eitaa logo
‌🍃🌸آرامـش بـٰا خُـ﷽ـدا🌸🍃
6.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
خـوش آمـدیـد 🌸 ⚘امیـدوارم یاد خدای مهربونC᭄ همیشه کنارتون باشه⚘ #لحظه‌هاتون‌پرازآرامش لطفا از بقیه کانالها حمایت کنید🙏 🔘صفحه به صفحه قـرآن @ghorankariim ⤵️ خادم کانال 🆔 @BanoNiyayesh ⤵ تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/4171694706C561b7929b0
مشاهده در ایتا
دانلود
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ گوشه چادر مادرم را می‌گرفتم با هم می‌رفتیم مخابرات نبش کوچه ششم می‌گفتند مخابرات! اما اسمش اصلاً مخابرات نبود که همیشهٔ خدا هم شلوغ بود نوبت می‌گرفتیم و می‌نشستیم بعد از چند دقیقه صدا می‌زدند و می‌گفتند خانم فلانی کابین شمارهٔ سه یک اتاقک چوبی نیم در نیم یک تلفن قدیمی و کثیف روی دیوار و بوی عرق نفر قبلی اما چه ذوقی داشتیم تقریباً هر دو روز یک بار می‌آمدیم تلفن می‌زدیم و چند دقیقه‌ای با پدربزرگ و مادربزرگم حرف می‌زدیم محل ما سیم‌کشی تلفن نداشت آنها هم که داشتند وضعشان تقریباً همین بود حرف زیاد داشتیم اما مجبور بودیم زود قطع کنیم قطع نمی‌کردیم خودش قطع می‌شد ارتباط‌ها کم بود اما با جان و دل با ذوق و شوق حرف‌ها هیچ‌وقت تکراری نمی‌شد همه برای هم وقت داشتند هیچکس تیک دوم تلفنش را برنمی‌داشت که مثلاً صدایت را هنوز نشنیده‌ام! هیچکس حرف‌هایش را ادیت نمی‌کرد دوستت‌دارم هایش را پاک نمی‌کرد جایش نقطه بگذارد وقتی می‌گفت دلم برایت تنگ شده شک نداشت که می‌گفت صدا را که نمی‌شد پاک کرد می‌رسید گروه هم نداشتیم اما هر وقت تلفن می‌زدیم حتماً یکی بود که آنلاین باشد و جوابمان را بدهد آن روزها یک مخابرات نبش کوچهٔ ششم بود و یک دنیا عشق که همه را از سیم‌های تلفنش رد می‌کردیم اما امروز یک دنیا وسیلهٔ ارتباطی‌ که یک "دلم برایت تنگ شده" از امواجشان رد نمی‌شود اگر هم رد شود، می‌شود پاکش کرد می‌ترسم در بروز رسانی بعدی همدیگر را هم بتوانیم پاک کنیم ... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
↫◄ کـوزه درون! هر آدمـی درون خود کـوزه‌ای دارد که با عقـاید، بـاورها و دانشی ڪه از محیـط اطرافـش می‌گیـرد پـر می‌شـود. این کـوزه اگر روزی پر شـود یـاد گرفتـن آدمـی تمـام می‌شود نـه ڪه نتـواند دیگر نمی‌خواهـد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکـر را کنـار می‌گـذارد و با تعصب از کوزۀ باورهایـش دفـاع می‌کنـد و حتی برای آن می‌میـرد. اما آدم غیـر متعصب تا لحظۀ مـرگ در حال پـر کردن کـوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر داده است. اگر ما مدتی است ڪه افـکارمان را تغییـر نداده‌ایـم!!! بدانیم ڪه این مدت فکـر نکرده‌ایم آب هـم اگر یکجا بمـاند... فاسـد می‌شـود. ‌‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda دوسـت عزیـز همیـن الان در قشنگ‌ترین فنجانی ڪه داری یک چـای تـازه دم بریـز کمی کنارش میـوه خـرد شـده یا هر چه ڪه دوسـت داری بـزار بہ یک موزیکی ڪه علاقه داری گوش کن یا در سکوتی ڪه برایت دل‌انگیز هسـت آرام بنشیـن طعم چای دل انگیـزت را مزه مزه کن میتونی در چائی‌ات دانـه هلـی غنچـه گل رزی، کمی بهـار نارنـج یا ذره‌ای زعفـران بریـزی و خـودت را و دل قشنگـت را مهمـان طعمـی دلنشیـن کنـی آخه هیچ‌ کسی در این دنیـا مهم‌تـر از تـو نیست دوسـت مـن تـو مهم‌ترین شخص زندگی خودت هستی
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪﭘﻮﺳﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ دو ساله ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ‌ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﺸﺪ!! ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍً ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ می‌زنه ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ می‌کنه ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺻﻼً ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ! ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ: ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩیگر ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ می‌کنم بعد از دقایقی مهماندار برگشت و گفت: ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ یک ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ یک می‌باشد ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖهای ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﺋﻰ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ یک ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ یک ﺷﺨﺺ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ یک ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻣﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺴﺖ!! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ یک ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. به گفته مسافران اشک در چشمان مرد سیاهپوست جاری شده بود ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫوﺍﭘﻴﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪﺍﻯ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻟﻄﻒ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻰ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺮ ﺭﻓﺎﻩ ﺩﺭﺟﻪ یک ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻢ! ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﺻﻼً ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎنی و درستی نیست ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ یک ﺷﺨﺺ ناخوشایند و نامحترم ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ! بعد ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥﻫﺎﻯ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ که نامش دنیس گورالیدو بود ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳِﻤﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ. هنوز هم لوح‌های تقدیر و سپاس از او در دیواره‌های دفتر کارش خودنمایی می‌کند ﻫﻤﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮﻧﺪ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ یک ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ... ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda از امـروز یـاد بگیـر فرصـت رو از دسـت نـدی... هیچ چیز در این دنیـا ابـدی نیست حتـی مشکلات مـا ممـکن اسـت بہ موقعیتی ڪه مـد نظـرت بـوده نرسیـده باشـی اما با برداشتن بهتـرین قـدم بعدی‌ات بہ سمـت جلـو دقیقاً همـان جایی ڪه می‌خواهـی می‌تـوانی باشـی مـا نمی‌توانیم گذشتـه را تغییر بدهیم فقط می‌توانیم زمان حال را تغییر دهیم هیچگاه برای تبـدیل شدن بہ آنچـه ڪه مد نظـرت است دیـر نیست بہ رشـد خـود ادامـه بـده بہ آموختـن ادامـه بـده و هـر روز خـودت را بہ روزتـر کـن
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺪﻓﻬﻤﯽﻫﺎ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ! ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕﻫﺎ ﮐﺞ ﻓﻬﻤﯽﻫﺎ ... ﺳﻮءﺗﻔﺎﻫﻢﻫﺎ ... ﻫﻤﻪﺍﺵ ﻣﯽﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺑﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺻﺮﻑ ﻣﯽﮐﺮﺩم ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻓﻊ ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ کنم ﻣﻦ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ .... ﻣﻮضعم ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻭ نگاهشان ... ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ! ﺗﺎﺯﮔﯽﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯽﻣﻬﺮﯼ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻮﺭ ﻭ ﮐﺮ! ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﻧﻪ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ ... ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪﺍﺵ ﺭﺍ ... ﻣﯽدانی دیر دریافتم که ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ نیستم ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍست ﺑﮕﻮید ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ کند، ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ ... می‌روم ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩم ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ خواهم کرد! ‌ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﺭﻭﺩﺧـﺎﻧـﻪ ﺍﺳـﺖ ﻫـﺮ ﭼـﻪ ﻋﻤﯿـﻖﺗـﺮ ﺑﺎﺷـﺪ ﺁرام‌تـﺮ ﺍﺳـﺖ ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﺑـﺰﺭﮒ ﺑـﺮ ﺧـﻮﺩ ﺳﺨـﺖ ﻣﯽﮔﯿـﺮﺩ ﻭ ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﮐﻮچک ﺑـﺮ ﺩﯾﮕـﺮﺍﻥ ﻭ ﻫﺮ ﻛـﺲ ڪﻪ بہ خـدا نـزدیک‌تـر ﺍﺳـﺖ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨـﺪﺗﺮ، ﺁﺭﺍم‌تـر ﻭ ﻣﺘﻮﺍﺿـﻊﺗـﺮ اسـت بہ رنـگ زنـدگیمـان رنـگ خـدایـی بـدهیـم💚
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ منتظر آسانسور ایستاده بودیم سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد آنکه که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر می‌آمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمائی می‌کرد آن یکی که کوچکتر بود و قدیمی‌تر روی زمین افتاده بود باطری‌اش یک طرف درو پیکرش طرف دیگر از افتادن گوشی ناراحت نشد خونسرد خم شد و اجزای جداشده را از روی زمین جمع کرد لبخند به لب باطری را سر جایش گذاشت و گفت: خیلی موبایل خوبی است، تابحال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته!!! موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد: اگر این یکی بود همان دفعه اول سقط شده بود! این یکی اما سگ جان است دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد گفتم توی زندگی هم همین کار را می‌کنیم همیشه مراقب آدم‌های حساس زندگی‌مان هستیم مواظب رفتارمان، حرف‌ زدنمان چه بگویم چه نگویم‌ هایمان نکند چیزی بگوئیم و دلخورش کنیم اما آن آدمی که نجیب است آنکه اهل مدارا است و مراعات یادمان می‌رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است حرف‌مان، رفتارمان، حرکتمان چه خطی می‌اندازد روی دلش💔 چیزی نگفت فقط نگاهم کرد سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار می‌دهد. ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda می‌دانی دیشب چند نفـر خوابیدند اما صبح را ندیدند و اجازهٔ حیات دوباره بہ آنها داده نشد؟! اما خـدای مهـربان بہ مـن و شمـا اجازه داد ڪه باز هم باشیـم در دنیـا بمانیـم و نفـس بکشیـم یقیناً کار خـدا، بی حکمـت نیست قطعاً تکلیفی برای مـن و شمـا مشخص کرده ڪه امـروز مأمـوریت مـا ایـن اسـت ڪه آن را بـه انجـام برسانیـم پس با هزاران شـوق و امیـد و لبـریز از بنـدگی و سپاسگـزاری بہ این تـولـد دوبـاره و شـروع مجـدد زنـدگی سـلام کـن و بگـو: #خـدایـاشڪـرت امـروز را بهتـر از دیـروز شـروع کن و از زنـدگی و زنـده بـودن در کنـار عـزیـزانـت لـذت ببـر
↩️ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ◄ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ◄ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ◄ﺑﯽﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ ◄ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺧﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﺖ، ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ، ﻟﺰﻭماً ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺗﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﺟﻨﺴﺶ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ↩️ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻡ ◄ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻌﺮّﻑ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﻔﺮﺕ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﮐﺴﯽ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ◄ﺟﻨﮓ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﺤﺾ ﺍﺳﺖ ◄ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﯽﺍﻓﺘﺪ ◄ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ◄ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺗﻮﺳﺖ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda یک روز می‌فهمـی ڪه عاقبـت این تویی ڪه بـرای خودت می‌مانی و آدم‌هـا هـر چقـدر هـم عـزیـز و هـر چقـدر هـم نـزدیـک دنبـال زنـدگی و آرزوهـای خودشـان می‌رونـد روزی بہ خـودت می‌آیی روزی ڪه تـارهای سفید موهایت در نبـرد تن بہ تن با تـارهای سیـاه پیـروز شـده‌انـد و تـو مـانـده‌ای و حسـرتِ کارهایی ڪه نکـرده‌ای لـذتـی ڪه نبـرده‌ای و زمانی ڪه برای خـودت نگذاشته‌ای تـو مـانـده‌ای و آرزوهـایی ڪه برای رسیـدنشـان دیـر اسـت روزی تـو پیـر خـواهـی شـد و این بـرای دیگـران بـودن‌هـا و خـودت را فرامـوش کـردن‌هـا حریف حسـرت و بغـض‌های شبانه‌ات نخواهنـد شـد ...
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ﺳﺎﻝ ۸۱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﺪﻡ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ ﯾﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺎﺭﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ! سال‌های ﺍﻭﺝ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﭘﺎرﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺒﺎنه‌ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ همین قدر ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺳﺎﻋﺖ ۹ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﻭ ﺗﻮ ﭘﺎﺳﮕﺎﻩ ﺍﻣﻀﺎء می‌کرﺩﻡ، ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻡ ﻣﺮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺗﺎﺳﯿﺴﺎﺕ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺑﻘﯿﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺵ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺻﺤﺒﺖ می‌کرد ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻤﻮﻥ ﭘﺎ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ سوشی ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﯿﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﻋﻮﺗﺖ می‌کنم ﺳﻮﺷﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﻢ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺼر ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻮنش ﯾﻪ ﮐﺎﻧﮑﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ، ﺣﻤﺎﻡ، ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ، ﮐﻮﻟﺮ ﺍﺳﭙﻠﯿﺖ ﻭ ... ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ایشون ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﺭﺳﺖ می‌کرد ﯾﻪ ﻇﺮﻑ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﺯﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺑﻮﺩ! ﺧﯿﻠﯽ! ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ‏"ﮐﻮﺟﻮ" ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﮑﻼﺗﯿﻪ؟ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺍﺳﺖ! ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﭘﺮ ﻣﺎﺭﮐﺖ ﺷﮑﻼﺕ نمیخری؟ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﺁﺧﻪ!!! ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ‏ﺑﺎ ﺳﯿﻨﯽ ﭼﺎﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﯿﺸﻢ، ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭ ﮐﻪ ﭼﺎﯼ می‌ریخت گفت: ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺭﻭﺯﯼ ۱۶ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ کرﺩ، ﺑﺎﺑﺖ ۸ ساعتش ﻣﺰﺩ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ۸ ﺳﺎﻋﺖ دیگشو ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﮐﺎﺭ می‌کرد ﺗﺎ ﮐﺸﻮﺭﻣﻮﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﻪ دو ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮊﺍﭘﻦ ﭘﺮﺩاﺧﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻢ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﻮﻇﻔﻢ ﺩﺭﺁﻣﺪﻡ ﺭﻭ ﺗﻮ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﻧﯿﻮﻣﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﮑﻼﺕ ﺑﺨﺮﻡ من ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻟﻄﻒ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺭﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ مالیات و ﻫﺰﯾﻨﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﺮﺝ کنم! ﺧﻔﻪ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ ۱ﻣﺘﺮ ﻭ ۶۵ ﺳﺎﻧﺘﯽ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻭنروز ﺩﺍﺩ ﺭﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی‌کنم ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﺪﻭﻡ یک ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﮑﺸﯿﻢ؟ ﮐﺪﻭﻡ ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ نسل‌های ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻪ ﺭﻓﺎﻩ ﺑﺮسند؟ ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ تغییر رو از خودمون شروع کنیم، ﻧﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ؟ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﻫﻢ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟ ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 ☑️ کـانـال آرامــِش بـا خـــدا☟                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda