہ شبنـم شکـوه بـارانت قسـم غـم‌هایمان را از دلمـان بشـوی و خوشبختی را در نگاهمـان قرار بده
➯ @Arameeshbakhoda فقط بہ خاطـر اینکـه یه فصـل بد تو زندگیت داشتی معنیش این نیست ڪه باقی داستان زندگیت قراره اینجوری باشه! این فصـل رو بخـون ازش درس بگیـر ورق بزن و برو فصـل بعـدی ... هیچ وقت تحت هیچ شرایطی امیـد و انگیـزت رو از دست نده اتفاق‌های خوب منتظرت هستند خـدایـا آن زمـان ڪه همگان بہ انسـان پشـت می‌کننـد تنهـا حضـور تـو تنهایی را طراوت می‌بخشد وقتی پشتم بہ تـو گـرم است برایم مهـم نیست چه کسی رو به رویم ایستـاده است هوایم را داشتـه باش خـوب مـن