بسم الله الرحمن الرحیم
#شب هفت حسین
چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند
فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت
نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا
مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت
برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود
سه بار حرمله هربار با کمان میرفت
ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده
اگر غلط نکنم عرش در فغان میرفت
لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا
بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
برای کشتن تو گوییا سنان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
میان هروله خواهر دوان دوان میرفت
به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد
یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت #ای_وای
چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد
رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت
برای غارت انگشتر غنیمتی ات
چنان که غائله خوابید ساربان میرفت..
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#قطعه
#روضه
#شب_هفت_امام
.
#امام_جواد_علیه_السلام
#قطعه
۳۱۹
بی حیا همسر بی مهر و وفا
خیره بر حالتم آنجا می شد
خنده می کرد به غلتیدن من
خوب سرگرم تماشا می شد
تا در حجره به رویم می بست
غربت فاطمه معنا می شد
ما ز در خاطره ی بد داریم
دیده از اشک چو دریا می شد
پشت در مادر ما آمده بود
با لگد درب حرم وا می شد
میخ با سینه ندارد نسبت
قامتم از غم او تا می شد
یاد آن روز که در خانه ی وحی
مادرم حامی مولا می شد
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_جواد
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#قطعه
۳۹۰
از خیمه ها دیدم که زنده زنده دشمن
با اسب بر جسم عمویم تاخت بابا
رفتم به میدان و سپر کردم دو دستم
دشمن به ظلم و کینه اش پرداخت بابا
از ضعف چشمان عمویم تار می دید
سربسته گویم او مرا نشناخت بابا
وقتی که شمر آمد روی سینه نشیند
از قتلگه بیرون مرا انداخت بابا
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#قطعه
۳۹۰
از خیمه ها دیدم که زنده زنده دشمن
با اسب بر جسم عمویم تاخت بابا
رفتم به میدان و سپر کردم دو دستم
دشمن به ظلم و کینه اش پرداخت بابا
از ضعف چشمان عمویم تار می دید
سربسته گویم او مرا نشناخت بابا
وقتی که شمر آمد روی سینه نشیند
از قتلگه بیرون مرا انداخت بابا
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.