eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
گل از گلم وا می‌شود در هر شب جمعه غم از دلم پا می‌شود در هر شب جمعه گلهای اشکم با سلام گریه‌داری باز تقدیم آقا می شود در هر شب جمعه زخمی که از دوریِّ تو دیگر شده ناسور کم‌کم مداوا می‌شود در هر شب جمعه وقتی خدا از عرش می‌آید به دیدارت صحن تو غوغا می‌شود در هر شب جمعه با ناله‌های " یا بنیَّ " " یا بنیَّ " باز خون بر دل ما می‌شود در هر شب جمعه تا روضه‌خوان می‌گوید از شرحِ وداعِ تو غم تا کمر تا می‌شود در هر شب جمعه جمعه تو را کشتند پس " عَجّل فرج " گفتن با گریه معنا می‌شود در هر شب جمعه پیراهن خونین و صد چاکت که با مهدی‌ست تحویل زهرا می‌شود در هر شب جمعه میراثی از چشم کبود حضرت یاس است چشمی که دریا می‌شود در هر شب جمعه : 💔 شب جمعه شده و باز سلامي از دور كاش فطرس خبر پاسخ آن را بدهد جهم
تو فقط دست به زانو مزن و گریه مکن گیرم ای شاه کسی نیست، خودم نوکر تو لحظه ای فکر کنی پیر شدم، مدیونی در سرم هست همان شوق علی اکبر تو من خودم یک تنه از کرببلا می برمت چه کسی گفته که پاشیده شده لشگر تو تو برایم نگرانی که چه آید سر من من برایت نگرانم که چه آید سر تو همه را بدرقه کردی و به میدان بردی می روی هیچ کسی نیست به دور و بر تو بده پیراهن خود را که خودم پاره کنم نمی ارزد سر این کهنه شده... پیکر تو وای از معجر من، معجر من، معجر من وای از حنجر تو، حنجر تو، حنجر تو سعی ام این است ببینم بدنت را، اما چه کنم، شمر نشسته جلوی خواهر تو : 💔😭 سنگها...هلهله‌ها...پیکـر تو...یک لشگـر وای این قوم چرا این همه خنجر دارند؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن و شهادت مظلومانه ی (ع) و یاران با وفایش بر عزاداران آن حضرت تسلیت باد.🏴 😭😭 .
اشک می ریزد زمین هر روز و هر شب بعد تو رنگ آرامش نخواهد دید زینب بعد تو حق لبهایت اسیر خیزران گشتن نبود عالم و آدم شد از قصه لبالب بعد تو زیر نعل تازه ماندی نامرتب شد تنت من چگونه تن کنم رخت مرتب بعد تو حال زین العابدین قلب مرا سوزانده است میرود از حال میبیند چو مرکب بعد تو هیچکس ام البنین را در دل سایه ندید می رود آنجا که خورشید است اغلب بعد تو رفتی و گفتی به ما ذلت پذیرفتن خطاست رفتی اما خوب جا افتاد مطلب بعد تو خون تو احیاگر دین رسول الله شد کم نخواهد شد یقیناً نور مذهب بعد تو
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده چه تند میرود، این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند، باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم، تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ : 💔 من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟ بابا بغل کن باز هم این دخترت را
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر، فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم : 💔 سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد .
بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند آنانکه در مدینه نبودند آمدند مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند سر دسته ی اراذل کوفه اشاره کرد یکباره با اشاره ی آن بی حیا زدند تشویق می شدند کسانی که میزدند او را میان هلهله با مرحبا زدند بودند نان خور پدر و جدّ او ولی این صید را طایفه ای آشنا زدند جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه بر جای جای پیکر او هر کجا زدند عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند با پا به روی سینه ی زخمش پریده و با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند با پنجه بر محاسن خون خدا زدند تا ضربه ی دوازدهم هِی ادامه داد بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند بر روی خاک با شکم افتاده بود چون دیوانه وار گَردن او از قفا زدند زینب رسیده بود که خاکی بسر کند با پشت دست خواهر او را چرا زدند یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و با نیّت ثواب به او با عصا زدند : ز وصف حالت زینب زبانماݧ لال است گریز روضه چرا باز سمت گودال است؟ کشید خنجر و بر سینه ات نشست و... ونوکرت دوباره بدحال است .
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم باز هم جا نشدم بین گـدایانِ حـرم پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم : این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان
می سوزد از غمت جگرم، گریه می کنم با ناله های شعله ورم گریه می کنم مانند شمع آب شدم ذره ذره، با پروانه های دور و برم گریه می کنم کنج قفس نشسته ام و آه می کِشم دارم برای بال و پرم گریه می کنم حتی زمان پخت و پز نذری شما تا فیض کاملی ببرم گریه می کنم با یاد موی سوخته ی کودکان تو تا شانه میزنم به سرم گریه می کنم یاد سجود آخر تو بین قتلگاه در سجده های هر سحرم گریه می کنم آنقَدر کِیف می کنم آن لحظه ای که من در روضه ی تو با پدرم گریه می کنم کاری به غیر گریه بلد نیستم حسین تنها همین شده هنرم، گریه می کنم از خواهرت مپرس کجا مانده دخترت از شرم عمه با خبرم، گریه می کنم : گفت زینب: من کجا و کوچه و بازار شام قدکمان شد بعد تو ام المصائب یا حسین #.
یک اربعین ز داغ، دل مضطرم شکست یک اربعین، سرشک به چشم ترم شکست یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند دیدم که استخوان تنت در برم شکست با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام آنجا که از لگد، کمر مادرم شکست ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت آندم که قلب طفل، به دور و برم شکست من دست بسته بودم و از روی بام ها سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست : 💔 تو  خودت از سر نی خوب تماشا کردی که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
گرفته است دلم مثل آسمان امشب دوباره حرف فراق است در میان امشب به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه گرفته کنج حسینیه آشیان امشب یکی برای خود آرام روضه می خواند زبان گرفته یکی هم امشب مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه دمی کنار عزادارها بمان امشب نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه در آستان رضاییم میهمان امشب چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود به دست بخشش آقای مهربان امشب : تاج شاهی مال مردم، خاک پایت مال من حسرت این پای بوسی را سلیمان میکشد
مناجات نگاهت را مگیر آقا، خدا را خوش نمی آید گدایت را مکن رسوا، خدا را خوش نمی آید من مجنون و دیوانه گدای هر شبت هستم بیا رّدم مکن لیلا، خدا را خوش نمی آید شبیه ماهی ام هر دم میان حوض عشق تو مکن دورم از این دریا، خدا را خوش نمی آید تمام دوستانم را خریدی و حـرم بردی خجالت می کشم تنها خدا را خوش نمی آید لبم در حسرت بوسه از آن شش گوشه ات مانده من و هجر حرم اما، خدا را خوش نمی آید نه تنها دوری از صحنت، کنارش درد رسوایی میان تشنگی گرما، خدا را خوش نمی آید نظر کن بر دو یعقوبی که از هجر حرم خون شد خدایی یوسف زهرا، خدا را خوش نمی آید : 💔 من را بخر که نرخ خودم را شکسته ام چوب حراج به تن من خورده با گناه
عمریست با عنایت تو گریه می کنم تنها به قصد قربت تو گریه می کنم عمریست پای بیرق مشکی روضه ها در سایه سار رحمت تو گریه می کنم گاهی ستاره می‌شوم و تا سپیده دم در آسمان غربت تو گریه می‌کنم  قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل پایین پای هیئت تو گریه می‌کنم آه ای ضریح گمشده، بانوی بی نشان در حسرت زیارت تو گریه می‌کنم تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع با بوی یاس تربت تو گریه می‌کنم گاهی کنار روضه ات از دست میروم از بس که در مصیبت تو گریه می‌کنم مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست این غصه می كشد كه غریب است شوهرم میزد مرا مغیره و یک کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت مادر، کسی مقابل دختر نمی زند دستی پلید لاله ی گوش مرا درید دیگر صدای عمه به گوشم نمی رسد : 💔 به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم