دیدن ابی عبدالله داره برمیگرده سمت خیمه..نوشتن ابی عبدالله بچه رو بغل کرد یه کاری کرد. میگم شاید برای این کار حسین بود صدای آسمونیا در اومد.. گفتن:
"دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ"یه کاری کردن آسمونیا دادشون در اومد بچه رو بدید به ما، ما بچه رو میبریم بهشت براش یه دایه در نظر گرفتیم. چیکار کرد ابی عبدالله.. دیدن این بچه رو بغل کرد هی گلوشو میکشه به گلوی بریدهٔ علی اصغر..ابی عبدالله صدا زد.."وَ الله لَأَنتَ أكرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَةِ" این طفل کم از ناقه ی صالحِ پیغمبر نیست. فرمود: این طفل بزرگتره، مقامش بالاتر از ناقه ی صالح پیغمبره.. اصلا هر وقت گویا اهل بیت تو مخمصه می افتادن گرفتار میشدن از این تعبیر استفاده می کردن ..مادر ما هم دید امیر المومنین رو دارن می برن صدا زد میرم کنار مزار بابام نفرینتون می کنم.بچه های من و من کم از ناقه ی صالح پیغمبر نیستیم..*
آخ سر کوه بِلند مِن باشم و تِه
آخ بلور و یاسمن مِن باشم و تِه
ای اگر خواهند ته ره قبر سپارن
میون یک کفن من باشمو ته
آخ لالالا لالا دِله بَبِردی
لالا لالا سه روزه او نَخِردی
دیگه نخامه که وارش بباره
که تی شرمنده ها کرده بابا ره
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل، خالی
اگر گهواره را پس داده بودن
دلش خوش بود با طفل خیالی
آی تو رفتی و شدم درمونده اصغر
لباسات پیش مادر مونده اصغر
پدر در وقت دفنت جای تلقین
برای تو لالایی خونده اصغر
آی دست و پا میزنه تقصیر نداره
شیر خواره تحمل تیر نداره
تقصیر منه که منت کشیدی
بمیرم که مادرش شیر نداره
*ببین رباب چی می گه : ..*
نبینم اینجوری آشوبی آقا
دستتو رو خاکا می کوبی آقا
علی اصغرم فدات ببینمت
آقا تو که چیزیت نشده؟ خوبی آقا؟
حسین جان! تشنگی برده امونم
توونم سخته را ه برم با قد کمونم
یکمی زمان بده منم بیام
تا براش نماز میت بخونم
پشت خیمه با خجالت رسیدم
پیر شدم تا اشک چشماتو دیدم
یادته روز تولدش آقا
من با خنده های تو میخندیدم
خاک میگن سرده نه خاک اصغرم
تشنه کشتنش نمیشه باورم
روی میوه ی دلم خاک نریزید
خاکو باید بریزی روی سرم
نبینم ناله های حزینتو
عرق شرم روی جبینتو
مخفیونه کاشتی بذرتو ولی
میزنن با نیزه شخم زمینتو
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
مثلا تو رو تاب میدم
مثلا به تو آب میدم
مثلا تو صدام کردی
من با خنده جواب میدم
مثلا عمو برگشته
شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و
توی آغوش بابایی
لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آبه علی
لالایی گلم بیا بغلم بخوابی علی
.
@babolharam_net4_5935811293184262871.mp3
زمان:
حجم:
25.42M
|⇦•روی دوش بابا که میری....
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حیرونه بابات...
مگه چجوری زدنت دلخونه بابات
چرا هنوزم وسطه میدونه بابات
اینا که کینه اشونو از غدیر گرفتن
بچه امو تو شیش ماهگی از شیرگرفتن
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
4.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین جمعه ماه محرم. همايش شیرخوارگان حسینی
التماس دعای فرج
✨کربلاآتش به
جان آسمانهامیزند
کودک بےشیر
رابردست بابامیزند
شیرخواره
آمده میدان تیرحرمله
طعنه برحرف
حسین ومشک سقامیزند
شهادت
حضرت علےاصغرتسلیت باد
#اولین_جمعه #محرم
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
4_5994736646757551529.mp3
زمان:
حجم:
1.99M
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغرع
#زمینه_سبک_نوشته
◾️بند اول
لالا لالا لالایی بخواب گلِ نشکفته
کجا دیدی گلی را با لبِ تشنه خفته
اوّل لالایی ات را در بینِ دیوار و در _
همراهِ داغِ محسن مادر برا تو گفته
ای طفلِ خشکیده دهان
ای باغِ زخمی از خزان
کردم دعا امشب برات_
باران ببارد آسمان
آه! در خیمه قحطِ آب، آه وای از دلِ رباب
آه! ای وای که غنچه را،آه لب تشنه برده خواب
◾️بند دوم
لبهای کودکِ من تشنه ترین دریائه
گلوش در انتظارِ سه شعبه ی فردائه
کجا شنیدی طفلِ قنداقه ای در احرام
که مقتلِ خونینش تو آغوشِ بابائه
ای کودکِ رشیدِ من
تنهاترین امیدِ من
در کربلا حاجی شدی_
شش ماهه ی شهیدِ من
آه! زخمی ترین گلم،آه! سوزانده ای دلم
وای زد تیرِ حرمله، وای آتیش به حاصلم
◾️بند سوم
آتیش به جونِ من زد این لحظه های آخر
خون بر دلِ حرم شد از ناله های اصغر
افتاده آهِ آتیش بر جانِ دشت و صحرا
از فرطِ قحطیِ آب خشکیده شیرِ مادر
ای غنچه ی خونین بدن
ای روضه ی بیتُ الحَزَن
داری به جای آب و شیر_
تیرِ سه شعبه بر دهن
آه ای غنچه ی بهار، آه ای شمعِ بیقرار
آه! لالا لالا اینقد، آه! از دیده خون نبار
.
[Javad Moghaddam]4_5819092086581889826.mp3
زمان:
حجم:
5.56M
شب هفتم محرم الحرام 🏴 🏴
سبک زمینه
ای غنچه ی ناز ، ای حسرت آب
ای عشق حسین ، ای جون رباب
بیچاره ی تو لب های فرات
گهواره ی تو کشتی نجات
داری میزنی پرپر ای پرستوی بی تاب
رو زدش به این لشکر واسه تشنگیت ارباب
... لالایی علی لای لای ، لالایی علی لای لای ...
تو خیمه ی غم مادر نگرون
قنداقه ی تو غرقابه ی خون
رو دستای من پرپر گل روت
مشتم شده پُر از خون گلوت
آخ نداره که بابات پای به حرم رفتن
بیرون بکشم تیرو سر میشه جدا از تن
... لالایی علی لای لای ، لالایی علی لای لای ...
شیش ماهه ی من قربون نگات
مونده هنوز هم خنده رو لبات
از تو چجوری من دل بکَنم
جون میکَنم و خاکت میکنم
رفتی و دعام اینه با دلی که شد پُر خون
قنداقه ی تو از خاک با نیزه نیاد بیرون
... لالایی علی لای لای ، لالایی علی لای لای ...
.
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه1_444299822.mp3
زمان:
حجم:
3.26M
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم
کاش می شد با لالا آرومت کنم
یا که بی سر صدا آرومت کنم
تو همین جا بمون و هی گریه کن
نکنه نیزه ها آرومت کنن
خیمه خیمه با شتاب رفتم علی
هر طرف خونه خراب رفتم علی
هفت دفعه هاجر دوید به آب رسید
صد دفعه دنبالِ آب رفتم علی
راستی خندون شدنت مبارکه
مَردِ مِیدون شدنت مبارکه
گریه کردی و همه کِلْ کشیدن
آخْ رجز خون شدنت مبارکه
یه خبر فقط برام بیاد بسه
خیلی نه ! یه خط برام بیاد بسه
حالا که بابات می ره پشت خیام
بند قنداقت برام بیاد بسه
کاش بشه تیرُ یه گوشه چال کنم
زبون سپاه شام و لال کنم
من اگه که ببخشم همه رو
محاله حرمله رو رها کنم
*زن تکیه اش به مردِ .. اول کسی که تو حوادث متزلزل میشه زنِ .. خدا نیاره برای مردی جلوی زنش گریه کنه ....
آی مردم ، دیدن حسین داره میاد داره گریه میکنه .. تا تیر خورد گلوی اصغر فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ ..
خون هارو با مشتش گرفت به آسمون پاشید ... یه نگاهی عقب سرش کرد دید رباب داره گریه میکنه.. یه مرتبه بچه رو زیر عبا پنهان کرد رباب نبینه ..*
اومدم پشت حرم خاکت کنم
یه گوشه با قد خم خاکت کنم
بابا میگه دیر شده خاک و بریز
چه کنم نمیتونم خاکت کنم
یا حسین ...
.
#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام2
#شب_هفتم_محرم
آقا بیا و پای خودت در رکاب کن
ای منتقم برای ظهورت شتاب کن
مادر تو را صدا زده در بین شعله ها
دیگر دعای فاطمه را مستجاب کن
شایسته نیستم که شوم نوکرت، درست
من را ز لطف، جزء سپاهت حساب کن
رد می شوم، اگر که مرا امتحان کنی
بی امتحان بیا و مرا انتخاب کن
وقتی گدای خانه ی تو شاه عالم است
من را گدای خیمه ی سبزت خطاب کن
وقت مرور روضه ی آب است العجل
فکری برای اصغر و قحطی آب کن
آقا ببین که جدّ تو با خواهش آمده
فکری برای داغ گل بوتراب کن
با کینه گفت حرمله را؛ ابن سعد پست
با یک سه شعبه، خون خدا را جواب کن
تیری بزن به حنجر شش ماهه ی حسین
قلب تمام اهل حرم را کباب کن
در بین قتلگاه و حرم مانده جدّ تو
فکری برای شرم حسین از رباب کن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام1
#شب_هفتم_محرم
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر
ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر
شد دیدن جمال تو شرط حیات ما
آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما
آقا بیا که مثل تو شیعه شده غریب
دیگر شده برای وصال تو بی شکیب
رفته قرار منتظران ِ ظهور تو
دنیا شود بهشت فقط با حضور تو
وقت مرور روضه ی آب است العجل
ماتم برای داغ رباب است العجل
ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب
بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب
او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد
پس سایه را به روی سر خود حرام کرد
حالا شده ست زمزمه ی لای لای او
شرح تمام مقتل کربوبلای او
گهواره ای گرفته به روی دو دست خود
گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود
ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب
شرمنده است مادر تو از نبود آب
رفته عمو به علقمه و برنگشته است
شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است
حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه
از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله
لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود
با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود
در راه شام و کوفه شده قاتل رباب
بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#آغاز_عطش
#شب_بستن_آب
#علی_اصغر_علیه_السلام
شد اولین شب عطش ِکاروان ما
شد تشنگی شروع ِغم ِ بی کران ما
آب ست مِهر مادر ما از چه بسته اند
آب فرات را به روی کودکان ما
از این به بعد گریه ی اصغر،غم رباب
گردد دلیل اصلی اشک روان ما
گردد لبان اصغر ما پُر ترک ولی
باران نمی چکد دگر از آسمان ما
در کم نمودن ِغم اصغر از این به بعد
از دست می رودهمه تاب و توان ما
آه از دمی که حرمله با کینه می شود
تا وقت مرگ علت داغ گران ما
بر حنجر علی بزند یک سه شعبه و
صدشعبه می زند به تن نیمه جان ما
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
گفتم از آبی که مینوشند حتی اسبها
مرهم لبهای بیجانش کنم اما نشد
آنقدر گفتم که منوا مادرم هم گریه کرد
خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد
رو زدم بر حرمله گفتم علی، جان میدهد
رو زدم شاید پشیمانش کنم اما نشد
بچهام را تشنه بر دستم گرفتم خواستم
آن جماعت را پریشانش کنم اما نشد
خون چکید از این عبا و مادرش از هوش رفت
آمدم با تیر پنهانش کنم اما نشد
پشت خیمه خاک کردم دستپاچه لااقل
مخفی از چشمِ سوارانش کنم اما نشد
جای زخم ناخنش بر گردن من مانده است
زخم آوردم که درمانش کنم اما نشد
تیر وقتی خورد بر حلقش ، نگاهش خشک شد
هی تکان دادم که گریانش کنم اما نشد
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۱)