آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن و سال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری ست در پی دلم آید
گر چه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید
هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی بن محمد بن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهٔ خانهٔ خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریهٔ زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بس که
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ي ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن
با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت
#شاعر علي اكبر لطيفيان
حاجت دلارو خدا با مهر تو داده
خنده تو برای ما، باب المراده
خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی
ای جان جانان، یا مولا یا هادی
سوره حُسن خدایی، روشنای اِنّمایی
هستی امام جواد و، دومین ابن الرضایی
برای وصف مقامِت، وصف نور ناتمامِت
میخونم جامعه امشب، چیه برتر از کلامِت؟
خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی
ای جان جانان، یا مولا یا هادی
به شبای تار دنیامون، شمس الضحایید
کوثر و قدر و هل أتی، نور خدایید
إِلَیهِ تَدْعُون، عَلَيْهِ تَدُلُّون
بِهِ تُؤْمِنُون، لَهُ تُسَلِّمُون
قبله اهل ولایید، روح مکه و منایید
بأبی انت و امی، همه هستی مایید
أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم، أَنْتُمُ السَّبِيلُ الْأَعْظَم
وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْث، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمّ
خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی
ای جان جانان، یا مولا یا هادی
هوایی سامرا شده، امشب دوباره
دلی که جز صحن و سرات، جایی نداره
نعمالامیری، مولا بینظیری
من خوب میدونم، دستامو میگیری
إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ، وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ
فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ، آياتُ اللهِ لَدَيْكُمْ
با نگات خدایی میشم، عاشقی ولایی میشم
یه سحر کنار سرداب، آقا کربلایی میشم
نعمالامیری، مولا بینظیری
من خوب میدونم، دستامو میگیری
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد
خورشید هُدی میتابه رو دستِ جواد
با نغمه شادی
پیچیده صدای منادی
میخونه سرود ولادت
که اومده حضرت هادی
امشب آسمون دل بیتابه
نور ازلی میتابه به ظلمت دنیا
بارون تا دم سحر میباره
زمانه رو دستاش داره یک غنچه زیبا
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد
خورشید هُدی میتابه رو دستِ جواد
دریای کَرَم تو نگاه آسمونیشِ
عالم اسیر سخاوت و مهربونیشِ
مهتاب سعادت
طلیعه ی نور هدایت
یه روزی میشه عاشقا رو
میبره برای زیارت
هستی بیقرار و خاطرخواشه
دلا میون دستاشه که یوسف زهراست
عشقش چراغ شبای تاره
که نور محبت داره تجلی یکتاست
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد
خورشید هُدی میتابه رو دست جواد
شوق حرمش آرزوی اهل ولا
شیش گوشه ی تو آینه ی کرب و بلا
تو عین بهاری
یه عالمه دیوونه داری
سائلای تو همه میگن
برای ما کم نمی ذاری
دلها به کرامتت مدیونن
تو حریم تو مهمونن
عنایتِ عشقی
شیعه به ولای تو پاینده
به هوای تو پابنده
حقیقت عشقی
این دل عاشقم دوباره
تا به آسمونا پر کشیده
همه بیاین بریم گدایی
نوه ی امام رضا رسیده
اگه در حال نمازی ، یا که در راز و نیازی
تمومش کن تا بریم ما برایِ غریب نوازی
مولانا یا امام هادی...
قدم می زارم روی اَبرا
تا میونِ مجلسش میشینم
حس می کنم که خنده هایِ
رضایتِ زهرا رو می بینم
ذاتِ رحمان و رحیمِ، با اصالت و کریمِ
نمایندش تویِ ایران، حضرت عبدُ العظیمِ
مولانا یا امام هادی...
تو دلبری رو دست نداره
کیه که اسیرِ این آقا نیست
شاعرِ لحظه ی حضورش
به خدا به جز خود خدا نیست
اگه از مسافرایِ حرم آقا جا موندم
خدا میدونه همیشه، زیارت جامعه خوندم
مولانا یا امام هادی...
شده ام بر آن که پری زنم، به هوات یا عَلیَّ النقی
سفری کنم و سَری زنم ، به سَرات یا عَلیَّ النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سَرات آیم از این قفس
برسم به مأمنِ آسمانِ رهات یا عَلیَّ النقی
هله اِی قلم تو شروع کن ز درون درا تو طلوع کن
بنویس سر در مشق های سیات یا عَلیَّ النقی
بنویس دستِ مِداحتم ،نرسد به عرشِ فضائلت
شود آب های جهان اگر ،که دَوات یا عَلیَّ النقی
علی علی ...
تو همان تجلّی ایزدی ، که به شکل بنده در آمدی
و سروده ای غزل از زبانِ خدات یا عَلیَّ النقی
بنویس اوج کدام دَم ،برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا عَلیَّ النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلّی ولی ،به صفات یا عَلیَّ النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیحِ نگات یا عَلیَّ النقی
نَبُود به بودن تو غَمم ،به خدا که حُرِ جهنمم
که گرفته ام به وِلات برگِ برات یا عَلیَّ النقی
علی علی ...