#السلام_علیک_یا_زین_العابدین
تمام عمر با گریه عجین بود
تمام عمر هر لحظه حزین بود
سلاحش گریه بوده در نبردی
که در راه دفاع از جانِ دین بود
سبک تر از فرشته بال می زد
پر پرواز او اشک وزین بود
نشانِ مهربانی با ضعیفان
به روی شانه هایش چون نگین بود
دعاهایش برای اهل تقوی
همیشه اولین و آخرین بود
صحیفه شرح الفت با خدا و
فرار از دست ابلیس لعین بود
امیر نفس، در بالاترین وجه
سرآمد بر تمام مؤمنین بود
غلامش اذن باران داشت، وقتی
که او در عرش سجاده نشین بود
ملائک مستمندان نگاهش
امام آسمان ها و زمین بود
قنوتش وصل عرش و فرش می کرد
جهان در دست زین العابدین بود
چهل سال آه، جان نازنینش
دچار زخم های سهمگین بود
شهید زخم عاشوراست مولا
شهید روضه ی باباست مولا
چهل سال است آقا داغ دار است
چهل سال است چشمش بی قرار است
چهل سال است که تقویم این مرد
تمام فصل هایش بی بهار است
ستون آسمان و جان دنیا
ولی در تنگ نای روزگار است
پس از کرببلا و قتله گاهش
همیشه چشم هایش سوگوار است
هنوز از هتک حرمت در اسیری
دچار زخم های بی شمار است
عبورش از دل بازار سخت است
چه رنجی در ضمیرش یادگار است
چهل سال است خود را می کِشاند
شهید زنده ی چشم انتظار است
گذشته سال ها اما هنوزم
شبیه روز اول داغدار است
برایش آب و نان و خاک روضه ست
همانگونه، حصیر و گوشوار است
که دیده غیر این آقای زخمی
پدر جانش سرش نیزه سوار است
اسیر کوفه ای شد که برایش
علی کشتن همیشه افتخار است
ندیده تا کنون چشمان غیرت
از اینها یک زنی را در اسارت
✍️#حسن_کردی
#السلام_علیک_یا_زین_العابدین
چهل سال است دارد اشک ممتد
غمی که از نگاهش شعله می زد
شروع گریه اش حتمی ست وقتی
که چشمش بر حصیری کهنه افتد
الهی خسته ی غربت نباشد
بزرگ دهر بی عزت نباشد
الهی لحظه ای اهل و عیالت
اسیر دست بی غیرت نباشد
به شهر شام بغضش در گلو ریخت
چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت
دو دستش بسته بود و دید آتش
به روی چادر ناموس او ریخت
الهی بی برادر ها نباشی
کنار نیزه ی سر ها نباشی
الهی بین یک عده حرامی
دچار داغ معجر ها نباشی
✍️#حسن_کردی
#السلام_علیک_یا_رقیه_بنت_الحسین
#زمزمه
داره رؤیای غریبم رنگ واقعی می گیره
عاقبت دخترک تو روبروی تو می میره
چی شده سرت گرفته مهمون رقیه باشی
چه عجب یزید گذاشته از سر نیزه جداشی
تا به تو رسیده باشم خیلی سختیا کشیدم
بابایی با گوش زخمی م بد و بیراها شنیدم
می دونی چند شبه خواب بغل تو رو میبینم
خواب میبینم که دارم از دست تو بوسه می چینم
بغلم کن بابایی تا یه کمی آروم بگیرم
اگه دوست داریم هنوزم دعا کن که زود بمیرم
اون بالا رو نیزه دیدی جاخالی گوشوارم رو
امشب این پایین ببین باز پای آبله دارم رو
چادرم توو آتیشا سوخت ولی معجرم نیافتاد
من که مثل تو بابایی روی خاک سرم نیافتاد
با اینکه گرسنه بودم من غذا نخواستم اما
چرا بوی نون بلند شد اومدی همینکه اینجا
امشب از نزدیک می بینم لب پره چقد لباتون
چند تا خیزرون زدن که اینجوری شد دندوناتون
تقصیره دستای زجره من اگه موهام بهم ریخت
تقصیر دستای شمره موهای بابام بهم ریخت
✍️#حسن_کردی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
رسیده روضه به بازار شام، واویلا
تمام مرثیه در یک کلام، واویلا
ز کوچهها همه بوی شراب میآید
رسیده قافله در ازدحام، واویلا
در ازدحام نظرها، سلالههای علی
اسیر و خسته و بی احترام، واویلا
به کوچههای یهودی خبر رسانده کسی
رسیده مرحلهی انتقام، واویلا
به هر اشارهی سنگی سری زمین میخورد
سری به نیزه ندارد دوام، واویلا
مقابل دل زینب چگونه میشکنند!
به سنگِ کینه جبینِ امام، واویلا
✍ #حسن_کردی
📝 ##ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»
شام ای شام! چه کردی که شد انگشتنما
کاروانی که فقط دیده جلال و جبروت
نیزهای رفته به قد قامت سرها برسد
دستها بسته به زنجیر ولی گرم قنوت
شهرِ رسوا، به تماشای زنان آمده است
آه! یک مرد ندیدهست به خود این برهوت؟!
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
کاش باران برسد، یَومَ وُلِد، یَومَ یَمُوت...
✍ #زهرا_بشری_موحد
#اسارت_شام
الشام گفتی و غمِ غربت شروع شد
حالا دوباره داغ شهادت شروع شد
ای پرچم کرامت روضه تو گفته ای
در شهر شام اصل مصیبت شروع شد
انگار تازه بعدِ چهل منزلِ غریب
ساعات مرگ بار اسارت شروع شد
بعد از سه شب تحمل دنیای دردها
دروازه باز گشت و شرارت شروع شد
بر نیزه ماه زینب کبری طلوع کرد
با دست های بسته زیارت شروع شد
از کوچه ای به کوچه ی دیگر در این مسیر
یک راه تازه ای به جسارت شروع شد
چون از شراره معجر سالم نماند، پس
شرمندگی ز اهل و عیالت شروع شد
خورشیدِ روی نیزه به حالت گریسته
تا کینه ی یهود، به غایت شروع شد
از گفتن مصیبت بازار عاجزم
آنجا که تازه های شقاوت شروع شد
حرف خرید بود و فروش و از این قبیل
یک لحظه انتهای اهانت شروع شد
در ازدحام چشم تماشاچیان شهر
خيرات نان به اهل کرامت شروع شد
از دین خروج کرده که گفتند بر شما
از آسمان نیزه تلاوت شروع شد
#حسن_کردی
من برای تو حرف ها دارم
حرفهایی که گفتنش سخت است
زخمیِ پر غرور من بشنو
گرچه بابا شنفتنش سخت است
خوب شد که ندیده آسیبی
مثل من گوشهات بابایی
راستی هر چه را که می شنوی
در نیاید صدات بابایی
دیگر اشکی نمانده در چشمم
تا بشویم به آن دهانت را
نکِشم بر لب تو انگشتم
زبری اش می زند لبانت را
من دعایم به کوچه ها این بود
نیزه دست از سر تو بر دارد
کاش هرگز پدر نمی دیدم
خیزران بر لبت نظر دارد
من تو را با تمام عشق و وجود
هی صدا می زدم چهل منزل
شده تا حال بشنوی آیا
کودکی پرت گشته از محمل؟
سنگ ها با سرم همان کردند
که به گودال با سرت کردند
پنجه های پلید می دانی
که چه با موی دخترت کردند؟
من حجابم برای تو این است
تا که کمتر خجالتم بِکِشی
کاش می شد در این شب آخر
دست مهری به صورتم بکشی
ابالایتام باشی و اینجا
به یتیم تو نان اعانه دهند؟
دیدی از روی نیزه نامردم
دخترت را بهم نشانه دهند؟
درد سرنیزه را تو می فهمی
درد پای پر آبله را من
درد تیر سه شعبه اش را تو...
درد سیلیِ حرمله را من
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#حسن_کردی
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامی گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستان خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است
✍️#حسن_کردی
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامی گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستان خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است
✍️#حسن_کردی
چقدر نام دل انگیز شما غم دارد
بعد دو ماه فقط روضه تو را کم دارد
یک شب روضه ی جانسوز تو ای ماه غریب
"داغ اندازه ی یک ماه محرم دارد"
مادرت گفت بگویید به مردم آخر
فاطمه غیر حسینش، حسنی هم دارد
ای غریبانه ترین زخم حرم، این ماتم
فقط از اشک محبان تو مرهم دارد
آنکه باید به تو آرامش جان می نوشاند
عوض عاطفه، پیمانه ی او سم دارد
گریه کن های تو هرچند که کمتر هستند
روضه ی کوچه ولی آدمِ محرم دارد
وسط کوچه دلت سوخت سپس عمر تو سوخت
مو سپیدی تو یک علت محکم دارد
#شعر_مناجات_امام_حسن_مجتبی_ع
#حسن_کردی
#امام_حسن_علیه_السلام
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نفسم گفت حسین و جگرم گفت حسن
گریه بر فاطمه را ارث ز مادر بردم
فاطمی گشته ام از بس پدرم گفت حسن
کار دنیا همه بر کام دلم شد وقتی
اولین بار که دیدم پسرم گفت حسن
وسط صحن غریب الغربا، یا زهرا
حرف غربت و شد چشمان ترم گفت حسن
حرف تنهایی یک مرد میان یک شهر
بود هر جا، تپش پر شررم گفت حسن
مادری چادر خود بر سر طفلش انداخت
تا که دیدم جگر نوحه گرم گفت حسن
سوختم در وسط روضه ی کوچه همه عمر
غیرت سوخته ی محتضرم گفت حسن
✍️#حسن_کردی
#امام_حسن_علیه_السلام
چقدر نام دل انگیز شما غم دارد
بعد دو ماه فقط روضه تو را کم دارد
یک شب روضه ی جانسوز تو ای ماه غریب
"داغ اندازه ی یک ماه محرم دارد"
مادرت گفت بگویید به مردم آخر
فاطمه غیر حسینش، حسنی هم دارد
ای غریبانه ترین زخم حرم، این ماتم
فقط از اشک محبان تو مرهم دارد
آنکه باید به تو آرامش جان می نوشاند
عوض عاطفه، پیمانه ی او سم دارد
گریه کن های تو هرچند که کمتر هستند
روضه ی کوچه ولی آدمِ محرم دارد
وسط کوچه دلت سوخت سپس عمر تو سوخت
مو سپیدی تو یک علت محکم دارد
✍️#حسن_کردی
توی این شهر شلوغ بی پناه
حرمت همیشه سر پناهمه
وقتی درمونده می شم از غم و درد
ضریحت شونه ی تکیه گاهمه
آشنا با دردای همیشگیم
تو پذیرفتی دلِ سیاهمو
گریه وقتی مهلت حرف نمیده
تو می خونی حرفای نگاهمو
توی بی کسیِ این عصر فریب
همه ی کار و کَسم امام رضاست
زنده ام اگه با این آب و هوا
واسه اینه نفسم امام رضاست
توی این زمونه ای که آقا جون
از زمین و آسمون غم می باره
زندگی شو نمی بازه کسی که
یکی مثل تو امام رضا داره
منِ کم رو خیلی روم بازه باهات
اینم از مهربونی هاتِ فقط
من مهم ترین نیازامو همش
از همون بچه گی خواسته ام ازت
آرزویی بهتر از این ندارم
که شما غلامرضا صدام کنی
منو استثنا کنی، شخص خودت
اربعین راهیِ کربلام کنی
من که عشقو مزه کردم توو حرم
با تو دیگه هیچی کمبود ندارم
خودمو توی دلت جا می کنم
وقتی که اسم حسین و می یارم
دلت از توو قتله گاه خونه هنوز
زخم پلک چشمات از گریه براش
گفتی ذبح او چه طولانی شده
پیکرش ریخته بهم توو قتله گاش
#شعر_مناجات_امام_رضا_ع
#حسن_کردی
@hadithashk