eitaa logo
ذاکرین آل الله
251 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
غنچه ای پژمرده ام روی مزار خویشتن غیر یک بوسه ز لب هایت ندارد جان سخن تازیانه بافته بر تن لباس خستگی همره جان در بیاید از تنم این پیرهن سنگ ویرانه است مثل بالش پر زیر سر پیش آن دستان سنگینی که زد سیلی به من بعد  از آن شب غنچه بختم نمی خندد پدر لکنت افتاده دگر در نغمه مرغ چمن گوشوارم رفت و آلاله به گوش انداختم گوشواری که شده سنگین تر از سنگ یمن یوسف گم گشته ام تا باز آید از سفر ساختم در گوشه ویرانه ام بیت الحزن رشته عمرم شده کوتاه تر از عمر گل بس که از دوری ات  افتاده گره در کار من 🔸شاعر: =============================
چه کرده‌اند پدر چهره کریم تو را؟ خدا هلاک کند قاتل لئیم تو را وخامت خودم از یاد رفت تا دیدم میان معرکه وضعیت وخیم تو را چگونه باز شده پای شعله در حرمت؟ نمی‌شناخت مگر حرمت حریم تو را؟ پدر! مشام من از بوی دود پر شده است ببخش اگر که نفهمیده‌ام شمیم تو را نبود اگر نظر تو به قلب کوچک من نداشت طاقت درک غم عظیم تو را ای آن کسی که نوازشگر یتیمانی! کسی نبود نوازش کند یتیم تو را نشان گذاشته‌ام در مسیر با خونم که خلق گم نکند راه مستقیم تو را 🔸شاعر: =============================
خدایا چنان کن سرانجام کار.. که دیگر رهایم کند نیزه دار شبیه اسیران جنگی شدم رخم سوخته صورتم پرغبار به یک سمت زجر و به یک سمت شمر برایم نمانده ست راه فرار روی صورتم‌ چنگ محکم زدند همین پیرزنهای گوشه کنار دویدند روی تنت ده سوار دویدند دنبال من صد سوار گذر کردن از کوچه های شلوغ.. چه سخت است بر دختر با وقار! سرم روی گردن نمی ایستد تنم روی ناقه نشد استوار اگرچه نخورده لب من به آب.. ولی خورده ام سیلی آبدار فقط چوب خوردی به صبح و غروب فقط فحش خوردیم لیل و نهار عزیزم خداوند صبرت دهد! که دیدی مرا با دوصد می گسار! ملک بود خدمتگزارم ولی به من گفت آن مست خدمتگزار 🔸شاعر: =============================
یادش بخیر بال و پری داشتم که رفت در آن گذشته ها پدری داشتم که رفت زیبا عموی چون قمری داشتم که رفت ازعشق و عاشقی ثمری داشتم که رفت بابا نگاه کن ثمر من به باد رفت دیگر اصالت نبوی ام ز یاد رفت دور از تو بودم و پرم آتش گرفته بود در ازدحام معجرم آتش گرفته بود گیسویم و گل سرم آتش گرفته بود آخر تمام پیکرم آتش گرفته بود بابا غروب بود معاند زیاد شد سقا همینکه رفت مجاهد زیاد شد بر چهره ام کبودی رویم نقاب شد این آستین پاره برایم حجاب شد عمرم به زیر دست کتکها جواب شد با ناله ام به جان پدر انقلاب شد من هم شبیه ام ابیها خمیده ام درد فراق و ضرب لگد را چشیده ام سمت یمین بال و پرم تیر می کشد مانند مادرت کمرم تیر می کشد پلک کبودِ چشم ترم تیر می کشد بابا عجیب فرق سرم تیر می کشد شوق حضور محضر تو التیام شد غصه، کنار تو که رسیدم تمام شد عمری گذشت و درد دل آغاز کرده ام با زور گوشه چشم خودم باز کرده‌ام با بوسه ؛ گر محبتم ابراز کرده ام دستم شکسته است ، نگو ناز کرده ام گفتند که علاج ندارد مریضیم افزوده گریه بر حرکات غریزی ام ابرو و زخم دیده توان مرا گرفت گوشم که شد دریده توان مرا گرفت دندان ضرب دیده توان مرا گرفت جانم به لب رسیده توان مرا گرفت بابا تمام پیکر  من درد می کند از سنگ شامیان ، سرِ من درد می کند 🔸شاعر: =============================
اینجا که بال چلچله را سنگ می‌زنند ماهِ اسیر سلسله را سنگ می‌زنند ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل یاران پاک و یک‌دله را سنگ می‌زنند یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» می‌کشند یا «آیۀ مباهله» را سنگ می‌زنند وقتی که دست‌های علمدار قطع شد پاهای غرق آبله را سنگ می‌زنند با آن‌که هست آینۀ عصمت و عفاف پرچم به دوش قافله را سنگ می‌زنند محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست روح نماز نافله را سنگ می‌زنند تفسیر عشق بود و پریشانی حسین وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین 🔸شاعر: ============================= 🔹
جای هر پنج تن بلا دیدم من تورا روی نیزه ها دیدم سر یک نیزه ی بلند ، حسین گیسوان تورا رها دیدم بین جمعیتی که سنگ زدند چهره ی چند آشنا دیدم غیرت الله، دخترانت را بین یک عده بی حیا دیدم به غذا لب نمیزنم دیگر سر سفره سر تورا دیدم کوچه گردیت کوچه گردم کرد بین این کوچه ها چه ها دیدم ذره ای از بلای کوفه نشد هربلایی که کربلا دیدم آه از آن لحظه که زمین خوردی روی جسمت بروبیا دیدم روی تل دست و پای من گم شد تا تورا زیر دست و پا دیدم دور گودال غیر سر نیزه چندتا تکه ی عصا دیدم بعد از آنكه جدايمان كردند بدنت را جدا جدا ديدم از لباس تنت نمانده نخی تن غارت شده اَ اَنتَ اَخی؟! 🔸شاعر: =============================
احوال من که جای شرح و بیان ندارد از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم این شهر لامروت یک مهربان ندارد ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد بابا ببخش انقدر از دست من میفتی باید تورا بگیرم دستم توان ندارد شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد خون‌مردگی دستم از تنگی النگوست این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد در حال جستجوی انگشتر تو هستم غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد جز کاسه ای پر از خون در چهره‌ات نمانده انگار صورت تو اصلا دهان ندارد باید تقاص خود را از خیزران بگیرم من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد 🔸شاعر: =============================
=========================== یابن‌الشبیب عمه‌ی ما راه دور رفت می‌خواست قتلگاه بماند، به زور رفت آتش گرفت چادرش؛ اما کسی ندید پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود پنجاه و پنج سال پرش را گرفته‌اند مردانِ خانه دور و برش را گرفته‌اند یابن‌الشبیب عمه‌ی ما احترام داشت چندین امام زاده و چندین امام داشت پیش بزرگ قافله فریاد می‌زدند یابن‌الشبیب بر سرِ او داد می‌زدند داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود یک نیزه‌ی بلند سرش را شکسته بود یابن‌الشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت می‌خواست راه علقمه گیرد، توان نداشت یابن‌الشبیب! دختر دلگیر را زدند پنجاه و پنج ساله زنی پیر را ... اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود از بسکه درد داشت، سرش را گرفته بود از پیش نیزه‌های شکسته عبور کرد او را به دست‌های خودش جمع و جور کرد او را به ریگ‌های پریشان سپرد و رفت او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت..‌‌.. 🔸شاعر: =============================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده چه تند میرود، این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند، باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم، تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ : 💔 من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟ بابا بغل کن باز هم این دخترت را
📖 تقویم شیعه🍁 ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۳۱ تیر ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 21 July 2024 قمری: الأحد، 15 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹ارسال سرهای شهدای کربلا به شام، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️20 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️35 روز تا اربعین حسینی ▪️43 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️45 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...🍁
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود سه بار حرمله هربار با کمان میرفت ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده اگر غلط نکنم عرش در فغان  میرفت لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی برای کشتن تو گوییا سنان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی میان هروله خواهر دوان دوان میرفت به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت برای غارت انگشتر غنیمتی ات چنان که غائله خوابید ساربان میرفت.. آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین گاه راست هدف سنگ بلابود حسین سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین 📝
4_5882132371012061888.mp3
5.87M
. به حمله به طعنه به غارت ، به آل علی شد جسارت بیا روضه خوان از برامان ، بخوان روضه های اسارت بخوان روضه از نیزه و سر ، ز چشمان ِ از غم شده تر ز کعب نی و تازیانه ، ز سوز دل آل حیدر اگر چه عدو شد ، اسیر حقارت امان از اسارت ، امان از اسارت یاحسین یابن الزهرا --------- اگرچه به گودال غمها ، شده از جفا بی برادر چه زیبا بُود در ره دین ، علمداری دخت حیدر اگر چه خمیده ولیکن ، کجا میکند عجز و لابه کند سرنگون کاخ فتنه ، به اعجاز نطق و خطابه محبت به عالم ، نموده تجلی ، ز نور کلام ِ رأیتُ جمیلاً یاحسین یابن الزهرا ----- خدایا با سالار زینب ، تو ما را دچار ولا کن همیشه دل عاشقان را ، اسیر غم کربلا کن کمک کن به ما سینه زنها ، قسم بر غم شاه بی سر شویم اهل امر ِ به معروف ، شویم اهل نهی ِ ز منکر به راه ولایت ، حسینی بمانیم فدایی راه ، خمینی بمانیم یاحسین یابن الزهرا #هفده_محرم 🎤
4_5956420577790001503.ogg
122.3K
نوحه ی شب هفت امام حسین ع (سبک:همه جا کربلا...) 😭😭😭😭😭 از سماواتیان ، میرسد این پیام تشنه لب کشته شد سبط خیرالانام این ندا میرسد شب هفت امام یابن الزهرا حسین السلام السلام یاحسین یاحسین (۲) شب هفت امام بر سر و سینه زن بهر خون خدا آن شه بی کفن اوفتـاده به خاک لاله و یاسمن از زمین و زمان میرسد این پیام یابن الزهرا حسین السلام السلام یاحسین یاحسین (۲) شب هفت امام آید این زمزمه ساقی افتاده است تشنه درعلقمه میرسد از جنان حضرت فاطمه با دل پر ز خون برلبش این سلام یابن الزهرا حسین السلام السلام یاحسین یاحسین (۲) ای خدا حاجت ما همه کن روا باهمین اشک و آه با همین نوحه ها اربعین اربعین دست جمع کربلا بر لب ما بود روز و شب این کلام یابن الزهرا حسین، السلام السلام یاحسین یاحسین(۲) 😭😭😭😭😭 یوسف حق پرست اشتهاردی (غریب)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
131.9K
. زبانحال زینب کبری سلام الله علیها با سر بر نیزه هلال زینب دعا کنم من پای نیزه تموم بشه غمهای نیزه نیفتی از بالای نیزه باور نداشتم یه روز چنین بی بال و پر شم در کوه و صحرا در بدر شم با شمر و خولی همسفر شم دیدم رو نیزه میریزی اشک و دلغمینی چشماتو بستی تا نبینی آواره شد پرده نشینی چشم تو روشن رو ناقه ی عریان سوارم ببین کجا کشیده کارم نمونده یک محرم کنارم ببین برادر این روزگار چه کرده با من من محو دیدارت ولیکن افتاده بر من چشم دشمن ای کاش بمیرم آخه چجوری زنده باشم همراه با نامحرما شم رو نیزه ها سر داداشم مظلوم حسین جان مظلوم حسین مظلوم حسین جان
. علیه‌السلام   ✍ جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه نوشته‌اند مقاتل به نیزه رفت و نرفت امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه چقدر چهرهٔ این مرد آشناست ببین نبی‌ست یا که علی بی‌نقاب برنیزه تنی شبیه گلی روی خاک افتاده سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه ز روی اوست که‌خورشید شام نور گرفت طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان که شد سر پسر بوتراب بر نیزه «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ...........................................................................
. علیه‌السلام ✍ ای‌ که‌ شد آب‌ از‌ لبت‌ مَحروم اَلسَّلامُ عَلیکَ یا مَظلوُم نگران بودی و تو را کُشتند با دلی خون و خاطری مغموم موج‌ می‌زد غمی‌ عجیب‌ و‌ غریب در نگاه تو اَیّـهاالمَهموم بغضِ‌ کوفی به‌ حضرت‌ حیدر از جراحات‌ِ پیکرت، معلوم آه‌؛ با قتل‌صبر کُشته‌ شدی بود این‌‌ کار اگرچه نامرسوم آه؛ دیدم که مادرت غش کرد چون به گودال شمر بُرد هجوم آه؛ در لابلای گیسوی تو پنجه‌ انداخت تا که دشمنِ شُوم همه دیدند خواهرت هم دید اُستخوانهات نرم شد چون مُوم زیر سُمّ سُتور جان دادند بعد تو چند کودک معصوم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ..........................................................................
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی آن‌صورت‌مهربان را،محبوب‌هردوجهان را وقتی‌غریبانه‌می‌رفت،بی‌یار و یاور ندیدی آری‌درآوردن‌تیر،بی‌دست‌ازدیده‌سخت‌است امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی شدپیش‌توناامیدی تیرنشسته به آن‌مشک مثل‌من اطراف‌عشقت انبوه لشکر ندیدی برگودی‌گرم‌گودال‌خوب‌است‌چشمت‌نیفتاد چون‌چشم‌ناباورمن دستی‌به‌خنجر ندیدی دلخونی‌امّابرادر،مجنونترازمن‌کسی‌نیست آخر تو برخاک‌صحرا مولای بی‌سر ندیدی قلبت نشد پاره‌پاره، آن‌شب میان خرابه آنجا سر یک‌پدر را در دست دختر ندیدی سقا!تو ساغرندیدی،در تشت زر سر ندیدی جای نی خیزران بر، لبهای دلبر ندیدی ..........................................................................
. (زبانحال خواهربه برادر!)👇 مـی‌روم و نمی‌رود از سر کوی تـو دلم زنده به ظاهرم ولی داغ تـو گشته قاتلم من به میان مقتل و تو بـه کنـار محملم نعش تو روی سینه‌ام رأس تو در مقابلم دوش فقط تو بوده‌ای حرف دل شکسته‌ام شـاهد گفتـه‌ام بــوَد نافلـة نشسته‌ام **** سینه، ریاض زخم تن، دل شده کربلای تو روی به هر طرف کنم، می‌دوم از قفای تو اشک روان مـن شده مرهم زخم‌های تو خندة دشمنان بـه مـن گریة من برای تو حال که رفتم از برت باش به یاد خواهرت از ره دور می‌زنم بوسه به زخم حنجرت ای به لبان خشک من، جانِ به لب رسیده‌ات مانـده نشـانِ بوسـه‌ام بـر گلوی بــریده‌ات رفتم و مانده در برم جسم به خون کشیده‌ات نیست رفیق نیمـه ره خواهـر داغدیـده‌ات به دوری‌ات رضا شوم؟- نه، به خدا نمی‌شوم من کـه بـه اختیار خود از تو جدا نمی‌شوم **** زبانحال برادر به خواهر!👇 خواهـر داغدیده‌ام دست خدا به همرهت بـار بـلا کشیده‌ام دست خدا بـه همرهت زخم زبان شنیده‌ام دست خدا به همرهت سرو ز غم خمیده‌ام دست خدا به همرهت یگانـه دختـر عـلی‌ ‌حسین دیـگر علی محمل تو در این سفر هماره سنگـر علی **** تـو طایران خستـه را ز آشیانـه می‌بـری هـزار کـوه ابتـلا بـه روی شانـه می‌بـری در این سفر ز کعب نی به تن نشانه می‌بری بـار امـانت مـرا بــه تازیانــه می‌بـری لحظه‌به‌لحظه خون به دل بهر اسارتت‌کنم منتظرم کـه بـاز هم کوفـه زیارتت کنم تو کوفه را مُسَخَّر از منطق جانفزا کنی به ذوالفقار نطق خود مُعْجِز مرتضا کنی تو بعد از این حسین را فاتح کربلا کنی تـو در نمـاز نافلـه حسین را دعا کنی دمی که ظلمِ خصم را نطق تو بر ملا کند سـر بریده‌ام تـو را بـر سر نی دعا کند ✍️غلامرضاسازگار