فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای امام از هجر تو دل در نواست
رفتی اما غیرت سرخت بجاست
🎙مداحی آقای حاج صادق آهنگران
🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظرین کی شب حمله فرا می رسد
امر زفرماندهی کل قوا می رسد
دمی که رمز یاعلی به گوش می رسد...
🎙مداحی حاج صادق آهنگران
🔻
#امام_جواد_علیه_السلام
🩸 پدر و مادرم به فدای شهیدی که اهل آسمان برایش گریه میکنند...
وقتیکه امام جواد علیهالسلام به دنیا آمد، امام رضا علیهالسلام به اصحاب خود فرمودند:
🔖 در این شب برای من فرزندی شبیه موسی بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، و شبیه عیسی بن مریم مادرش مقدّس است و پاک و پاکیزه خلق شد. سپس امام رضا علیهالسلام فرمودند:
📋 بِأَبِي وَ أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلِ السَّمَاءِ، يُقْتَلُ غَیظاً
▪️پدر و مادرم به فدای شهیدی که اهل آسمان بر او میگریند که از روی خشم کشته میشود.
📋 وَ یَغضَبُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَى قَاتِلِيهِ فَلَا يَلْبَثْ إلّا يَسيرا حَتَّى يُعَجِّلُ اللَّهُ بِهِ إِلَى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابَهُ الشَّدِيدِ.
▪️ و خداوند بر قاتل او خشم میگیرد؛ پس [قاتل او] نمیماند مگر اندکی تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوی او میفرستد.
📚اثبات الوصیة، ص ۲۱۰
📚عیون المعجزات، ص ۱۱۸
✍ ای نمک سفرۀ سلطان طوس
محضر تو خیل ملک خاک بوس
آینۀ صورت شمس الشموس
دلخوشیِ عمر انیس النفوس
ای علی اکبر ملیح رضا
حلقۀ موی تو ضریح رضا
جود تو شد مظهر کُلِّ صفات
نام تو فتاح همه مشکلات
نازترین تک پسر کائنات
حق بده بابات بمیرد برات
بوسه ز لب های تو کار رضا
ای همۀ دار و ندارِ رضا
گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟
شعله به جان و دل زهرا مکش
جان رضا روی زمین پا مکش
ضربه به حیثیت افلاک خورد
رنگ کبودی به رُخی پاک خورد
موی به هم ریختهات خاک خورد
داد زدی دورِ لبت چاک خورد
با جگر سوخته پرپر زدی
بر دَرِ حجره چقدر سر زدی
خون ز لب خشک تو پاشید وای
لحظۀ پرپر زدنت دید وای
چشم به چشمان تو خندید وای
دستْزنان دورِ تو رقصید وای
شعله به جان تو چنین ریخته
آب به پیش تو زمین ریخته
آب نخوردی … بدنت پا نخورد
یک نخی از پیر و هنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد
یاد حسین دیدۀ تر داشتی
هر چه سرت آمده ، سر داشتی
#امام_جواد_علیه_السلام
🔰 نَوَد ساله برای طفل نُهساله تواضع کرد | تو خَم کردی برای دستبوسی، قامت خَم را ...
راوی گوید:
🔖 من در مسجدالنبی صلیاللهعلیهوآله در مجلس جناب علی بن جعفر (فرزند امام صادق علیهالسلام) نشسته بودم که حضرت جواد علیهالسلام داخل مسجد شدند.
📋 فَوَثَبَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ فَقَبَّلَ یَدَهُ وَ عَظَّمَهُ
🔻علی بن جعفر چون نظرش بر آن حضرت افتاد، بیاختیار از جای برخاست و بیکفش و عباء خدمت آن حضرت دوید و دست او را بوسید و او را تعظیم و تکریم کرد.
🔖 امام جواد علیه السلام فرمود: ای عمو! بنشین خدا تو را رحمت کند! اما او عرضه داشت: ای سید و آقای من! چگونه بنشینم و حال آنکه شما ایستادهاید؟!
📝 پس چون علی بن جعفر علیهماالسلام از خدمت آن حضرت مرخص شد و آمد در مجلس خود نشست، اصحابش او را سرزنش کردند و گفتند: تو این نحو با او رفتار میکنی و حال آنکه عموی پدر او میباشی؟!
🔖 جناب علی بن جعفر علیهماالسلام به اصحاب خود فرمود: سکوت کنید! پس دست برد و محاسن خود را گرفت و گفت: حق تعالی مرا با این محاسن، برای امامت، اهلیّت نداد و این نوجوان را اهلیّت داد و امامت را به او تفویض نمود. آیا من انکار کنم فضل او را؟! پناه میبرم به خدا از آنچه شما میگویید که احترام او را ندارم.
📋 بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ
👈 بلکه من، غلام او هستم!
📚الکافی ج۱ ص۳۲۲
📌 در نقلی دیگر آمده است:
🔖 روزی طبیبی آمد تا رگ مبارک امام جواد علیهالسلام را فَصد کند؛ چون تیغ را نزدیک حضرت آورد که رگ را قطع کند، علی بن جعفر علیهماالسلام نزدیک آمد و عرضه داشت: ای آقای من! اگر اجازه دهید، ابتدا رگ مرا فصد کند تا تیزیِ تیغ، ابتدا در من اثر کند و شما درد کمتری متحمّل شوید!
📃 ثُمّ أرادَ أبو جعفر علیهالسّلام النُّهوضَ فَقٰامَ علیُّ بن جعفر علیهماالسّلام فَسَوَّی لَه نَعلَیه حتّی لَبِسَهما.
🔻در انتهاء چون که آن حضرت برخاست تا برود، علی بن جعفر علیهماالسلام برخاست و کفشهای آن حضرت را جفت کرد و در پیش پای مبارک آن حضرت نهاد.
📚رجال کشّی،ص۷۲۹
✍ به نام تو بهشتی میکنم حال جهنم را
خدا را شکر که آموختم من اسم اعظم را
بدون جلوهات در کودکی , باور نمیکردند
تکلّم های در گهوارهٔ فرزند مریم را
نوَد ساله برای طفل نُه ساله تواضع کرد
تو خَم کردی برای دستبوسی قامت خَم را
یکی از قاتلانت، عِلم تو در خردسالی بود
که رسوا کردی آخر با سؤالی «إبن أکثَم» را
حَسَن از حیث همسر با تو همدرد است اما او
چو زینب خواهری دارد که از دل میبَرَد غم را
اگر تشنه میان حجرهٔ دربسته افتادی
به یاد جد خود با اشک بنشان آتش سَم را
◾️ به سوی پسرم جواد بروید
خیرانی از پدرش روایت کرده که گفت:
در خراسان، من در برابر حضرت رضا علیهالسّلام ایستاده بودم که کسی گفت: سرورم اگر حادثهای روی داد به سوی که برویم؟
فرمود: «به سوی پسرم جواد.»
آنگاه گویا پرسشگر، سن و سال جواد علیهالسلام را کوچک شمرد. پس حضرت رضا علیهالسّلام فرمودند: «همانا خداوند پاک و فرازمند، عیسای مریم را به عنوان فرستاده و پیامبر و صاحب شریعتی جدید در سنی کمتر از آنچه جواد علیهالسلام در آن است مبعوث کرد.»
📚منبع
اصول کافی، ج۲، ص۸۷
#امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
🏴 چگونگی شهادت امام جواد(ع) در بیان استاد شهید مرتضی مطهری
ایشان درباره امام جواد(ع) مباحثی را مطرح کردهاند از جمله اینکه:
سیاست خلفای عباسی با سیاست امویها فرق داشت، امویها خشنتر بودند ولی اینها موذیتر بودند، یعنی سیاستمدارانهتر عمل میکردند که فقط عده قلیلی میتوانستند دست سیاست اینها را بخوانند.
یکی از کارهایی که اینها میکردند این بود که چون میخواستند ائمه را تحت نظر داشته باشند، به زور و اجبار، یکی از دخترهایشان را به آنها میچسباندند که باید با این دختر ازدواج کنی!
بعد که ازدواج میکردند میگفتند: دختر ما و داماد ما باید همین جا کنار خودمان باشند! برای اینکه به یک شکلی که مردم نفهمند اینها را تحت نظر و تحت مراقبت شدید و اذیت شدید داشته باشند.
معتصم بالاخره سبب شد که همسر امام، یعنی امّ الفضل امام را مسموم کرد، آن هم با یک وضع خیلی ناراحتکنندهای.
چون برای همه مسمومکنندهها معلوم و محرز بود که دستور خلیفه بوده جرأت این که بدن امام را دفن کنند نداشتند.
معتصم دستور داد: بدنش را بیندازید در کوچه. دو سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که یک وضع خارقالعادهای پیش آمده.
هر میتی اگر سه چهار روز روی زمین افتاده باشد بدنش عفونت پیدا میکند و بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده میشود و اگر مردم این موضوع را بفهمند اوضاع خیلی بد میشود.
این بود که خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن کنند. وجود مقدسش را در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در همین محل معروف یعنی کاظمین دفن کردند و حالت ایشان از این جهت تأسّی داشت به جدّ بزرگوارشان حسین بن علی(ع) که فرمود: مُلْقاً ثَلاثا بِلا غُسْلٍ وَ لا کفَنٍ.☆ و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلی العظیم. (۱)
☆ از اوصافی است که در مراثی، برای سیدالشهدا(ع) به کار میبرند ( مُلْقی ثَلاثا بِلا غُسلٍ وَلا کفَنٍ) و در روایت است که پیکر بیسر آن حضرت، بی غسل و کفن بر زمین افتاده بود.
📚منبع
فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص ۸۴
بحار الا نوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۹۱
(۱) آشنایی با قرآن، شهید مطهری، ج ۱۲، ص ۲۹
#امام_جواد_ع
#مصائب_امام_جواد_ع
⚫️ چگونگی شهادت امام جواد(ع)
مأمون در سال ۲۱۸ هجری درگذشت و پس از او برادرش معتصم جای او را گرفت. او در سال ۲۲۰ هجری امام را از مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک مراقب او باشد و در مجلسی که برای تعیین محل قطع دست دزد تشکیل داده بود، امام را نیز شرکت داد و قاضی بغداد و دیگران شرمنده شدند و چند روز بعد از آن ابن ابی دؤاد از حسد و کینهتوزی نزد معتصم رفت و گفت:
از باب خیرخواهی به شما تذکر میدهم که جریان چند روز قبل به صلاح حکومت شما نبود زیرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالی مملکتی فتوای ابوجعفر (امام جواد) یعنی فتوای کسی را که نیمی از مسلمانان او را خلیفه و شما را غاصب حق او میدانند بر فتوای دیگران ترجیح دادی و این خبر در میان مردم منتشر و خود دلیل قاطعی بر حقانیت او نزد شیعیانش شد.
معتصم که مایع ابراز هر نوع دشمنی با امام را در نهاد خود داشت از سخنان ابن ابی دؤاد بیشتر تحریک شد و امام را در صدد قتل در آورد و سرانجام منظور پلید خود را عملی ساخت و امام را توسط منشی یکی از وزرایش یعنی همسر خودِ امام، مسموم و شهید نمود. (۱)
امام هنگام شهادت بیش از ۲۵ سال و چند ماه نداشت. (۲)
📚منبع
(۱) التفسیر، عیاشی، تصحیح و تعلیق، حاج سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱ ،ص ۳۲۰
(۲)الارشاد، شیخ مفید، ص۳۲۶
#امام_جواد_ع
#مصائب_امام_جواد_ع
✅ خبر از نهان
از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانیکه امام محمد تقی(علیهالسّلام) در بغداد بود وارد بغداد شدم. دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است، با خودم گفتم که حضرت جواد(علیهالسّلام) با این مقام و مرتبهای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعامهای لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت.
همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود: «ای حسین! نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد من بهتر است از آن چه که در اینجا مشاهده میکنی.»
منبع
الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج ۱، ص ۳۸۳
#امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
♻️ بگو همان فرد تو را از دست مأموران برهاند
علی بن خالد میگوید: مدتی من در شهر سامرا بودم. در آنجا شنیدم مردی را از شام با قید و بند و زنجیر آوردهاند و در سامرا حبس کردهاند. میگفتند که او ادعای نبوت کرده است. من با شنیدن این خبر کنجکاو شده و به محل حبس او رفتم. پس از تلاشهای فراوان و راضی کردن مأموران، موفق شدم تا با مرد زندانی ملاقات نموده و حال و روزش را از زبان خودش بشنوم. با او صحبت کردم و متوجه شدم که او شخصی بیهودهگو و غیر معتدل نیست؛ بلکه دارای فهم و شعور و منطق است.
گفتم اگر ممکن است قصهات را برایم بگو و علت دستگیریت را توضیح بده! او گفت: من مدتی در سرزمین شام و محل رأس الحسین علیهالسلام به عبادت و نیایش اشتغال داشتم. در یکی از شبها که در محراب ذکر خدا میگفتم، شخصی به نزدم آمد و گفت: «بلند شو با من بیا!» من بلند شدم و چند قدم همراه او نرفته بودم که خودم را در مسجد کوفه دیدم! از من پرسید: «آیا اینجا را میشناسی؟» گفتم: بله، اینجا مسجد کوفه است.
او در آنجا نماز خواند و من هم نماز خواندم. سپس او از آنجا بیرون رفت و من هم در پی او رفتم. چند قدمی نرفته بودیم که خودمان را در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله دیدیم. او به پیامبر صلی الله علیه و آله سلام داد و نماز خواند و من هم در پی او سلام دادم و در حرم نبوی صلی الله علیه و آله نماز خواندم. از آنجا بیرون آمدیم و اندکی راه رفتیم که من خودم را در مکه و در کنار خانه خدا دیدم! در آنجا به همراه او طواف کردم و او دوباره آهنگ حرکت کرد.
چند گام نرفته بودیم که خود را در همان محل عبادت قبلیام در شام دیدم. آن شخصِ با عظمت، از نظرم پنهان شد. من از آن همه کمال و شکوه وی در حیرت بودم و در اندیشه عمیقی فرو رفتم. یک سال پس از آن واقعه، همان شخص را دیدم و با دیدنش خوشحال شدم. او دوباره مرا صدا زد و همانند سال قبل به آن مکانهای مقدس برده و مسجد کوفه و مرقد مطهر نبوی و خانه خدا را زیارت کرده و به جایگاه اولم در شام آورد.
هنگامی که می خواست برود دامنش را چسبیده و التماس کردم که [ای مولای من] تو را قسم میدهم به آن کسی که به تو این همه قدرت و کرامت بخشیده است که قطرهای از آن را به چشم خود دیدم، تو کیستی؟ او گفت: «من محمد بن علی بن موسی بن جعفرم.»
من این خبر حیرتانگیز را با شخصی در میان نهادم و کمکم گزارش به گوش محمد بن عبدالملک زیّات ـ از حکمرانان عباسی ـ رسید. او مأمور فرستاد و مرا دست بسته به عراق فرستادند و چنان که میبینی در اینجا هستم و به من تهمت ناروای ادعای نبوت زدهاند.
علی بن خالد میگوید: از شنیدن قصهاش دلم به درد آمد و به او پیشنهاد کردم که دوست داری حقیقت را برای حاکم نوشته و توضیح دهم که تو بیگناهی؟ او پذیرفت.
من نامهای نوشتم و احوال او را به محمد بن عبدالملک زیات شرح دادم. او زیر نامه نوشت: به او بگو اگر راست میگویی همان فردی که تو را در یک شب از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و مکه برده است بیاید و تو را از دست مأموران ما برهاند!
علی بن خالد میگوید: من از پاسخ حاکم بسیار غمگین شدم و از اینکه نتوانستم به آن مرد بیگناه کمکی کنم متأثر بودم. مأیوس و نگران به منزل رفتم؛ امّا شب نتوانستم بخوابم. صبح زود باز به سوی زندان حرکت کردم تا از احوال آن شخص بیگناه خبری بگیرم و مقداری با او صحبت کرده، از غصههایش بکاهم و به او آرامش دهم. امّا با کمال شگفتی دیدم مأموران و زندانبانان با دلهره و اضطراب به این سمت و آن سمت میشتابند و مردم زیادی هم آنجا جمع شدهاند. پرسیدم: چه خبر است؟
گفتند: آن مردی که ادّعای نبوت کرده بود با این همه مأمور و زندانبان، دیشب ناپدید شده است و معلوم نیست در زمین فرو رفته یا پرندهای او را ربوده است!
علی بن خالد میگوید: فهمیدم که امام جواد علیهالسلام آن یار وارسته خود را از زندان نجات داده است.
شیخ مفید(رحمةالله) پس از نقل این ماجرا اضافه میکند، علی بن خالد که تا آن لحظه به مذهب زیدیه گرایش داشت، با مشاهده این اعجاز آشکار به مذهب امامیه به ویژه امامت حضرت جواد علیهالسلام اعتقاد راسخ پیدا کرد و در اعتقادش ثابت قدم و استوار گردید.
📚منبع
ارشاد، شیخ مفید، ص ۶۲۹
#امام_جواد_ع
◾️ ابو جعفر را در جای خود نشاندهام
معمر خلاد گفت: از حضرت رضا علیهالسّلام شنیدم که چیزی بیان کرده، سپس فرمودند:
«شما را به آن چه نیازی است؟ این ابو جعفر است که او را در جای خود نشانده و در منزلت خودم نهادهام.»
و فرمودند: «ما خاندانی هستیم که خردسالانمان [همه چیز را] مو به مو از بزرگ سالانمان ارث میبرند.»
📚منبع
اصول کافی، شیخ کلینی، ج۲، ص ۸۱
#امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
🟢 جود و بخشش زیاد به دیگران
ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را به علت کثرت بخشش و احسان او به مردم دانستهاند. بر پایه نامهای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد، او از همان سالها به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحابش امام جواد را از درِ فرعی خانه خارج میکردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک، گرد خانهاش تجمع میکردند.
بر پایه این روایت، امام رضا(ع) نامهای به فرزندش فرستاد و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او میگویند از درِ اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا(ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود: «هر وقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچکس از تو درخواستی نکند، مگر اینکه چیزی به او بدهی.»
📚منبع
اصول کافی، شیخ کلینی، ج ۴، ص۴۳
#امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
🌹 #گوش_کنید
#انتشار_برای_اولین_بار #شما_صدای_علی_اصغر_مهردادی_را_میشنوید
.
▪️زمانی که می خواست برای عملیات برود روی اتاق امور مالی سروآباد که در کردستان بود با خط خودش نوشت این جانب علی اصغر مهردادی اعزامی از بهشهر، پایان مأموریت و تاریخ شهادت! انگار به او الهام شده بود.
.
▪️اهل بهشهر مازندران بود.بعنوان بسیجی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا رفت جبهه و اونجا بیسیم چی شد.شجاع بود و نترس.در منطقه غرب خرداد ۱۳۶۶ در کمین کومله به اسارت درآمد و با مجروحیتی هم که داشت مورد شکنجه قرار گرفت اما لب به توهین امام و انقلاب نگشود و بعد چند روز ( ۱۳ خرداد ۱۳۶۶) در سن هفده سالگی بر اثر شکنجه بشهادت رسید.
.شادی روحش صلوات ...
.
#سالروز_شهادت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@..❁﷽❁
#نماهنگ_زیبای
#به_وقت_سلام
تو دار و ندار منی ای ضامن آهو
یا ضامن آهو زدهام پیش تو زانو
🍃🌸ساعت ۸ به وقت
امام هشتم علیه السلام🌸🍃
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
🍃🌸قرار عاشقی🌸🍃
به نیابت از آقا امام زمان عج بخوانیم و ثوابش را هدیه کنیم به آقا جانمون علی بن موسی الرضا علیه السلام
هدیه به ساحت مقدس امام رضا ع هر کدوم سه صلوات عنایت بفرمایید
🕗•••|↫ #ساعـت_عاشــقۍ
🕗•••|↫ #لبيڪیامہدےعجل_الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برسون به حاجقاسم سلام مارو
نماهنگ سید شهیدان خدمت با صدای ابوذر روحی👌🏻
.
4_6046152894258873156.mp3
7.93M
هدیه به امام جواد صلوات
واحد سنگین سینه زنی واحد امام جواد
داری می کشی یاد مادر تو اه
داری می کشی پشت این در. تو اه
داری می کشی یاد حنجر .تو اه
داری می کشی یاد خنجر . تو اه
داری می کشی یاد بی سر تو اه
داری می کشی یاد مادر تو اه
بمیرم غمای تو هست. بی حساب
دم اخری شد نفس هات. عذاب
نداره دیگه ناله ی تو. جواب
لب تشنه بودی نخوردی. تو آب
داری می کشی یاد اصغر تو اه
داری می کشی یاد مادر تو اه
سپید مو شدی ای امام. جوان
شده در جوانی قد تو. کمان
کنار تو زهرا شده روضه خوان
شبیه یه لاله شدی ار غوان
داری می کشی یاد دختر تو اه
داری می کشی یاد مادر. تو اه
شده حجره پر از پرای. پرت
شده قاتل جونه تو. همسرت
می خندن به اشکای چشم. ترت
می رقصن کنیزا به دور و. برت
داری می کشی یاد خواهر تو اه
داری می کشی یاد مادر تو اه
رضا نصابی
46.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدیه به امام جواد صلوات
واحد سنگین روضه ای
هیئت عزاداران دهه اول محرم مشهد
داری می کشی یاد مادر تو اه
داری می کشی یاد ان در تو اه
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه. به حضرت زینب. صلوات
شور روضه ای
نمی رسه صدا.
.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه. به حضرت زینب. صلوات
شور روضه ای
قتلگاهت شلوغه
.
34.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ 🖤
باز به سمت گودال رفت... 💔😭
شعررضانصابی
بانوای:
#حاج_نریمان_پناهی 🌱
4_5980890118871852444.mp3
4.27M
هدیه به حضرت رقیه صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
شور و زمزمه و زمینه حضرت رقیه
گوشه ی سرد خرابه
منتظرم که بیایی
خیلی دلم تنگه واست
بگو بابا جون کجایی
کجایی بابا ببینی
نمی تونم پاشم آز جام
کجایی بابا ببینی
کبودیه زیر چشمام
بعد تو لحظه ای خوشی ندیدم
بعد تو خیلی ناسزا شنیدم
دیگه از زندگی بابا بریدم
بعد تو هر چی نبودش که دیدم
بعد تو با لگد از خواب پریدم
به سختی بابا نفس کشیدم
من الذی ایتمنی بابا 3
تنوره سینه من امشب
. داغه مثل تنوره خولی
امشب فقط من و تو هستیم
امشب از ما دوره خولی
چند شب و چند روزه بابا
روی تورو سیر ندیدم
عکس تورو روی خا کا
با نوک انگشت کشیدم
آرامشم تنها صدای تو بود
تصویر هرلحظه م چشای تو بود
روی گونم جای لبای تو بود
کناره تو آرامشی داشتم
تورو داشتم غم و غصه نداشتم
سرم و روی زانوهات می زاشتم
من الذی ایتمنی بابا. 3
سه سالمه ولی می بینی
پیرمو قامت کمونم
به دلم افتاده دیگه
تا سحر. زنده نمونم
کاشکی میشد پیش من تو
بمونی به قدر کافی
کاشکی میشد مث قدیما
بازم موی من و ببافی
دخترت بابا از زندگی سیره
خدا کنه امشب دعام بگیره
رقیه در کناره تو بمیره
گریه های من امشب بی امونه
روی لبات جای لخته خونه
این اثری از چوب خیزرونه
من الذی ایتمنی بابا 3
رضا نصابی
.