#عید_قربان
#مناجات
#قصیده
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
به هر که مینگرم در لباس احرامش
دلش به جانب کعبهست، رو به سوی خداست
یکی به جانب مسلخ برای قربانی
یکی روانه به دنبال یوسف زهراست
یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده
یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست
یکی به خیمه ندای الهی العفوش...
یکی دو دیدهاش از اشک شوق چون دریاست
یکی به امر خداوند سر تراشیده
یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست
سلام باد بر آن مُحرم خداجویی
که روح بندگی از اشک دیدهاش پیداست
سلام باد بر آن کاروان صحراگرد
که لحظهلحظه به دنبال سیدالشهداست
سلام باد به عباس و اکبر و قاسم
که حج واجبشان در زمین کربوبلاست
سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم
که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست
سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل
که سر به دست پدر داد و خویش را آراست
وجود او همه تسلیم محض پا تا سر
که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست
کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد
فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست
به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم!
خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست
«خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی»
هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست
چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی
تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست
مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل
که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست
درست اگر نگری در وجود این فرزند
جمال نفس رسول خدا، علی پیداست
گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا
که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست...
بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین
که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست
ذبیح ماست حسینی که جلوهگاه رخش
تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست
ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر
تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست
سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین
که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست...
گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند
که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست
به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام
به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟
به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم
برای آن لب خشکیده چشم ماسقاست
به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان»
یقین کنید همانا حسین، وجه خداست
به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر
سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست
#استاد_غلامرضا_سازگار
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
.
#عید_قربان
👏سرود
فارسی ترکی 🌸
🎶سبک_از_کودکی_هام....
💐
دل بی قراره/روز نگاره/شدعیدقربان
عیدرسوله /حجا قبوله/به امریزدان
روزنویده/صبح سپیده/باشه مبارک
نورخدایی /به دل دمیده/باشه مبارک
به امر ایزدتبارک
نام خودش شده به دل حک
اگه نمودی نفس قربان
عیدت باشه امروزمبارک
💐یارب یاالله لک لبیک
امروز چه زیباست/چون عید دلهاست/عیدسعیده
حاجی اصلی/یوسف زهراست/دلش سفیده
صاحب عصره/یوسف مصره/حاجی زهرا
تودست آقام /پرچم نصره/زده به دلها
دلاتومکه الرسوله
مگه دلی هست که ملوله
همه بگید ایشالا امروز
حاجیاحجتون قبوله
💐یارب یاالله لک لبیک
آچیلدی نامه/گلورمشامه/بایرامین عطری
صاحب خانه/وروب جهانه/عزت ونصری
روز دعادی /حاجت روادی/دیون یا الله
حاجی لرعشقی/مروه صفادی/دولوب بیت الله
مبارک اولسون سیزه بایرام
دیون نماز عیده قدقام
اذان سسی گلورمنادن
کعبه اولوبدورنجه گلفام
💐یارب یا الله لک لبیک(۴)
گیوبلراحرام/کسوبلراحشام/تمام حجاج
سینوبدی اصنام/آلوبدی اکرام/تمام محتاج
مبارک حاجی/باشیندا تاجی/ساخلا همیشه
مواظب اول کی/ایتمیه ناجی/سینمیاشیشه
بوگوندی موقع عبادت
نارل اولوبدی چونکه رحمت
سنده دعا ایله کی اولسون
بوایل سنه مکه ده قسمت
💐یارب یاالله لک لبیک
✍شعر:حجت مرتضایی/کیان
#عید_قربان
#عید_قربان
در جهانی که همه مُدعی اند
در جهانی که پُر از حَرّافیست
منم و بی کسی و تنهایی
وَ خدایی که به شدت کافیست
عیدِ قربان شد و قربان کردم
پای لبخندِ خدا دنیا را
به خودش رو زده ام تا زین پَس
نَکِشَم منَتِ آدم ها را
خواندم اورا که اجابت کُنَدَم
که بگویم ز همه بیزارم
بوسه زد روی مرا با لبخند
چه خداوندِ رفیقی دارم
رفتم و دَر زدم و دَر وا کرد
دیدم آن چَشمِ خطاپوشش را
اصلا انگار نه انگار که من
بارها پَس زدم آغوشش را
آن خدایی که برایَم یک عُمْر
از سَرِ باغ خودش گُل می چید
هدیه ها داد به من اما گاه
هدیه را بینِ بَلا می پیچید
از همان دم که خدا را دیدم
دل به شاهانِ جهان نسْپُردم
نانِ یک عدّه به نرخِ روز است
من فقط نانِ دلم را خوردم
پُشتِ من گرم به خونی داغ است
تیغ ها بُغضِ مرا داشته اند
گُرده ام باغچه ی خَنجرهاست
دوستانم همه گُل کاشته اند
نیستم بینِ شما ، معتقدم
که خدا کرده مرا غَربالم
خوب هاتان اگر اینند چه خوب!
من به بد بودنِ خود می بالم
بگذارید مرا طَرد کنند
راهِ من سخت از این قشر جداست
چون که عمریست نیاموخته اند
که قضاوت فقط ازآنِ خداست
نشدم من به نقاب آلوده
هرچه هستم خودمَم باکی نیست
غُسل دادم دلِ خود را با اَشک
دین به جز پاکی و دل پاکی نیست
خسته ام خسته از این شهری که
حرف ها ساخته پُشتِ سرِ من
مهربان بودم و تاوان دادم
نیست با هیچکَسَم میلِ سخن
چای مینوشم و با یاسِ حیاط
خانه ام یکسره عطرآگین است
شعر و مداحی و سجاده و اشک
خلوت ساده ی من شیرین است
هرکه را شهر خرابَش کرده ست
می کند دستِ خدا آبادَش
آن خدایی که در این تنهایی
دلم آرام شده با یادَش...!
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
===========================
شب عید قربان
شب عید قربان است
رحمت چنان باران است
عید قربان و عید عنایات است
عید دعا و عشق و مناجات است
جشن تبارک امشب مبارک۲
جشنی به پا امشب شد
ذکر همه یا رب شد
مرکز این جشن بیابان مناست
نور تابد از آسمان وقت دعاست
جشن تبارک امشب مبارک۲
امشب وقت دعا شد
جشن شادی به پا شد
امشب بگو درد دلت با خدا
تا که شوی نزد حق حاجت روا
جشن تبارک امشب مبارک۲
عالم دارالامان است
لطف حق بیکران است
عید خلوت با خدای مهربان
رحمت او بر سر ما سایبان
جشن تبارک امشب مبارک۲
عید مومنین آمد
ذکری دلنشین آمد
ای عاشقان روز عید قربان است
لطف خالق یکتا بیکران است
جشن تبارک امشب مبارک۲
#رضا_یعقوبیان
#عید_قربان
183K
#عید_قربان
🔸سرود مسجدی عید قربان
جشن بندگی و یقین بادا مبارک
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...
لَبّیکَ اللهمّ لَبّیکْ،ای ربّ یکتا
آمدم قربانی کنم نَفسانیَت را
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...
من همان عبدِ عاصیِ نامه سیاهم
ای پناهِ بی پناهان بده پناهم
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...
از مَشعرِ علایقِ تُهی و فانی
آمده ام سوی مِنا بهرِ قربانی
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...
ما را کمک کن ای خدا به حقّ زهرا
دائم باشیم در اِحرامِ وَرَع و تقویٰ
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...
به حقّ او که در رَهَت جان را فدا کرد
در راهِ دین حجّ خود را نیمه رها کرد
جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم...
آن آقایی که دلها را تا به خدا بُرد
قربانی هایش را سوی کرببلا برد
جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم...
✍امیر عباسی
🌹#عید_قربان
🌹#مدح
✍شاعر:حاج غلام رضا سازگار
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر
ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای
.