.
*میگن کسی که میخواد از دنیا بره حتی دکمه های پیراهنش رو هم باز کنید..لحظات آخر محتضر میگن حتی یه دونه پارچه هم رو سینه اش نباشه..عمر در نگاه محتضر طولانیه.. اما در نگاه ما میگن دیدی تو چشم بهم زدنی از دنیا رفت.
"فَمَنْ یمُتْ یرَنِی" علی علیه السلام فرمود:
اگر قرار باشه کسی که از دنیا میره علی رو ببینه اون یه لحظه براش طولانیه همه حسرت میخورن تا آخر عمرشون. علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم.علی اینه و ما جدی نگرفتیم راهش رو نرفتیم.اما بدا به حال اونایی که میگن علی اینه و ما باهاش دشمنی کردیم. اونام که از دنیا رفتن لحظه های آخر گفتن وای علی اینه و ما خونه اش رو آتیش زدیم..لحظه آخر عمر برا محتضر طولانیه ..رسول خدا احترامش برای همهٔ ملائکه فرض واجبه اما وقتی میخواد از دنیا بره باید رعایت بشه سبک بشه..* همچین که شیش ماهه تیر خورد ابی عبدالله بند قنداقه رو پاره کرد بچه راحت دست و پا بزنه.
لحظه های آخره حسن رو میگیرن حسین میره حسین رو میگیرن زینب میره..حسنین خودشون رو روی سینه ی رسول خدا انداختن امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت.ابی عبدالله رو سینه ی پیغمبر..علی اومد با نوازش اینا رو برداره.لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده.تا غومد برداره پیغمبر فرمود: علی جان رهاشون کن. حسین باید رو سینه ام باشه..حسنم باشه اینا باشن من راحت جان میدم....
هفتاد وپنج روز، یا چهل وپنج روز یا نود وپنج روز یکی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینهٔ مادر افتادن، مادر بین کفن. علی بچه ها رو بلند نکرد.هاتفی صدا زد علی بچه ها رو بردار عرش به هم ریخته از ناله، بچه ها رو از رو سینه مادر بردار عالم داره از مدار خارج میشه.. علی یتیمهای فاطمه رو با ا حترام برداشت.حسین یتیمهای امام حسن رو با احترام برداشت..
یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد هزار و نهصد و پنجاه زخم با تازیانه بلندش کردند .."یا اَبَتاه اُنظُر اِلی عَمَّتیَ المَضروبَه"
برگردیم مدینه...بچه ها رو از رو سینه پیغمبر برداشت. رسول خدا نگذاشت گفت اینا باشن من راحت جان میدم این یه سنگینی حسن وحسینم لازمه باید رو سینه ی من باشن. این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا..این عبارت تو مقتل هست خانم زینب اومد ازبالای گودال دید"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه"حسین..
.
مداحی_آنلاین_روضه_پیامبر_اکرم_محمود.mp3
7.18M
.
پیامبر صلوات الله علیه :
ایمان شما چون لباسی که به تن دارید،
کهنه میشود از خدا بخواهید که ایمان را در دل شما تازه کند.
#روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
در حسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه، چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالأخره
هر شبی را که در زمین روضه است
به کجا می روی ؟در عالم اگر؛
خبری هست در همین روضه است
در میان اهالی گریه
اولین روضه آخرین روضه است
زهر کم کم بر او اثر می کرد
زردی چهره هم یقین روضه است
لفظِ "اِرْجِع فاِنَّهُ یَهْجُر"
تا قلم خواست بدترین روضه است
*پیغمبر فرمود: برام کاغذ و قلم بیارید که بنویسم براتون. نانجیب گفت این مرد داره هذیان میگه. از همین جا فاطمه آهی کشید...*
با گریزش شکستن دندان
وسط کوچه اولین روضه است
*اگه اون روز دندان رسول خدا رو نمی شکستن، مثل چن روز قبل با چوب خیرزان بر اون دندان ها نمی زد...*
با دلیل شهادت زهرا
لفظ پیغمبر امین روضه است
شتر سرخ در جمل فتنه است
اسب اما بدون زین روضه است
همه از خیمه ها بیرون دویدند
ولی سالار زینب را ندیدند
*الهی برات بمیرم. خودش دستور داده محتضر وقتی میخواد از دنیا بره، سینه اش باید سبک باشه. حتی میگن باید دکمه پیراهنم باز کنن. در باز شد، حسنین دویدن، خودشونو رو سینه پیغمبر انداختن. میگن امیرالمومنین دوید بچه ها رو برداره، فرمود: نه علی جان! بذار حسین رو سینه ام باشه. زینب داره این صحنه رو می بینه. تا اون موقعی که اومد نیگا کرد، "یوم علی صدر المصطفی"... آه... "و یوما علی تحت الثری.." یه طوری باید حسینو بگی که پیغمبر بشنوه دعات کنه... حسین آه آه....
الهی برات بمیرم. گفت بذار حسین رو سینه ام باشه. من با او احساس سنگینی نمی کنم. راحت تر جون میدم. یا رسول الله! اینجا حسین رو سینت اومد، من بمیرم برا اون لحظه ای که دیدن عمه سادات مضطربه. هی دستاشو رو سر میزنه، آخه جلو چشم زینب نانجیب وارد گودال شد..*.
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
*والشمر جالس علی صدره... یه وقت ارباب ما احساس کرد کوهی رو سینش اومده...*
روضه از این به بعد رفت به دشت
روضه دنبال خواهرش می گشت
روضه شد عاطفی دمی که حسین
یک قدم رفت یک قدم برگشت
با غدیر و کریم و بزم شراب
روضه می زد گریز هی بر تشت
*اینم برا اونایی که دلشون امشب پیش امام رضاست ...*
کاش بودم پس از دو ماه عزا
پشت باب الجواد، ساعت هشت
#شاعر: مهدی رحیمی
مداحی_آنلاین_در_حسینیه_جبین_روضه_است_محمدرضا_طاهری.mp3
5.62M
یا رسول الله!
با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم
اشک عزا به رخسار مکه می ریزد
.
❣﷽❣
💥 #روضه_پیامبر_ص
🎋 #دفتری_پیامبر_ص
🍂برخُلق خوشُ خوی محمد صلوات
🍂بر عطر گُل روی محمد صلوات
🍂در گلشن سرسبز رسالت گویند
🍂بر چهره گل بوی محمد صلوات
▪️در روی زمین و آسمانها و کُرّات
▪️در بین مناجات و تمام کلمات
▪️زیباتر ازاین دعاندیده است کسی
▪️بر خاتم الانبیا محمد صلوات
#السلامعلیکیامظلومیارسولاللهیاامامالرحمهیاسیدناومولانااناتوجهنا.
🔘 ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید
🔘شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید
🔘مُهر غم، نقش به بال و پرتان میگردد
🔘مرگ دور سر پیغمبرتان میگردد
🔘کاروان اجل از جانب صحرا آید
🔘نگذارید در ِ خانه ی زهرا آید
🔘قاصد مرگ کجا، کعبه یت مقصود کجا
🔘ملک الموت کجا، خانه معبود کجا
◀️صدا زد بابا یه جوونی هست چند بار در زده اجازه ورود خواسته ندادم ...فرمود:فاطمه جان... اون جوونی كه دیدی از هیچ كسی اجازه نمیگیره....،بی اجازه واردمیشه...،اون ملك الموت عزرائیله فقط در خونه ی تو رو در زده اجازه گرفته...هیچ کجا اجازه نمیگیره...زهرا جان اجازه بده بیاد تو.....
امان امان....
⏪دل بده با هم بریم مدینه...
بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود...
الهی هیچ دختری لحظه جون دادن بابا،،کنار بستر بابا نباشه...
آخ بمیرم..تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد
💔بابای خوب و مهربون
💔حرفامو از چشام بخون
💔من التماست میکنم
💔یه شب دیگه پیشم بمون
کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد...
بابا بابا میگفت...
امیرالمومنین هم ایستاده...
یه مرتبه صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا...
صدای گریه فاطمه بلند شد...
فاطمه جان گریه نکن بابا...
ناله نکن بابا....به فراق من مبتلا میشید...دومرتبه صدازد فاطمه جان جلوتر بیا بابا....وقتی بیبی جلو اومد صدازد فاطمه جان اولین کسی که به منه پیغمبر ملحق میشه تویی بابا...
▪️بنشین دمی کنارم
▪️ای دختر حزینم
▪️تا خوب وقت رفتن
▪️روی تو را ببینم
▪️من میروم از اینجا
▪️با حال خسته بابا
▪️اما در انتظارت
▪️آنجا نشسته بابا
⬅️آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود...اومدن دسته های هیزم آوردند....در خانه زهراشو آتش زدند
🍁شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
🍁اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود
⬅️ رسمه هر کی میخواد از دنیا بره....دکمه های پیراهنشو باز میکنند...میگن رو سینه اش سنگین نباشه....
آخ لحظات آخر عمر پیغمبر... حسنین خودشون انداختند رو سینه پیغمبر...
امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت...
امام حسین رو سینه پیغمبر....
یه وقت امیرالمومنین اومد بچه هارو از سینه پیغمبر برداره...
که پیغمبر با آرامش جون بده...
تا اومد بچه ها رو برداره...
پیغمبر فرمود:علی جان رهاشون کن....حسین باید رو سینه ام باشه..حسنم باید باشه....
پیغمبر نگذاشت امیرالمومنین بچه هارو برداره...
🎋🎋اما اما اما
🔘75یا 95 روز نگذشت که نیمه شبی این قضیه تکرار شد...
امیرالمومنین بدن زهرا رو کفن کرد...
نگاه کرد دید بچه ها دارند بال بال میزنند ....
صدا زد بچه ها بیایین از مادرتون توشه بردارید....
آخ حسنین رو سینه مادر افتادند...
امام حسن رو سینه مادر...
امام حسین صورت کف پای مادر گذاشت...آخ مادر من حسینتم مادر اگه بلند نشی دق میکنم مادر...
⏪اینجا امیرالمومنین بچه هارو بلند نکرد...
یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان بچه هارو از روی مادر بلند کن...عرش خدا از ناله بهم ریخته....
(بچه هارو از سینه مادر بردار..عرش خدا به لرزه در آمده...)
امیرالمومنین یتیم های زهرا رو با احترام بلند کرد...
🎋🎋(حق بچه یتیمه نوازشش کنند آرومش کنند )
✔️اما آی حسینیا ....آی ناله دارا....آی کربلائیا....میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا....
من یه جای دیگه سراغ دارم... بچه رو بدن پاره پارهٔ بی سر بابا افتاد....چجور بلندش کردند...آیا کسی نوازشش کرد نه به والله ...
آیا کسی آرامش کرد نه به والله....
با کعب نی و تازیانه آمدند....
🖤یا ابتا اُنظُر الی عمتی المضروبه....
🔳الا که غرق به خون اوفتاده پیکر تو
🔳بباید از که بگیرم نشانى سر تو؟
🔳ز بس که بر بدنت ریخته است بارش تیر
🔳بسان غنچه دهن باز کرده پیکر تو
ناله داری به ناله های دل خانم فاطمه زهرا کنار بدن. باباش پیغمبر حاجتت رو مد نظر بگیر 3 مرتبه ناله بزن بگو
یا حســـــــــین
❣ای جهان ماتم سرایت یا حسین
❣کعبه جان کربلایت یا حسین
❣کائنات اندر عزایت یا حسین
❣جان به قربان صفایت یا حسین
.
❣﷽❣
☑️#روضه_پیامبر_ص 2
🔘#دفتری_پیامبر 2
☑️#کانال_روضه_دفتری
🔘#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا س
🔹براحمد و محمود و محمد صلوات
🔹برشافع رهروان عبد خدا روح مؤید صلوات
🔹بر خلق و ملک بر همه رُسُل تاج سر است
🔹بر تاج سر تمام انبیاء عالم محمد صلوات
🔸بر تور جمال پاک احمد صلوات
🔸بر عطر وجود حی سرمد صلوات
🔸بر وَجه نکویُ خُلق نکوی رسول
🔸بر خاتم الانبیاء محمد صلوات
🌿#السلامعلیکیامظلومیارسولاللهیاامامالرحمهیاسیدناومولانااناتوجهنا.
▪️نبی در بسترو زهرا کنارش
▪️عزیزقلب او شد بی قرارش
▪️بگوید دخترم کمتر نوا کن
▪️برای رفتن بابا دعا کن
⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه...
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه...
ان شالله روزی هممون باشه مدینه..
گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم..
(یارسول الله آقا جان ..)
آقاجان...این دلا برا مدینهات تنگه آقا..
🕊آقا برات کاری نداره...امروز یه نگاه بکنی...برات کاری نداره یه مُهر تأیید بزنی، منم مدینه ای بشم..
آقا....هنوز خیلیا مدینه رو ندیدن...
هنوز خیلیا قبرستان بقیع رو ندیدند...
امروز بگو خدا.... به حق اون پیامبری که میگفت آی مردم من از شما اجر رسالت نمیخوام...
اما دو چیز رو بینتون امانت و یادگار میزارم....یکی کلام خدا قرآنه....یکی اهل بیت منه...
آی مردم فاطمه پاره تن منه..
آخ علی غریبه...(علی مظلومه....2)
آی مردم حسنین میوه دلِ منند...
آخ بمیرم برات یا رسول الله..چه کردند با فاطمه ات...
⬅️هر دختری بابا از دست بده مردم دورش جمع میشن...تَسلاش میدن...دلداریش میدن...تسلیت میگن...دسته های گل میارن...
☑️ آخ دل عالم بسوزه برا اون دختری که داغ بابا دید....اما بجای گُل دسته های هیزم آوردند...درب خونشو آتش زدند...
اون خونه ای که پیغمبر اذن ورود میگرفت وارد میشد....اومدن در خانه فاطمه شو آتش زدند....
فاطمه شو بین در و دیوار قرار دادند...
( بمیرم برات زهرا جان....)
🔹آی حاجت دارا.... ناله دارا ...آی جوون دارا....
🔘خانم فاطمه زهرا بین درو دیوار دوتا ناله زد..میدونی چی بود....
اولین ناله بیبی این بود... صدا زد ..
یا ابتا یارسول الله...
بابا بیا ببین با فاطمت چه کردند...
بابا بیا ببین اون سینه ای که تو میبوسیدی...بین در و دیوار گذاشتند...
یه نالهٔ دیگه ای هم زد فاطمه....
صدا زد
یا فِضه خُزینی..
فضه بیا پهلومو شکستند...
.فضه بیا محسنمو کشتند...
⏪کاری کردند با دختر پیغمبر...
صدازد علی جان شبانه غسلم بده...
شبانه بدنم و کفن کن...
شب بدنم رو بخاک بسپار...
امان از دل امیرالمومنین ع ...
(هااا ناله بزن برا غربت امیرالمومنین ع...)
علی غریبه علی مظلومه....
⏺بدن زهراشو کفن کرد...خدا غریبانه بدن زهرارو تشیع کرد ...همچین که رسید نزدیک قبر فاطمه اش...
(دیدید وقتی مادری از دنیا بره...میگن محارم مادر بیان...کمک کنند بدن نازنین مادرو درون خانه قبر بزارند...)
خدا سلمان محرم نیست...اباذر محرم نیست...محارمش بچه های کوچکشند...
خدا چه کنه علی..
اگه بره درون قبر کسی نبود فاطمه رو به علی بِده...
اگه بیرون قبر باشه چطور فاطمه رو وارد خانه قبر کنه..
آخ بمیرم یه وقت دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر....
💠علی جان اِلَیَّ...اِلَیَّ
علی جان بِده امانتمو... بِده فاطمه مو....
شاید گفته باشه یا رسول الله...آقا جان ...ازت خجالت میکشم آقا ...
(چرا)
چون امانتی که شب عروسی بمن دادی ..سیلی خورده نبود...
آخ تازیانه خورده نبود...
پهلو شکسته نبود...
......
✳️هر چقدر ناله داری به غربت امیرالمومنین ع ..به مظلومی امیرالمومنین... صدای نالتو بلند کن 3 مرتبه ناله بزن یگو...
🍁یا حسـیـــــن
🔸درلحظه هاي آخر،امّيدوارم ارباب
🔸آیی و من ببينم، يك دم رخِ شما را
🔸در لحظه وفاتم، چشم انتظارم ای شاه
🔸آسان كنی زلطفت جان دادنِ گدارا(عاصی)
⬇️)🎋
4_5870669476961195271.mp3
6.91M
#امام_زمان عج
#مناجات
تقلاّ ندارم، تمنّا ندارم
کنارم نباشی، تسلّا ندارم
اگر زخم خوردم شفای تو بوده
نظر بر دوای اطبّا ندارم
شکسته سبویم فدای سر تو
به لب صحبتی غیر لیلا ندارم
شلوغی دور و برم از فراق است
چو طفلی یتیمم که بابا ندارم
سفیدی قلبم سیاهی گرفته
دلی داشتم من که حالا ندارم
اگرچه یک عمر است چشم انتظارم
نگفتم امیدی به فردا ندارم
به رویم نیاورده ای که بُریدم
بغل کن مرا که دگر نا ندارم
به رسوائی من کسی را نداری
به غیر از تو من هم کسی را ندارم
مریز آبروی مرا پیش زهرا
بجز این به مولا تقاضا ندارم
چرا بسته ای در به رویم مگر من؛
غم کربلای معلی ندارم!
فدای حسین و فدای عزایش
صدا زد دگر میر و سقا ندارم
#رضا_دین_پرور ✍
6_144231738397061318.mp3
4.46M
🏴 #رحلت_رسول_اکرم_ص
🎤•| #حاج_امیر_برومند|•
تنهام نذار پناه دلواپسی هام
دنیا رو بی تو نمیخواهم
ببین روزای مدینه شب سیاه میشه برام
بابا زهرا دووم نمیاره
بی تو حیدر کسی رو نداره
حال و روز خودم جای خودش
با غمای علی چی کار کنم
بگو چه فکر چاره ای برا
خون روی در و دیوار کنم
بعد از شما یکی از این مدعیا
نمیمونه پیش علی
خون به دل ما میشه و
خونه نشین میشه علی
غم رو توی دل علی ببین
میری حرفات میمونه رو زمین
همینا که نمیذارن الآن
بنویسی وصیت نامه رو
دستای حیدرو میبندن و
میکشن از سرش عمامه رو
بعد از شما میسوزونن این خونه رو
نمیگن اصلا زنم و
پشت همین در میکشن
با میخ در محسنمو
تو این کوچه است که میمیره حسن
پشت این در حسینو میکشن
شب و روزم سیاهه با غمت
شب و روزای آخر حسین
منو جلو علی میزنن و
زینبمو جلو سر حسین
دعا کن خدا صبرم بده
.
دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکند
بیش از این گریه مکن قلب خدا می شکند
چه کنی بر دل خود آب شدی از گریه
بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند
تا که نشکسته ای از غصه کمی راه برو
که قد و قامت تو زیر بلا می شکند
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یک روز کسی دست تو را می شکند
تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو
حرمت شیر خدا را همه جا می شکند
کودکانت همه در پشت سرت می لرزند
که درِ خانه به یک ضربه ی پا می شکند
می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی
ضربه ای می رسد و آینه را می شکند
بس که دنبال علی روی زمین می افتی
دل جدا، سینه جدا، دست جدا می شکند
📝#حسن_لطفی
#متن_روضه_پیامبر_اکرم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
السلام علیک یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار
تا بگیرم همچو جان قبر نبی را در کنار
دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش
سر نهم درخاک پایش با دو چشم اشکبار
با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم
بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار
🔹لحظات آخر عمر پیامبر حضرت گاهی به هوش می اید و گاهی از هوش میرود. همه نگران مضطرب دارن حال حضرت را پیگیری می کنند. آقا رسول اللّه صلی الله علیه و آله صدا زد: همه از اتاق و حجره بیرون برند، به ام سلمه فرمود: دم دراتاق بایست، نگذار کسی وارد اتاق بشه.
🔸صدا زد: یاعلی نزدیک من بیا، می خوام با تو خدا حافظی کنم، آخه وقت وداع شده، بعد دست میوه دلش، نور دیده اش زهرا علیها السلام را گرفت به سینه اش چسباند، دست برادرش علی علیه السلام را گرفت، همینطور توی صورت علی و زهرا علیهما السلام نگاه می کرد و قطرات اشک از چشمهای مبارکش می ریخت، می خواست حرف بزنه، بعض راه گلویش را میگرفت و نمی توانست صحبت کند. صدای گریه اهلبیت بلند شد. علی علیه السلام سر پیغمبرُ تو دامنش گذاشت، آخه لحظه های آخر عمر پیغمبرِ هست.
▪️بی بی فاطمه علیها السلام صدا زد؛ یا رسول اللّه با گریه ات دلم را پاره پاره کردی، جگرم را سوزاندی، سینه پرحسرتم را آتش زدی، پیغمبر بی بی را به سینه اش چسباند و روی فاطمه علیها السلام را هی می بوسید و هی گریه می کرد.
▪️امام حسن و امام حسین علیهما السلام را توی بغلش گرفت و صدای الوداع الوداع، و گریه و خروش و شیون الوداع از زمین و آسمان بلند بود.(۱)
ای دل بیا که موسم آه فغان رسید
یعنی عزای خاتم پیغمبران رسید
واحسرتا که حضرت زهرا یتیم شد
از ماتم پدرلبش به نیمه جان رسید
▪️اینجا وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها روی بدن پدرش افتاده بود وا ابتاه می گفت کسی بی حرمتی نمی کرد همه با احترام ادب بی بی رو از روی بدن مبارک رسول الله برداشتند تسلیت گفتند: تسلی دادند.
▪️یه سر بریم کربلا، من بمیرم برای آن دختری که عصر عاشورا خواست از بدن باباش حسین خدا حافظی کنه، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره باباش حسین علیه السلام، آمد صورت پدرش راببوسه دید باباش سر در بدن ندارد...😭
اما این جا نه تنها ادب نکردند بلکه با تازیانه دختر رو از روی بدن پدر برداشتند.(۲)
حسین جان...
پی نوشت ها:
۱_مقتل المعصومین ج ۱ بخش اول فصل پنجم
۲_مقتل لهوف سیدبن طاوس، ترجمه علیرضارجالی تهرانی
1. سلام من به مدینه.mp3
3.44M
#حاج_اسماعیل_مهری_فخر
سلام من به مدینه
به آستان رفیعش
به مسجد نبوی
به لاله های بقیعش
سلام من به علی و
به حلم و صبر عجیبش
سلام من به بقیع و
چهار قبر غریبش
نشسته باز دلم
پشت درب بسته آنجا
گرفته باز دلم
بهر قبر مخفی زهرا
تو ای مسافر شهر مدینه
در دل شبها
نبود هر چه که گشتم
نشان ز مرقد زهرا
#یا_زهرا
سلام من به تو ای
بانویی که مرد نبردی
ز غیر هر چه که دیدی
به یار شکوه نکردی
سلام من به بازو
کبودی رویت
به سرخ فامی اشک تو و
سپیدی مویت
مدینه منزل قرآن
مدینه محفل قرآن
درون دل خبر داری
تو از درد دل قرآن
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر
خدا بر تو نظر دارد
که هستی شهر پیغمبر
مدینه شهر گلهایی
چه گلهایی همه پرپر
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر ...
.
صدا ۰۰۲_sd--۳۵.m4a
816K
#زمینه_برگشت_به_مدینه
مدینه اومده قافله حسینیا
پُر از مصیبته توو دلِ آل مصطفی
به یاد اون سَری که شده از بدن جدا
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد دختر مرتضی رسید
همون که قامتش به زیر بار غم خمید
میون قتلگاه برادرش شده شهید
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد ازون غریب بی کفن
با مرثیه میگفت یَزیدیا خیلی بدن
با کعب نی همه امّ المصائب و زدن
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد با ناله و با اضطراب
ازون دلایی که شده تو کربلا کباب
از یه سه شعبه و لالایی خوندنِ رباب
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد برا خانم امّ البنین
کنار علقمه شد پسرت نقش زمین
یه بی حیا زدِش با یه عمود آهنین
..
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
🎤
صدا ۰۰۲_sd--۳۴.m4a
1.54M
#نوحه_بازگشت_کاروان_به_مدینه
مدینه کاروان از ره رسیده غریب و بی کس و محنت کشیده
تماشا کن که زینب بی حسین است رسیده از سفر قامت خمیده
دم پیری بی یاور شد
عزادار برادر شد
دو چشمانش از غم تر شد
زدم ناله ، خودم دیدم ، غم دلبر زدم بوسه ، به قدی خم ، بر آن حنجر
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
برای جد خود روضه بخوانم نما گریه بر آن قد کمانم
کنار قتلگه کردم صدایت شدم من روضه خوان آنجا برایت
دمی که سینه سنگین شد
محاسن از خون رنگین شد
جسارت بر همه دین شد
نمی گویم ، چه شد از آن ، همه غوغا همین پیراهن از او مانده یا جدا
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
انیس سینه ام آهی حزین است به یاد علقمه قلبم غمین است
دگر سوغاتیم یک مشک پاره برای مادرم ام البنین است
کجا بودی ام البنین
که با عمود آهنین
شده سقا نقش زمین
ز بعد او ، عدو رویش ، به ما وا شد شبیه خارجی ها با ، حرم تا شد
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
🎤
|⇦•پیمبر از این شهر، دیگه داره میره...
#توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس سیدمجید بنی فاطمه.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
می باره اشک ماتم،مصیبت همینه
تموم شد روزایِ خوشیِ مدینه
پیمبر از این شهر، دیگه داره میره
باید عالم امشب از این غم بمیره
دلش بی قرارِ، مثالِ حبیبِ
توی اُمتش هم ،خدایی غریبِ
داره میره با او،دلِ آسمونی
ندیدن از آقا، به جز مهربونی
حالا وقتِ رفتن،دلش بی قراره
به جز حقِ حیدر،وصیت نداره
قلم کاغذی خواست،نیاوردن آخر
همونا که حق از علی خوردن آخر
شکایت از اینها، به پیشِ خدا کرد
نفس هایِ آخر، علی رو صدا کرد
میشه خون علی جان!دلت از زمونه
به دستِ تو زهرام، امانت بمونه
چه روزایِ سختی،برات هست در پیش
یه روزی میگیره،دَرِ خونه ات آتیش
می بینم از الان، پس از من یه روزه
گل یاسم آروم، تو آتیش می سوزه
می بینم از الان، می ریزن تو خونه
رو پهلویِ زهرا، نشونه خزونه
بگو ای پیمبر،نبودی ببینی
ندیدی تو داغِ،فراتر از اینی
نبودی ببینی،گُلت تو آتیشه
نبودی ببینی، چی شد بارِ شیشه
غمِ کوچه هارو ندیدی، نبودی ببینی
چی بود اون کبودی، نبودی ببینی
ره چاره گم شد، نبودی ببینی
یه گوشوراه گم شد،نبودی ببینی
ولی چند جایی، تو بودی و دیدی
کنار یه گودال، با زهرا رسیدی
تو بودی و دیدی خونایِ گلوشُ
تو بودی و دیدی، تنِ زیر و روشُ
لبِ تشنه رو خاک،کنارِ فرات بود
پایِ قاتلش رو، جایِ بوسه هات بود
Banifateme_Babolharam.mp3
1.61M
═┄
#حضرت_ختمی_مرتبت به قدری ریاضت کشید و #قیام در مقابل حق کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف #ذات_مقدس_حق ـ جل جلاله ـ #آیه نازل شد:
«طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقی»
|⇦• باید بگویم روضه های ..
#توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅┅
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه های بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و دیوار بس کُن
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در اَنظار بس کُن
در کوچه می اُفتی و می گوید به قُنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بَردار بس کُن
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقت هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر:حسن لطفی
.
#توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
تکیه گاهم شدی و تکیه به تومی کردم
در نبودت سِپرمن، سِپرم درد گرفت
قُوَّت قلب وخوشیِ دلِ دخترپدر است
بی توای ریشه یِ من برگ وبَرَم دردگرفت
پلک من سوخت کجایی که ببینی بابا
آنقدر زار زدم چشمِ ترم درد گرفت
حرمتی داشتی و حرمت من دست نخورد
حرمتت نیست که اینگونه پرم درد گرفت
کوچه ها بعد تو، جای گُذرِ زنها نیست
صورتم در جریانِ گُذرم درد گرفت
*بابا! اول قباله ام رو پاره کرد،اونی که تو دادی دستم...بعد طوری زد،نمی دونم چی شد، دو طرف صورتم وَرَم کرده...*
باخبر هستی ازاین غم، که دو دستی خوردم
گونه ام خورد به دیوار و سرم درد گرفت
خبرش آمده که پیش حسنم افتادم
مثل من صورت سُرخِ پسرم درد گرفت
تا توبودی دَرِ این خانه به لگد باز نشد
بی تو در باز شداما کمرم دردگرفت
تَنِ من پشت درافتاد و دَر رویِ تنم
کمترم سوخت ولی بیشترم درد گرفت
|⇦• برای تا خدا رفتن ..
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس استاد حاج منصور ارضی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
اگرچه روز و شب هستیم دائم برسَرِ خوانت
ببخش آقا که کم بودیم عُمری مرثیه خوانت
*غیر از اینِ؟ عاشورا چقدر شلوغِ،اما برا پیغمبر اکرم اینجور نیست...حالا چه کسایی غریبند؟ سه تا غریب آخرِ ماهِ صفر، هر کدومشون از یکی دیگه غریب تر،هم حضرت رضا،هم حضرت مجتبی،و چه حضرت رسول الله...امشب وقتی گریه می کنی باید چشمات مثلِ چشمایِ حضرت زهرا باشه...کسی نیست که برا باباش گریه کنه...*
پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست
بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت
فقط یا رحمة لِلعالمین یک گوشه چشمی کُن
کویرم خاکِ بی خیرم، من و اُمیدِ بارانت
مرا همسفره ی یک وعده نانِ خشک خود گردان
که طعنه میزند برهر ضیافت تکه ی نانت
برای تا خدا رفتن بدستان تو محتاجم
بِکَش دستی سرم شاید شدم یکروز سلمانت
*اومده اجازه میگیره،دَقُ الباب میکنه،کی هستی داری در میزنی؟جوانی از راهِ دور اومدم،برا زیارت پیغمبر،گفت: بابام حالش خوب نیست برگرد...لحظاتی بعد دوباره در زدن،حضرت باز جوابش کرد..دفعه ی سوم،یه وقت پیغمبر چشماش رو باز کرد،دخترم کیه؟ بابا همین که در میزنه بدنم میلرزه...فرمود: این برادرم عزرائیلِ...دخترم فقط از خونه ی تو اجازه می گیره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...*
گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد
به هرکس میرسد بی شک و شُبهه لطف و احسانت
من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که
عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت
گفت:سلمان!...جانم آقا!...گفت: این کوچه ای که رد می شدم هر روز بر سرم یه جوانی از بالا زباله می ریخت، دو سه روزِ نیستش،پیداش کن، برو ببین چی شده،اومد گفت: یارسول الله! مریض شده...گفت:سلمان! بریم عیادتش...آی رحمةالله!...به جوان خبر دادن پیغمبرِ اسلام داره میاد تو خونه ات وارد میشه...روپوشی که داشت کشید رو صورتش،گفت: من خجالت می کشم،چند وقتِ آشغال میریزم رو سرش...پیغمبر اومد گفت: چطوری،چرا مریض شدی؟ گفت: یا رسول الله باهات حرف نمیزنم،مگر اینکه شهادتینی که به همه گفتی به منم بگی،بعد روپوش از صورتم بر میدارم....
من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که
عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت
*گفتم یهودی مسلمان شد...یاد یه جایِ دیگه هم افتادم...یهو وسط کوچه بنی هاشم یکی داد زد: " أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّه"و" أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّه" یکی گفت: آی یهودی! این حرفا چیه میزنی؟ گفت: من این دست بسته رو می شناسم...یه روزی این آقا دَرِ خیبر رو از جا تنهایی در آوُرد، اما امروز...*
چه اُنسی با حَسن داری که باهم سفره وا کردید
میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت
#شاعر سید پوریا هاشمی
↫
Babolharam-rasool-Arzi.mp3
2.38M
┅
هر کسی که به #خط_انقلاب و #اسلام_ناب_محمدی نزدیکتر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچی گری ها و سوء قصدها و بدجنسی ها و موذی گری های #جناح_استکبار هم نزدیکتر است.
.
|⇦•اي ملائک سوي يثرب..
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج مهدی سماواتی•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان ناله و سوز جگر آغاز کنيد
همه با هم به سما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهر غم نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دور سر پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرم خواجه ي اسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا خانه معبود کجا
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هشت
فلک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
*ديد هي دَقُّ الباب ميكنه، اصرار ميكنه وارد بشه، اومد خدمت بابا، باباجان! جواني اومده شمارو ميخواد؟ فرمود: فاطمه جان! اون مَلَكُ الموتِ، عزرائيلِ، تا به حال هيچ كجا اجازه نگرفته و نمي گيره، اما اينجا منتظرِ اذنِ توئه فاطمه، تا تو اجازه اش ندي نميآد، اجازه بده بياد فاطمه جان...
حبيبه ي خدا در به روش باز كرد،وارد شد، اومد كنارِ بسترِ رسولِ خدا، عرضِ سلام و ادب كرد، عرضه داشت: يا رسول الله! من در اختيار شما هستم، اجازه بديد روحتون رو به مَلَكوتِ اَعلي ببرم؟ پيغمبر فرمود: لحظه اي صبر كن، برادرم جبرائيل بياد...آمد، عرضه داشت: يا رسول الله! بهشت رو آذين بستن، بهشتيان همه منتظرِ تو هستن، اؤلياء و انبياء منتظرِ شما هستن...*
گفت ای پیک خدا حاملِ فیض و رحمت
سخنی گو که ز قلبم برُبائی محنت
غم من نیست غم حور و قصور و جنت
چه کند روز جزا خالق من با امت
*تا لحظه ي آخر، به فكرِ اُمتش بود، هي ميگفت:"رَبِّ اُمّتي..."*
گفت جبریل که فرموده چنین معبودت
آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت
*خدا وعده فرموده قيامت آنقدر از اُمّتِ تو مي بخشم، تا تو راضي بشي"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى" بگيم:يا رسول الله!...*
ای به دوشت غم اُمت همه دَم در همه حال
بُرده بر شانه ي خود کوهِ غم و درد و ملال
اُمت اَجرِ تو عطا کرد به قرآن و به آل
حُرمَتِ هر دو کنارِ حَرَمَت شد پامال
کرده غصب فدک و حقِ علی را بردند
پهلوی فاطمهات را ز لگد آزردند
*هنوزِ آبِ غسلت خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِک" ببين با دخترت چيكار كرد...*
با سر انگشتِ زمان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونینِ تو پرپر گردید
*ناله ي اول گفت: بابا! ناله ي دوم فضه رو صدا زد"یا فِضَّةُ خُذینی "...يا رسول الله!...*
به حَسَن از همه کس ظلم فزونتر گردید
*جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین" عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن...يا رسول الله!...*
به حَسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
دومين اَجرِّ تو زخمِ سَرِ حيدر گرديد
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
*گاهي كنارِ بدنِ اِرباً اِربايِ علي اكبرش ناله ميزد:"وَلَدي!..عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا" گاهي شش ماه اش رويِ دستش با گلويِ پاره صدا ميزد:" هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله"...حسين
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
*گاهي كنارِ بدنِ قاسم ناله ميزد، گاهي كنارِ نهر علقمه" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"حسين...لحظات آخر هم صورت رويِ خاك گذاشت، لباش مثلِ دو چوبِ خشك از تشنگي بهم ميخورد، صدا ميزد" إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ،صبراً عَلَي بَلائك، تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ"
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
↫
samavati.payanbar.babolharam.net.mp3
6.28M
●
#نژاد_پرست های مدینه
آمدند نزد رسول خدا(ص)،
گفتند #روزبه ایرانی است!
از #نژاد ما نیست،
به او اعتماد نکنید!
ما را پیش او خوار و ذلیل نکنید
پیامبر هم امّا
#سلمان را عزیز تر کرد:
سَلمانُ مِنّا أَهلَ البیت
|⇦•ای فدای تو جِن و روح..
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری•ೋ
●
ای فدای تو جِن و روح و بشر
وی اسیر تو این همه یکسر
خانۀ جان بدون تو ویران
با تو ویرانه کاخی از مرمر
بس که گیراست چشم نافذ تو
نمی افتد گدای تو ز نظر
وقت کوبیدنِ سرای تو شب
گاه حاجت گرفتن تو سحر
چون تویی اول تمام رسل
آدم بوالبشر شود آخر
القرض مصطفی نگو غوغا
القرض مصطفی نگو محشر
کرده موسی به مِدحَتِ تو قیام
بسته عیسی به خدمت تو کمر
دست بوسِ تو سینۀ محراب
پای بوس تو پلۀ منبر
جای دارد که تو را جامه دَرند
کاروانی ز یوسف و ز پدر
مادرت در عفاف “آمنه” نام
بانویی چون خدیجه ات همسر
همچو حیدر برای تو داماد
همچو زهرا برای تو دختر
یکی از چاکران تو همزه
یکی از مخلصان تو جعفر
نوه ات همچو زینب کبری
هم نتیجه چنان علی اکبر
هر که را سوختی شود “سلمان”
آنکه آموختی شود “بوذر”
مَثَل تو به ماسوا سلطان
مَثَل ماسوا به تو نوکر
شیعیان تو از طلا هستند
مرتضی و تو در مَثَل زَرگر
آهن از لطف تو شود چون موم
بَهر داود , پیر آهنگر …
مهر در هُجرۀ تو مستاجر
هم رهین سلاکین تو قمر
کمی از پهنۀ دلت مغرب
گوشه ای از سرای تو خاور
هر که گوید که نیستی تو خدا
به همان رَب نمیکنم باوَر
ای که گفتی به امت خویش
زیر این آسمان پهناور
بعد من حُرمتش نگه دارید
مصطفی باشد و همین دختر
آب غسلت هنوز جاری بود
که به باب لله “او” فِتاد شرر
نعش پیغمبری به روی زمین
بین دیوار و در گُلی اطهر
دختری داد می زند بابا
دختری داد می زند مادر
فاطمه را زدند علی افتاد
وای از خجالت شوهر
داستان شب مدینه شده
دست وپای برهنه شده
Hanif.payambar.babolharam.net.mp3
2.78M
•●
اسلام با غربت به دنیا آمد
و دوباره هم به غربت
مبتلا خواهد شد؛
پس خوشا
به حال
غریبان!
[ پیامبر اکرم ص