eitaa logo
ذاکرین آل الله
359 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
439 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
@nohe_sonati20230807_101011-AudioConverter.mp3
زمان: حجم: 1.09M
▪️نوحه مصائب شهر شام مردمِ شام این امام عالمین است نور سرمد سبط احمد این حسین است وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... این سَرِ بر روی نیزه شاه دین است نور چشمانِ امیرُالمؤمنین است وامصیبت‌ وامصیبت وامصیبت... لُطفتان بود شامِلَش ای قوم کافر سنگ کینه شد پذیرایی از این سر وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... نانَجیبانِ همه عالَم شمایید خنده کم بر گریه عترت نمایید وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... زین مصائب شد روان اشک از دو دیده رقص و آواز پای سرهای بریده وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... دستِ ما را ای حرامی ها نَبَندید مادرش اینجا بُوَد کمتر بخندید وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... .
@nohe_sonati4_5764941808928-AudioConverter.mp3
زمان: حجم: 599.9K
▪️نوحه مجلس یزید در شام بلا خون شده دل های اسیران وارد شده در شام بلا با دل سوزان زین داغ و مصیبت،جان همه بر لب از گریه ی طفلان،خون شد دل زینب مظلوم حسین جان... بر نیزه ی اعدا سر پاک گل زهراست در بین زنان روی گل فاطمه پیداست در شام غم آلود،شمس و قمر آمد بر زینب کبری،نور بصر آمد مظلوم حسین جان... قلب حرم الله در این شام شکستند دستان گلان علی و فاطمه بستند گشته پذیرایی،با چنگ و نی و دف در کنار سرها،از کینه زدند کف مظلوم حسین جان... با دست ستم بسته به زنجیر و طنابند طفلان و حرم راهی سوی بزم شرابند زین داغ و مصیبت،دل ها همه شد خون قامت خمیده،شد زینب محزون مظلوم حسین جان... ظلم و ستم و کینه ی اعدا به ملا بود در رو به روی دشمن دین تشت طلا بود گردیده جسارت،بر قاری قرآن بر لبان قاری،زد به چوب خزران مظلوم حسین جان... .
زمان: حجم: 195.3K
▪️نوحه ایام اسارت زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها ای نور دیده ای سر بریده از داغ هجرت پشتم خمیده تو به روی نی من به محمل ها بر تو می گریم بین قاتل ها یا اخا المظلوم... زینب کجا و بزم اسارت بر نی سرت را کردم زیارت تو بخوان قرآن من کنم تفسیر نهضتت گردد تا که عالم گیر یا اخا المظلوم... چشمی ندیده قرآن به نیزه باشد نگاه طفلان به نیزه گر نمیپرسی حال بیمارت کن تکلم با دختر زارت یا اخا المظلوم... چشمم چگونه گلگون نباشد یک سر نمانده پر خون نباشد کوفیان آخر پست و نامردند با یتیمانت بس جفا کردند یا اخا المظلوم... از داغ و ماتم گر دل کبابم گردیده دشمن مات از حجابم تو تماشا کن سر شکستن را وا کند زینب مشت دشمن را یا اخا المظلوم... .
زمان: حجم: 195.3K
▪️نوحه ایام اسارت زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها ای نور دیده ای سر بریده از داغ هجرت پشتم خمیده تو به روی نی من به محمل ها بر تو می گریم بین قاتل ها یا اخا المظلوم... زینب کجا و بزم اسارت بر نی سرت را کردم زیارت تو بخوان قرآن من کنم تفسیر نهضتت گردد تا که عالم گیر یا اخا المظلوم... چشمی ندیده قرآن به نیزه باشد نگاه طفلان به نیزه گر نمیپرسی حال بیمارت کن تکلم با دختر زارت یا اخا المظلوم... چشمم چگونه گلگون نباشد یک سر نمانده پر خون نباشد کوفیان آخر پست و نامردند با یتیمانت بس جفا کردند یا اخا المظلوم... از داغ و ماتم گر دل کبابم گردیده دشمن مات از حجابم تو تماشا کن سر شکستن را وا کند زینب مشت دشمن را یا اخا المظلوم... ✍امیررضا فرجوند
-1924456702_-301786583.mp3
زمان: حجم: 2.3M
. «اسارت» جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان .
. با طعنه نان انداختند عیبی ندارد آتش به جان انداختند عیبی ندارد از روی ناقه، خواهرت را دست بسته با سر چنان انداختند عیبی ندارد از بام خانه بر سرم هرچه که آمد در دستشان انداختند عیبی ندارد حتی اگر بدکاره ها شان "نام" من را ورد زبان انداختند... عیبی ندارد در کوچه بر من پیرزنهای یهودی آب دهان انداختند عیبی ندارد با "سنگ"... نه با "حرفشان" دردی مضاعف در جانمان انداختند عیبی ندارد غصه نخور بالای "نی" ای ماه زینب قرآن بخوان... انداختند؟!... عیبی ندارد ✍ [ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ...اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند] بستان الواعظين و ریاض السامعین ابن جوزی جلد ۱ صفحه ۲۶۳
. روضه‌ شهر مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خودم دیدم که شهر شام با رأست تجارت کرد تجارت با سر پاک تو کرد آقا خسارت کرد قلوب بانوان و کودکان آل عصمت را پر از درد و بلا و غصه و رنج و مرارت کرد که می‌داند چه‌ها با جان ما این شامیان کردند چه غم‌‌هایی که آوردند و دل را پرحرارت کرد من از این شهر و این دروازه ساعات دلگیرم چرا که بر دل و قلب صبور من جسارت کرد خدا لعنت کند آن پیرزن را که سر بامی به قلوه سنگ بی‌رحمی به سوی تو اشارت کرد برادر جان! تو بر نی بودی و دیدی در آن محشر چگونه بوته خــــار شعله‌ور ما را زیارت کرد میان ازدحــــام چشم‌های خیره‌ی مردم عزیزم! خواهرت بدجور احساس حقارت کرد به جان مادرم من نگذرم از خیزرانی که ... به پیش چشم‌هایم لعل و دندان تو غارت کرد نمی‌دانم چرا نشکست سقف آسمان آن لحظه‌ی شومی که آن بی شرم با مِی بر سرت قصد شرارت کرد میان آن کشاکش من فقط محو رخت بودم نگاه زخمی‌ات آنجا دل من را عمارت کرد .
. مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دم دروازه ساعات قیامت شده بود حضرت عمه سادات اذیت شده بود نه فقط عمه که در تابش داغ خورشید سوخته عارض ذریه عصمت شده بود بین آن هلهله و ولوله و رقص و طرب به بنات علوی سخت جسارت شده بود پیش ناموس خدا آن همه سر بر سر نی پای سرها چقدر مضحکه راحت شده بود آن همه سنگ پران بر سر بام و سر راه قحطی معرفت و قحطی غیرت شده بود قافله بود معطل در دروازه شهر و چه خونی به دل آل رسالت شده بود بین این شور و بلا چشم و دل بانوی صبر محو دیدار لب و حنجر و صورت شده بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
. سرم هرگز نشد پیش کسی‌ خم همیشه سربلندم زیر پرچم ابالفضلی! پریشان حسینم سلام آقا! خداحافظ محرم گدای سفره ات پیغمبرانند نداری دور این سفره گدا کم شفای عاجل از تربت گرفتم نشد بیمار تو محتاج مرهم رفاقت با یکی آنهم تو ارباب! در عالم تو فقط خوردی به دردم بجز زهرا که دستم را گرفته نمیخواهد کسی من را در عالم جوانی میکنم با عشق اکبر فدای اصغرت اولاد آدم برای اشک ما زحمت کشیده علی یک عمر، دور چاه زمزم اهالی نجف مهمان نوازند بساط اربعین را کن فراهم خدا حفظت کند بر روی نیزه ز شر سنگ تیز و نامنظم سر ناموس خود معجر ندیدی سرت با خون تازه شد معمم دم دروازه ساعات، زینب معطل بود و شد محتاج محرم ✍ .
1753548405749_-2147483648_-210055.ogg
زمان: حجم: 3.91M
اینجا زمین جنگه یا / دروازه ی ساعات شامه ؟؟ واسه تماشا اومدن / تو کوچه هاشون ازدحامه برای استقبال ما / با سنگ و خاکستر رسیدن هر کی سری رو بشکنه / اینجا بهش جایزه میدن با سنگ زدن تو کوچه ی تنگ زدن خیلی دف و چنگ زدن / من بمیرم سر ها شکست بال و پره ما شکست سر تو چندجا شکست / من بمیرم من که شدم صاحب عزا خیلی شنیدم ناسزا رو نیزه اشک خون میریزی اما تو مجلس یزید اشکای سقا می چکید وقتی که شد حرف کنیزی حسین من حسین من ۲ حسین من برات بمیرم بند دوم: توی دلای سنگشون / بغض علی خیلی زیاده حتی یهودیهای شام/ گفتن به ما خارجی زاده ناموسشون بین حجاب / ناموس تو در بین انظار تو شهر شام پر بلا / ما رو کشوندن بین بازار از بام زدن در ملا عام زدن بر سر ایتام زدن / من بمیرم با مشت زدن به نیت کشت زدن کعب نی از پشت زدن / من بمیرم خیلی منو دادن عذاب با دست بسته با طناب مارو شبیه برده بردن نامحرما کف میزدن رقاصه ها دف میزدن تو کوچه ها شراب میخوردن حسین من حسین من ۲ حسین من برات بمیرم
. السلام علیک یا ام المصائب یا زینب کبری ************* دروازه ی ساعات بود و هتکِ حرمت ها حیران شد اینجا عمه ی سادات ، ساعت ها ساعاتِ این دروازه بی اندازه غم دارد دروازه ای که شد سر آغازِ مصیبت ها یک مرتبه دیدند شهر شام شد روشن یک قافله از نور آمد بینِ ظلمَت ها شد کاروان اینجا معطّل بینِ جمعیت وای از شلوغی ها و ای وای از اهانت ها دروازه با آوازِ رقّاصان دلش لرزید زینب دلش خون شد میان این جسارت ها بازار شام و ازدحام و زینبِ کبری گشتند روی نی ، پریشان کوهِ غیرت ها با سنگ استقبال سرها آمدند اینجا بازار گم شد بینِ آزار و اذیّت ها زینت به زین العابدین گشته غل و زنجیر خون شد به قلبِ مرد محراب و عبادت ها عباس روی نیزه شرمنده شد از زینب چون دید خواهر را اسیرِ بی مُروّت ها با خطبه های آتشین ، آتش به دشمن زد روشنگری کرد و عیان شد واقعیت ها در شام گویا یک علی با ذوالفقار آمد تنها بر آید از علی این گونه صحبت ها هرگز نمی گویم چگونه ساکتش کردند زشت است آید بر زبان بعضی عبارت ها!! بر روی نیزه، خواندن آیات حکمت داشت قرآن تلاوت شد برای رفعِ تهمت ها هر بار زینب دیده اش بر یار می افتاد تجدید می شد بین آنها عهد و بیعت ها **************** .