eitaa logo
ذاکرین آل الله
251 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
1. سلام ای.mp3
5.47M
( سلام الله علیها ) سلام ای ذکر خاص حق ثنایت ۴ دی ماه ۱۴۰۱
( سلام الله علیها ) سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمة للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالَم ماهتابند حیات عشق از خونِ حسینت بلندی ، خاک بوس زینبینت مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست یه خانومی که شصت سالش باشه ، پنجاه سالش باشه ، وقتی ازدنیا بره میگن سنی نداشت ، اما مادرِ هجده ساله چی ؟ مادری که دختر پنج ساله داره ، دختر پنج ساله جاش روی زانوی مادره ، مادر موهاشو شانه میکنه ، مادرلباساشو عوض میکنه ، اما این شبا دیگه بی مادر میشه زینب ، این شبا دیگه ابی عبدالله یتیم میشه ، این شبا دیگه صفای خونه ی علی رخت بر می بنده ... مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مستمندت تا اون گدا گفت بی بی جان این پوست منو سیر نمیکنه ، این پوست خرج راهم نمیشه ، دست بُرد گردنبندش رو درآورد داد به سائل ، پیغمبر خدا (ص) آدرس داد ، گفت هر کی گداست برود درِ خونه ی فاطمه ، دخترم کسی رو دست خالی برنمیگردونه ، ... مرد سائل وقتی توو مسجد مدینه گفت آقا یا رسولَ الله ، برهنه ام ، گرسنه ام ، خرج راه ندارم ، حضرت فرمود من که چیزی همراهم ندارم ، بِلال ، پاشو این مرد رو ببر درِ خونه ی دخترم فاطمه ، ... روزیِ سالت رو باید از فاطمیه بگیری ، گدا اگه اسیر هم باشه ، بی بی ردش نمیکنه ... ۴ دی ماه ۱۴۰۱
2. کرامت خشتی از.mp3
7.47M
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت ... ۴ دی ماه ۱۴۰۱
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مُستمندت امامان آبرومندِ جلالت امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت تمام آفرینش ، پای بستت پیمبر (ص) خم شد و بوسید دستت ... اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ... دگر به سينه و پهلو مرا نمي‌گيري ؟ مگر به سينه و پهلو چه ديدي ، اي مادر ؟ بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا .. صدای ناله ی او را زِ پشتِ در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم : سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند ( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ ) سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند خواهرانم نفَس نفَس چه غریبانه میزدند مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... » نفسم حبس شد به دل اشک چشمم ستاره شد مادرم را که میزدند جگرم پاره پاره شد ... لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ... در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا در پیشِ چشم ما زدند مادر مارا ، مادر مارا مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ... ۴ دی ماه ۱۴۰۱
3. در آغاز جوانی.mp3
2.74M
( سلام الله علیها ) در آغازِ جوانی شدی قامت کمانی زده بر پیکرِ تو فلک ، رنگِ خزانی بمیرم برایت که پژمردی تو در بینِ کوچه زمین خوردی در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین امان از تازیانه امان از دست سنگین کبودی شده قسمت رویت شکسته شد از کینه پهلویت : امان از داغ مادر امان از آهِ مضطر امان از کوچه ها و طناب و دستِ حیدر امان از هجوم عدویِ پست زده تازیانه به رویِ دست ( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار ۴ دی ماه ۱۴۰۱
4. توآمدی که.mp3
7.46M
🌹 🌹 🎤مداح 💫💫💫💫💫💫💫💫 تو آمدی که سر آغاز داستان باشی شروع روشنی از خلقت جهان باشی قسم به نور ، که خورشید ناب یعنی تو میان ظلمتِ شب ، آفتاب یعنی تو مسیر وصلِ الهیست ، پرتو نورت بهشتِ لایتناهیست ، پرتو نورت بهشت بوی تو را میدهد تبسم کن بخند باغ جنان را پر از ترنم کن و عرش محوِنمازت شده قنوت بگیر بخوان دوباره بخوان با خدا تکلم کن تو ، خیر مطلقی و شادی تو عیدالله ذلال کوثری و انما یرید الله مَلک به خلقت تو آفرین مکرر گفت و هر که دید تو را با تمام باور گفت بهشت را به فضای زمین کِشیده خدا محمد ترین از گل نیافریده خدا و آمدی که شب تیره را سحر باشی در اوج عاطفه ها مادرِ پدر باشی چه مادری و چه مِهری چه مهربان پدری جهان ندیده چنین دختری ، چنان پدری گرفته عشقِ تو را روی دست پیغمبر چقدر بوسه به دستت زده است پیغمبر در امتدادِ پدر هستی و ادامه ی او شده است نام تو مُهرِ شناسنامه ی او و آمدی که پُر از عشقِ بی نظیر شوی شریکِ زندگیِ حضرت امیر شوی همیشه همدل و همراه و همقدم باشید همیشه دلخوشیه لحظه های هم باشید همیشه در غم و شادی کنار هم باشید قرار جان هم و بی قرار هم باشید شما شبیهِ دو آئینه در مقابلِ هم چه خوب با خبرید از حکایت دل هم علی کنار تو بانو چقدر خوشبخت است چقدر دوری از تو برای او سخت است که نورِ روی تو خورشید سرنوشتِ علیست و خانه ای که تو باشی در آن بهشت علیست ...
1. برخیز که فجر.mp3
5.39M
۲۱ بهمن ۱۳۹۵ ، قم ، مسجد چهارمردان برخیز که فجر انقلاب است امروز بیگانه صفت، خانه خراب است امروز هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد از لطف خدا نقش بر آب است امروز بیا بیا که شمیم بهار می‏آید دل رمیده ما را قرار می‏آید سر از افق بدرآورد صبح آزادی سرود فتح و ظفر زین دیار می‏آید بیا که شد سپری دوره تباهی‏ها زمان سروری و اقتدار می‏آید گریخت ظالم و برچیده شد بساط ستم نهال حق و عدالت به بار می‏آید بیا که گر رَود اهریمن از وطن بیرون فرشته از طرف کردگار می‏آید خوش آمدی به وطن مقدمت گرامی‏باد صدای هلهله از هر گذار می‏آید یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود وآن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود یاد باد آن دل تپیدن‏ های مشتاقان یار وآن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود عشق را صد رشته جان در لعل نوشین بسته بود حُسن را صد چشم دل ، آیینه وار آورده بود از گلستانِ شهیدان تا به مِهرآباد عشق موج دریای زمان ، چشم انتظار آورده بود منکران گفتند با یک گل نمی‏گردد بهار لیک ما دیدیم ، یک گل صد بهار آورده بود در نگاهش جلوه ی گل بود و با غوغای عشق در چمن هر گوشه ‏ای را صد هَزار آورده بود ... @wwgoLchinzenab
4. مست تولای توام.mp3
8.37M
🎤 مست تولای توام یا علی خاک کف پای توام یا علی عاشق و شیدای توام یا علی ای سخنت باعث احیای من زنده کند طبع دلارای من روشنی دیده ی بینای من نیست کسی غیر تو مولای من من که الف بوده و دال توام در فلکِ عشق ، هِلال توام شیفته ی صوت بلال توام کین همه شور است به غوغای من نیست کسی غیرِ تو مولای من مرغ دلم دستخوش نام توست دام چه حاجت ، همه جا رام توست فکر تو و عشق تو و نام توست ساقی و پیمانه و صَهبای من نیست کسی غیر تو مولای من مست تولای توام یا علی خاک کف پای توام یا علی عاشق و شیدای توام یاعلی دلِ شکسته ی من اُنس با علی دارد امید از همه بُگسسته تا علی دارد منم ز شهر ولایت ز کوی سوختگان شناسنامه ی من مُهر یا علی دارد خدا ، مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد ؟ در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکسته ی بی دست و پا علی دارد عُنوانُ صَحيفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَليِّ بنِ ابي‌طالب ( عليه‌السلام ) عید است و بود قبلهٔ جانم کویت کردم طلب هلال از ابرویت یک ماه ستاره ریختم با یادت ای مِهر بده عیدی من از رویت .
2. لب ها هلاک آب 96.mp3
17.37M
( علیه السلام ) لب ها هلاک آب و .. شب هفتم محرم ۱۳۹۶ هیئت ثارالله ، قم
5. کاشف الکرب.mp3
610.2K
( سلام الله علیها ) حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) « کاشِفُ الْکَرْب » امیرالمومنین بود ، یعنی هر موقع مولا ، غم توو سینه اش بود ، می اومد توو خونه ، نگاه به فاطمه میکرد ، غمهاش برطرف می شد ، ... حاج علی انسانی یه بیت شعر داره : هر چه بار از دوش من برداشتی عاقبت تابوت خود بگذاشتی بی بی با رفتنش ، غمی روی سینه حضرت علی گذاشت که روایت میگه : « هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ » ... غم ، همه ی وجود امیرالمومنین رو گرفت ، دیگه نتونست ازکنار قبر بلند بشه ... وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه ...
( سلام الله علیها ) سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمة للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالَم ماهتابند حیات عشق از خونِ حسینت بلندی ، خاک بوس زینبینت مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست یه خانومی که شصت سالش باشه ، پنجاه سالش باشه ، وقتی ازدنیا بره میگن سنی نداشت ، اما مادرِ هجده ساله چی ؟ مادری که دختر پنج ساله داره ، دختر پنج ساله جاش روی زانوی مادره ، مادر موهاشو شانه میکنه ، مادرلباساشو عوض میکنه ، اما این شبا دیگه بی مادر میشه زینب ، این شبا دیگه ابی عبدالله یتیم میشه ، این شبا دیگه صفای خونه ی علی رخت بر می بنده ... مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مستمندت تا اون گدا گفت بی بی جان این پوست منو سیر نمیکنه ، این پوست خرج راهم نمیشه ، دست بُرد گردنبندش رو درآورد داد به سائل ، پیغمبر خدا (ص) آدرس داد ، گفت هر کی گداست برود درِ خونه ی فاطمه ، دخترم کسی رو دست خالی برنمیگردونه ، ... مرد سائل وقتی توو مسجد مدینه گفت آقا یا رسولَ الله ، برهنه ام ، گرسنه ام ، خرج راه ندارم ، حضرت فرمود من که چیزی همراهم ندارم ، بِلال ، پاشو این مرد رو ببر درِ خونه ی دخترم فاطمه ، ... روزیِ سالت رو باید از فاطمیه بگیری ، گدا اگه اسیر هم باشه ، بی بی ردش نمیکنه ... .