#زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام #شبِ_چهارم_محرم
به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
بعد شما توو خیمهها، پای غریبه وا شده
گوشواره ها از گوشای، دخترامون جدا شده
کجایید، بیایید
مگه قرار نبود منو، غریب و تنها نذارید
حسین و دارن میکشن، غیرتیا خبر دارید
کجایید، بیایید
تنها شدم تنها، خداحافظ
تنها در این صحرا، خداحافظ
مردای عاشورا، خداحافظ
«یارانِ لب تشنه، خداحافظ»
بعد شما، توو خیمهها، غوغا سر معجر شده
بعد شما، بالا سرم، دعوای انگشتر شده
میخندن، به اشکام
بعد شما، هرکس منو، میبنه با طعنه میگه
دیدی تو هم تنها شدی، یاری نموند با تو دیگه
میخندن، به اشکام
دیگه نمونده واسه من، لشگر
با صورت افتادم زمین، مادر
دشمن به فکر غارتِ، معجر
«سیدَنا الغَریب حسینجانم»
#شاعر: رضا یزدانی
Shab04Moharram1402[03].mp3
13.84M
"آيت الله وحيدخراسانى:
تا روز عاشورا كه نزديك است، روزى صد مرتبه سوره توحيد بخوانيد و به حضرت سيدالشهدا(ع) هديه كنيد،انشاءالله فيوضاتى نصيبتان ميشود.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم
به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
کسی که برای اولین بار میخوام روضه شو بخونم یکی از شهدای کربلاست.به من بگن اسمش چیه؟میگم:نمیدونم...شهید گمنام حسینه...طبقات الکبرای ابن سعد نوشته: راوی میگه:"کانَ ابی یَتَبدّی..."پدرم عادت داشت میرفت بادیه منزل می کرد.قبلِ کربلا، مدت ها قبل از معرکه"فَیَنزِلُ قریباً مِنَ الموضِعَ الّذی کانَ فیهِ معرَکَةُالحُسَین "نزدیک اونجایی که سر امام حسینُ بریدند خیمه و خَرگاه برپا می کرد"فكنا لانبدوا إلاّ وجدنا من بني أسد هناك "میگه هروقت با بابام میرفتم بادیه می دیدم یه مردی از بنی اسد اون اطراف هی میره هی میاد،منزل می کنه. هربار که ما صحرا رفتیم این فرد اونجا بود...یه بار بابام ازش سوال کرد:" اراک ملازما هذا المکان؟ "چرا هروقت ما میایم اینجا تو هستی؟! تو این صحرا دنبال چی می گردی؟!فرمود: به من گفتن اینجا حسینُ میکشن،من همه اش میام دنبالش
من همه اش میام اینجا منتظرش، شاید منم ببینمش، باهاش کشته بشم...راوی میگه: وقتی خبر کشته شدن امام حسین به ما رسید، بابام گفت بلند شید"اِنطَلِقوا ننظر هل الاسدی فی مَن قُتِل؟"بلند شید بریم دنبالش بگردیم ببینیم به آرزوش رسید یا نه؟ اومدیم وارد این دشتِ پر از خون شدیم. پیکرها رویِ زمین افتاده بود،همه جا رو گشتیم چرخیدیم. یه وقت بابام صدا زد بیاید به آرزوش رسید...بیاید شهید رو ببینید...*
.
راوی میگه از خیمه هاش بیرون آمد. یه صحنه ای مقابل چشماش بود.همه روی زمین افتاده بودند..."یُنادی هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟!هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ "آیا مدافع حرمی هست یا نه؟! "تَوَجَّهَ نَحوَالقوم..."اومد مقابل لشگر ایستاد"جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً"یه نگاهی به راست و چپ انداخت.کسی رو ندید..."فَنادی..."با صدای غریبی صدا زد:
یا مسلم بن عقیل!یا هانی بن عروه!
یا حبیب بن مُظاهر!یا زُهَیرَ بنَ القَین!
و یا حرَّالریاحی!ویا علی بنَ الحسین! "
ای علی اکبرم...بین این همه شهید از بنی هاشم اول، علی اکبر رو صدا زد...اول اون کسی رو صدا زد که شهادتش جیگرشو سوزونده بود..."یا اَبطالَ الصَّفا و یا فُرسانَ الْهَیْجاءِ..."آی پهلوونا !" مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی...؟! " چرا من شما رو صدا میزنم،جواب من رو نمیدید؟!آخه وقتی اینطور میگفت،از لشگر مقابل صدایی شنیده نمیشد،ولی از پشت سر صدا می آمد..."فَارتَفَعَت اصواتَ النِّساء بالعَویلِ والبُکاء..."زن ها،دخترها فریاد می زدند...گریه می کردند..."وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! "مگه صدای من رونمیشنوید؟!"أَنْتُمْ نِیامٌ..."آیا به خواب رفتید؟ " أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ "از این خواب ابدی بلند شید..." أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ "چرا آقاتون رو یاری نمی کنید؟! صدا زد:"فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ..."بیایید زن های اهل حرم رو ببینید..."فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ..."بلند بشید از این خواب.. " أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ "بیاید از این حرم دفاع کنید...اینا چشماشون ناپاکه...اینا به دختراشون وعده گوشواره دادند...اینا به زن هاشون وعده خلخال و زینت دادند...بلند شید...بلند شید...
"وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ"منم دارم میام.. هیچ کسی بلند نشد...همه شهید شده بودند...نشونه داری بگی؟ بله! یکیش رو میگم....
روزها گذشت...کاروان رسید به شام..یه نفر یزید رو نگاه کرد...گفت:یزید! این کنیز رو به من ببخش...
."
Shab04Moharram1402[02].mp3
26.78M
↻
به بزرگیِ علی دستِ مَنِ کوچک گیر
قلب من را حرم فاطمه و حیدر کن
علی و فاطمه بر روی حسین حساسند
نظری بر مَنِ نوکر، به شه بی سر کن
...
هر کسی یا علی به لب داره، سپر بلاشه چادر فاطمه
هر که مدافع حرم باشه، پسر عقیلهی بنیهاشمه
حرم یعنیاونجا که میشه بلاد سربازان حسین
حرم یعنی کشور علی، حرم یعنی ایران حسین
نحن ابنا زینب کبری(۴)
نحن انصار ابی عبدالله (۴)
ملتی که پیرو عاشوراً، میتوانه از سختیها بگذاره
الگو بانوان این کشور حضرت زینب بنتُ حیدره
عقیله عقل تمامعقیله، یعنی عشق مداوم
عقیله یعنی تربیت هزار تا سرباز برای امام
نحن ابنا زینب کبری(۴)
نحن انثار ابی عبدالله (۴)
هر که مجاهد به والله است
علم امام حسین رو شونههاش
وقتی میخواهد بره توی میدونه
حضرت وان یکاد میخونه براش
مجاهد سربازی که هست مطیع دستور رهبرش
مجاهد یعنی حاج قاسم که غیرت داره رو کشورش
نحن ابنا زینب کبری(۴)
نحن انصار ابی عبدالله (۴)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
قیامت کردی، قیامت کردی
خیال یه بنیهاشمو راحت کردی
تو از شأن زن حمایت کردی
تو با وارث ذوالفقار بیعت کردی
نگاهت کَرّاره طیب الله خانوم
تب مولا داره طیب الله خانوم
یه زن که سرداره طیب الله خانوم
عَدو شد بیچاره طیب الله خانوم
شبیه معجزه کلامت نافذه
شبیه تیغِ علی اثر داره
دطمی مهلت نده همه حیرتزده
مگه بازم مرتضی پسر داره
عصمتَ الله عصمتَ الله عصمتَ اللهِ الکبری...
به حیدر رفتی
تو کاخ اُمَوی تو قلب خیبر رفتی
عَلَم دستت بود رو منبر رفتی
بگو از عباس هم جلوتر رفتی
تو میخواستی عاشقانه خواهر باشی
ولی بعد ابالفضل برادر باشی
میخواستی واسه حسین لشکر باشی
شما حق داشتی دقیقاً حیدر باشی
تو رفتی منبر و میدیدن حیدرو
صدای گرم علی غالب شد
چنان کردی غضب که شامات عرب
نماز وحشت به جمع واجب شد
عصمتَ الله عصمتَ الله عصمتَ اللهِ الکبری...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بسمالله الرحمن الرحیم
#دودمه_شب_چهارم_محرم
دختر شیرخدا تیغ دو دم آورده است
یا ابا عبدالله
شیرهای مرتضی را از حرم آورده است
یا ابا عبدالله
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۹)
عظمَ بلایی، برحَ خفایی
این شبا کجایی، بقیةَ الله
نکنه گذاشتی، سرت رو در چاه
به امید دیدار، لابهلای زوار
حرمِ علمدار، میام زیارت
ندیدمت یک بار، بینِ جماعت
جوونا دارن پیر میشن
شما رو به اون اشکای
روز و شبی که میریزی
توی مسیر مَشایه
اِکفیانی، بیا برگرد یارِ جمکرانی...
دنیا در نیازِ، فارِسَ الحِجازِ
نگاهِ تو رازِ، قبولی توبه
برامون دعا کن، به زیر قُبه
دعا کن ادب شم، اهلِ نیمه شب شم
شبیه وَهَب شم، شبیه نافع
ای خوشا به حال، شهیدِ مدافع
جونا دارن پیر میشن
پیرامون اسیرن تو خاک
دیگه تو بیا تا زندهم
مَتیٰ تُرانا و نَراک
اِکفیّانی، بیا برگرد یارِ جمکرانی...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میگذریم از خویش
میگذریم از جان
میگذریم از تن
میگذریم از سر
مثل حبیب
مثل زُهیر
شبیه حر بشیم عاقبتبهخیر
(رها شو از قفس اعجاز کن
به سوی کربلا پرواز کن
زِ خود گذر کن و لایق شو
قیام تازهای آغاز کن)۲
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند؟
جانا، یارا...
از دل اون صحرا
میرسد این آوا
بانگ رحیل آید
بگذر از این دنیا
از این قفس از این جهان
گذر کن و فقط پای او بمان
گذر کن از خودت در این راه
برس به خیمهٔ ثارالله
گذر کن از عمود نفست
به رسم مقصد قربانگاه
حر باش و ادب به زادهٔ زهرا کن
خود را چو زُهیر باحیا احیا کن
هر جای شبی صبح تو را میخواند
یکبار دری به روشنایی وا کن
جانا، یارا...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_زینب (س)
➖➖➖➖➖➖➖
خانهای غرق نور میبینم
غم گرفتند اهل این خانه
اتّفاقی مهیب رخ داده
چند روزی است در همین خانه
ردّ خون است جایجای زمین
ردّ میخ است بر روی دیوار
این سیاهی، سیاهی دود است
خانه آتش گرفته است انگار
مرد خانه، نشسته گوشهای و
چادری را گرفته در دستش
چادری رنگ خون و خاکستر
مرد را خسته کرده از هستش
ماجرا، ماجرای ناموس و
همهی اهل خانه، غم دارند
بین بستر، نشسته خوابیده
چشمهایش ولی ورم دارند
موقع باز کردن چشمش
زخم ابرو اذیتش میکرد
لحظههای نفسنفس زدنش
درد پهلو اذیتش میکرد
خیلی آرام زد صدا و گفت:
دخترم با تو صحبتی دارم
رازهایی است در دلم باید
با تو گویم؛ وصیتی دارم
اوّلاً دخترم به چادر من
پاک کن دیدهی ترت، زینب
زخمهایی که خوردهام، کاری است
ماندنی نیست مادرت زینب
چند سالی که بگذرد مادر
فرق قرآن، شکاف خواهد خورد
سر بابات میشود پر خون
اصل ایمان، شکاف خواهد خورد
چند سالی پس از غم پدرت
میرسد نوبت حسن، زینب
جگر پاره، تیر بر تابوت
مُیکشد غربت حسن، زینب
وای از غصّهی حسینم؛ وای!
بیکس و بیپناه میماند
تشنه، زخمی، غریب، بییاور
پسرم بیسپاه میماند
زینب! آنروز باش یاور او
خواهری کن خودت برای حسین
گلویش را ببوس وقت وداع
مادری کن فقط برای حسین
زینبم! اهل آسمان آنروز
همگی کشتهمردهی عشقند
زینب! آنروز دو پسر داری
دو گلت سرسپردهی عشقند
اهل بیت رسول در بندِ
فتنههای نفاق افتادند
چند سالی گذشت و آن اسرار
یکبهیک اتفاق افتادند
عاقبت روز واقعه که رسید
نوبت مادریِ خواهر شد
دید با چشم خویش غربت را
هرچه که گفته بود مادر، شد
شاه بییار، نالهای سر داد
رعد هل مِن معین او پیچید
زینب از لابهلای خیمهی خود
اشک بر چشم، ماجرا را دید
دختر مرتضیست، حیدری است
گفت: امروز عید قربان است
پسرانم فدای دخترکت
وقت رفتن بهسوی میدان است
گفتی ای شاه! ارتش تو منم
ابر فیضی و بارش تو منم
تیغ در حال چرخش تو منم
خواهرم پس بلاکش تو منم
ای محاسن سپید خستهی من
با توام یار دلشکستهی من
بعد اکبر، توان نداری که
نیمهجانی و جان نداری که
غیر اشک روان نداری که
لشگری بینمان نداری که
بچّههایم فدای اکبر تو
پیشمرگ علی اصغر تو
ما که پنجاه سال غم دیدیم
کوچه و میخ و قدّ خم دیدیم
فرق بشکسته از ستم دیدیم
جگر پارهپاره هم دیدیم
جان زهرا، تو را به این قرآن
سهم من را بده در این میدان
پارههای تنم فدای تنت
بهفدای نخی ز پیرهنت
هر دو قربان خشکی دهنت
جانشان نذر جسم بیکفنت
پیش تو بلکه رو سفید شوم
بایدم مادر شهید شوم
من به جان میخرم اسارت را
میروم مجلس جسارت را
شاکرم لحظههای غارت را
بر لبم دارم این عبارت را
دخلت زینب علی بن زیاد
ای برادر! سرت سلامت باد
پسران علی، همه علیاند
نیست دشمن به چشمشان عددی
خون زینب درون رگهاشان
دم گرفتند یاعلی مددی
سر سردارها زمین افتاد
با رجزهای ذوالفقاریشان
مادر از خیمه داشت حظ میکرد
با تماشای جاننثاریشان
دوره کردند دو برادر را
بینشان تا که فاصله افتاد
سر سرنیزهها فرود آمد
کار هم دست حرمله افتاد
دم مغرب، حسین در گودال
شمر آمد نشست روی تنش
زینب از روی تل تماشا کرد
که کسی پا گذاشت بر دهنش
خواهرش روی تل زینبیه
ضجّههای خداخدا میزد
شاه زخمی، به زیر دستوپا
داشت لبتشنه دستوپا میزد
یک نفر مانده بود در گودال
صد نفر میزدند زینب را
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
➖➖➖➖➖➖➖➖
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_زینب (س)
کربلا اگه کربلا شد
فتنهها اگه برملا شد
به همّت دختر مرتضی شد
زن نگو، رهبر بگو؛ فاتح خیبر بگو
راهی کربوبلا، زینب نگو؛ حیدر بگو
فاطمی سیرت، یا بنت حیدر
علوی صولت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
پیش پاش، دشمنش حقیر شد
محقّق هدف غدیر شد
دخت امیر مؤمنان، امیر شد
کائنات، مأمورشن؛ تابع دستورشن
ظالمین، بیچاره و مقهور و کور از نورشن
نصرت انصار، یا بنت حیدر
صابر و قهّار، یا بنت حیدر
کعبهی سیّار، یا بنت حیدر
وارث کرّار، یا بنت حیدر
مصدر عصمت، یا بنت حیدر
چشمهی غیرت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
وارث خبر کسا بود
مثل وحی، واضح و رسا بود
خود خود سیّدةالنساء بود
وارث نور حجاب از ریا انداخت نقاب
السّلام مولاتنا، عالی مقام، علیا جناب
جان به کف از روز طف؛ تیر شاه لو کشف
را دخترش زد بر هدف؛ شد جلوهگر شاه نجف
رهرو و رهبر، یا بنت حیدر
بهترین خواهر، یا بنت حیدر
کوثر کوثر، یا بنت حیدر
حیدر حیدر، یا بنت حیدر
نعمت عطرت، یا بنت حیدر
منبع حکمت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
جلوهی سَینا، یا بنت حیدر
سرّ اعطینا، یا بنت حیدر
آیت کبری، یا بنت حیدر
دختر زهرا، یا بنت حیدر
ریشهی نهضت، یا بنت حیدر
باعث عزّت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
➖➖➖➖➖➖➖
[سنگین]
حضرت زینب سلام الله علیها
#شب_چهارم_محرم
#کربلایی_ابراهیم_دادوند
من که عمری غصه ات را خورده ام
محملم را با تو هر سو برده ام
خاک اگر مویت بگیرد مرده ام
این غبار غم که بر رویت نشست
بعد اکبر پشت زینب را شکست
هر چه را دارم گرفتم روی دست
این دو پسر در مهمانیه تو
قربان موی اکبر و قربانی تو
آورده ام هر دو جوان را در قفا
لطفا سرم را کن سرافراز از وفا
ای پادشاه کربلا ای پادشاه کربلا
"غریب مادر حسین مظلوم"
#بند_دوم
دختر زهرایم آنکه پشت در
در مسیر حق گذشته از پسر
دارم ارث از او دو تا تو بیشتر
ای به قربان وفایش از وفا
جای حیدر فضه را میزد صدا
من هم اینک مانده ام در خیمه ها
شرمنده ام از این دست خالی
از خیمه ها بیرون بیایم با چه حالی
در زیر معجر اشک چشمم جاری است
زخم فراق تو برایم کاری است
حالا نه وقت زاری استحالا نه وقت زاری است
"غریب مادر حسین مظلوم"
#طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
مادر به خیمه و دو جوانش به قتلگاه
پا می كشند راه نفس باز وا كنند
در آخرین نفس كه نفس بر لب آمده
می خواستند مادر خود را صدا كنند
اما ز خیمه گاه نیامد به جای او
زود آمدند تا سرشان را جدا كنند
عباس اگر نبود كه چیزی نمانده بود
می خواستند هر چه كه تیغ است جا كنند
[زمینه]
حضرت زینب سلام الله علیها
#شب_چهارم_محرم
#کربلایی_ابراهیم_دادوند
من آیینه دارِ شاه کَرَمم
تو راه ولایت ثابت قدم
شد موقع دست و دلبازی من
باید واسه یاری هستیمو بدم
عاشق تواَن این دوتا حلالزاده
تا بشن فدات هر دو هستن آماده
با همین امید قلبِ خواهرت شاده
همیشه آرزوم بود
که مادر شهید شَم
پیش خدا قیامت
میخوام که رو سفید شَم
"آه حسینم حسینم حسینم"
#بند_دوم
یک عمره که هستن دلداده به تو
کی میرسه نوبت به زینب تو
میخوام که ببینم امروز میشینه
لبخند رضایت روی لب تو
ای برادرم زندهام برای تو
این دوتا پسر سر میدن به پای تو
اینکه چیزی نیست من خودم فدای تو
تو رو قسم به مادر
نیاری نه تو کارم
فدا سرت اگر که
خَزون بشه بهارم
"آه حسینم حسینم حسینم"
#بند_سوم
تا که بشی راضی منّت میکشم
هرچی که تو میگی باشه رو چشَم
اما با تو دارم یک حرف حساب
تنها توی عمرم اینه خواهشم
نوبتی باشه نوبت منه حالا
دِینمو اَدا میکنم مث زهرا
این دوتا جوون کی میذارنت تنها
مثل علی اکبر
شدن پیشت رجزخون
نذر منو قبول کن
بذار برن به میدون
"آه حسینم حسینم حسینم"