eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
15.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مقصد این راه از اول معلومه ... آغوش عشقه ... زمان به احترام ایستاده ... 🎙 #⃣ #⃣ #⃣ #⃣
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ... *خوش بحال اونایی که این شب جمعه ای الان کربلان، بین الحرمین نشستن، یه نگاه به گنبد سیدالشهدا میکنن يه نگاه به گنبد حضرت اباالفضل اشک میریزن، خدا نکنه کسی ناکام از دنیا بره حسرت کربلا به دلش بمونه، یا اباعبدالله! مارو هم یه شب جمعه بطلب کربلا اونجا عرض ادب کنیم، اونجا روضه بخونیم، حالا مگه شب های جمعه کربلا چه خبره؟..‌* شبهای جمعه زینب ورودی حرم از حال میره شبهای جمعه زهرا به سمت گودی گودال میره با درد پهلو، اونجایی که پیکر شده پامال میره آنقَدَر‌حسین زیر نعل ها پا خورد مثل پیراهنش تنش تا خورد این صدای شکستن سینه است زیر مرکب شد استخوان ها خورد پشت و روی تنش یکی شده بود زینب از دیدن تنش جا خورد *بازم بگم از شب های جمعه ی کربلا؟...* شبهای جمعه مادر بُنَیَّ میگه و خواهر میفته چشمای زهرا، بازم به زخم گودی خنجر می افته مادر به یادِ، اون پنجه های شمر و موی سر می افته باد گرمی وزید در گودال شمر با چکمه پرید در گودال پنجه در گیسوی حسین انداخت مادرش را ندید در گودال به‌روی سینه‌ی حسین نشست خنجرش را کشید در گودال حسین! روزی به زلفت شانه می زد، دستِ زینب جز پنجه هایِ شمر حالا شانه ای نیست از بس سرت افتاده از بالای نیزه دیگر برايِ صورتِ تو چانه ای نیست پنجه گذاشته لابه لای موت خنجرش رو گذاشته رو‌ گلوت بمیره خواهرت که این طوری با نوک‌ نیزه کرده زیر و روت مقتل ميگه: پنجه تو موت كردن بي پيروهن هي زير و روت كردن مقتل ميگه: از مادر آب خواستي پيرهنت رو آقا بردن راستي *بازم از شب های جمعه ی کربلا بگم؟...* شبهای جمعه انگاری بازم خیمه ها آتیش می گیره انگاری بازم موی تموم دخترا آتیش می گیره شبهای جمعه با آهِ زهرا کربلا آتیش می گیره روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه‌ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد چقدر تیر آوُردن برا کشتنش غریب گیر آوُردن تویِ قتلگاه چقدر نامُرتب زدن نیزه رو بریدن سرش رو ولی بی گناه جلو چشمِ مادر، بالایِ سَرِش به شوقِ غنیمت، قیامت شده نه کهنه لباس و نه انگشتری امون از غریبی که غارت شده *روز عاشورا امام حسین سه بار خورد رویِ زمین، هر سه بار با گونه ی راست خورد رو زمین" فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ،عَنْ فَرَسِهِ الَي الارْضِ عَلي خَدِّهِ الاءيْمَن" از رویِ اسب با طرفِ راستِ صورت افتاد رو زمین...تا افتاد، یه خانومی از بالایِ تَل، صدا زد: " وا اَخاه، وا سَيّداه، وا اَهْلَ بَيْتاه، وا جَدّاه " حسینم افتاد... تا دید خواهر بیتاب شده، اومد با هر وضعی شده بلند بشه، کمک گرفت از نیزه، اومد بلند شه تا خواهر رو خوشحال کنه، تا یه ذره بلند شد" وَ ضَرَبَهُ آخَرُ عَلي عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيْفِ ضَرْبَةً كَبا بِها عَلي وَجْهِه" یکی رسید، چنان نیزه ای به شونه ی آقا زد، استخوانهای شونه خُرد شد، دوباره با طرفِ راست صورت رویِ زمین افتاد... دوباره صدایِ خواهر رو شنید، میخواست دوباره بلند بشه، دفعه ی سوم: اینبار دیگه کسی نزد، از بس خسته بود، از بس خون رفته، ازبس داغ دیده، از بس بدن تیر خورده، دیگه نتونست تحمل کنه، دوباره با طرفِ راستِ صورت افتاد رو زمین... چهار نفر روزِ عاشورا خیلی ابی عبدالله رو اذیت کردن، سه نفر اسمشون تویِ مقاتل هست، یکی نیست، یکیش حرمله است، تا ابی عبدالله لباسِ عربی رو بالا زد تیر به قلبِ مقدسِ آقا زد... دومی سنانِ، خوب صبر کرد، یه پیرِ مرد محاسن سفیدکه تیر خورده،داغ دیده، استخون شکسته، بدن پُر از جراحت، این دیگه نیزه زدن نداره، اومد بالا سَرِ حسین، دیدن حسین داره شکر خدا میکنه، تا دهان باز شد... سومی شمر بود، مقاتل میگن: دو کارِ زشت شمر کرد، اول پاش رو گذاشت رویِ سینه، دوم پنجه زد به موهایِ ابی عبدالله...اما اسمِ چهارمی نیومده که بشه لعنش کنیم، چهارمی رو فقط مردها متوجه میشن، دید یه خواهری به سر زنان داره میاد، رفت سراغِ این خواهر، دلها بسوزه برای عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ با کعب نی و تازیانه... ناله بزن بگو: یا حسین!... .
#⃣ #⃣ من تموم روز و شب هام واسه دیدن حرم سر میشه تا میاد بارون روضه خونه ی چشای من تر میشه.. بزن بارون بزن، مثل کویرم بزن بارون بزن، دارم میرم.. میخوام از اوج دلتنگی بخونم بزن بارون بزن، حاجت بگیرم.. من و این دوری و این فاصله قلبم می گیره همین الآن بیا راهی کنم که خیلی دیره.. می ترسم جابمونم از حرم، آشوبه این دل می گفتم که یقیناً زائرم، اما چه حاصل ،آشوبه این دل.. من و اون موکبا، با خیل زائرا، یه دنیا خاطره تو گوشم دائماً، صدای دلنشین، هلابیک زائره.. فقط از دار دنیا یه سفر، مشایه می‌خوام بگم اذن دخولُ از نجف، پیاده بیام.‌‌. ولی افسوس همه خیاله‌ و دور از تو اینجام مشایه می‌خوام.. می ترسم جابمونم از حرم، آشوبه این دل می گفتم که یقیناً زائرم، اما چه حاصل آشوبه این دل .. .
#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... تو از حال میرفتی من از حال می رفتم باید زودتر از شمر تو گودال می رفتم تو از پا افتادی من از پا افتادم جلوی نامحرم رو خاکا افتادم ذَبحوکَ عطشانا چه بلایی سرت اومد رسیدم اما داداش قبل من مادرت اومد یه لشکر نامحرم به اشکام میخندن میخوای تا برگردم محاله دل کندن میدیدم رو سینه ات یکی جا خوش کرده نمیرم معلومه تو رو زجر کُش کرده دست تقدیر گریه میکنه ای وای داره شمشیر گریه میکنه ای وای خاک گودال ضجه میزنه انگار آخر این تیر گریه میکنه ای وای نور خورشید گریه میکنه ای وای بس که تابید گریه میکنه ای وای گفته مقتل جالسُ علی صدره هر کی فهمید گریه میکنه ای وای وَ عَلیکَ بِاالبُکاء بین اون شلوغیا تنها بود وَ عَلیکَ بِاالبُکاء نگران خیمه ی زنها بود وَ عَلیکَ بِاالبُکاء چه غمی به صورتش پیدا بود وَ عَلیکَ بِاالبُکاء که سرش به دامن زهرا بود یُومّا، یُومّا... وَ عَلیکَ بِاالبُکاء که زمین و آسمون گریونه وَ عَلیکَ بِاالبُکاء خواهرش رسیده سر گردونه وَ عَلیکَ بِاالبُکاء تو تنش نیزه رو میچرخونه وَ عَلیکَ بِاالبُکاء مادرش روضه براش میخونه یُومّا، یُومّا... 👈
#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✅ از دست خودم من گله دارم چه قدر با روزای بچگیام فاصله دارم راه و کج رفتم و حالا دل بی حوصله دارم گله دارم تو کل زندگیم مسیر بی غلط حسین چیکار کنم دلم بخونه خط به خط حسن بار گناه رو دوشمه خیلی کلافه ام یک کاری کن حس نکنم بار اضافه ام خیلی کلافه ام حسین خیلی کلافه ام أتوجّه الیک، روحی قلب لدیک از راه دور و نزدیک، صلی الله علیک حسین آقام آقام ✅ حالا منم و بارون اشکام فقط از زندگی آرامش آغوشتو می‌خوام دستمو بگیر یه یا علی بگم تا پا شم از جام تا پاشم از جام به من پناه بده منو بی آبرو نکن پیش چشم همه دستای من رو رو نکن پیش چشم همه منو ببخش اگه که قلبتو شکستم دروغ نگفتم به خدا عاشقت هستم عاشقت هستم حسین عاشقت هستم تا که دنیا برقراره، علم تو موندگاره قصهٔ ما و غم تو، همیشه ادامه داره حسین آقام آقام ✅ آره بدترین نوکراتم از ته دلم میگم که خاک پای زائراتم هر شب جمعه که نه همیشه یاد کربلاتم کربلاتم همین حسین حسین به جای ذکر توبمه بدون کربلا دنیا برام جهنمه سلام بدی از راه دور عین حدیثه خدا برامون یه زیارت می‌نویسه عین حدیثه آره عین حدیثه کی میگه راهمون زیاده، با یک پرچم و پیاده شب جمعه ای ایشالا، راه میوفتیم توی جاده حسین آقام آقام .
#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✅ شب های جمعه هم ره زهرا زائرت میشم و میدم سلام ابی عبدالله ان شاءلله سایه‌ی علمت باشه روی سر نوکر مستدام ابی عبدالله همه حاجی میشن و کعبه‌ی من تو حرمه قبله‌ی من حرمت .. سجده گاهم گِل اعلای شَه محترم قلبه‌ی من حرمت.. حرم اللهِ، حرم شاهه حرم اللهِ یه پناه گاهه قبله‌ی من حرمت حرم الله «حرم الله حرم حرم حسین ..» ✅ میخوامت از قدیم خاطراته کودکیم گره خورده با غمت ابی عبدالله الهی ببینمت یه روزی پیر غلامیم و زیر علمت ابی عبدالله همه داراییم و مدیون شه بی کفنم فخرمه سینه زنم .. من حسینی شده‌ی دستِ امامِ حسنم فخرمه سینه زنم .. به تو دل دادم، از غم آزادم به تو دل دادم مثل اجدادم به تو دل دادم فخرمه سینه زنم «حرم الله حرم حرم حسین ..» .
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... مگر که صحبت ما، صحبتِ رفاقت نیست محبت از همه دین و به جز محبت نیست *رسول خدا فرمودن: "أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْنا" هر کی حسین رو دوست داره خدا هم دوسش داره...* رفیق خوب تو بودی و رفیق بد هم من هزار مرتبه خوردی چوب و علت نیست حواس پرت شدم که تو را نمی بینم بزن به راه بیابان، بزن که مهلت نیست خراب کرده ام و بند داده ام بر آب تمام حاصلم از عُمر، غیرِ حسرت نیست *حسرتم اینه که کم برات گریه کردم، حسرتم اینه که کم برا پاهای پُر آبله ی بچه هات اشک ریختم..."یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَة و يا بابَ نِجاةِ الْاُمَّة...حسین..." سلام واسعه ی رحمتِ خداوندی هیچ خیری غیرِ تو بابِ رحمت نیست من آمده ام که به هوا آدمم بکنی مرا ببند و نکن باز اگر که زحمت نیست بغل بگیر مرا، احتیاجِ من بغل است عمل به وعده اگر هست، حرف و صحبت نیست مرا به هیچ خریدی، به هیچ هم مفروش مرا قبول کنی، که هیچ حاجت نیست .
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد روز محشر‌ به جز این حسرت دیگر نخورد پدرم گفت به من ، مثل حسین بن علی هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد هر کس که عمر خویش را با عشق سر کرد از اول عمرش هوای دردسر کرد من به کسی از گریه ام چیزی نگفتم یک شهر را چشمان سرخم با خبر کرد حتما سرم را می گذارند زیر پایش از کوچه ما هم اگر روزی گذر کرد هر چه من کمتر برایش کار کردم مزد مرا هر روز اما بیشتر کرد اینبار هم دیر آمدم، روضه ولیکن مثل همیشه چشم من را زود تر کرد اینجا ادای گریه را هم میپذیرند هرکس نشد مهموم در روضه ضرر کرد هرچند ما را عشق او دیوانه کرده مهر علی اکبرش دیوانه تر کرد جان داد وقتی باغبان خسته فهمید؛ یک لشکر از روی گل باغش گذر کرد :مرضیه نعیم امینی *اون مداح از مازندران راه افتاد. خودشو رسوند کربلا. همچین که چند فرسخی حرم رسید؛ دفتر شعرشو درآورد. گفت باز میکنم؛ هرچی اومد میخونم. تا دفتر رو باز کرد روضه علی اکبر علیه السلام اومد. شروع کرد روضه رو بخونه و وارد حرم بشه..شب تو عالم رؤیا خواب ابی عبدالله رو دید. دو سه تا چیز بهش فرمود. اول بهش فرمود:«سلام ما رو به چایی ریز هیئتتون برسونید. ما حواسمون به همه هست.» آی اونایی که برا ابی عبدالله(ع) کار میکنید! هرکی یادش بره؛ مادرش یادش نمیره. قیامت که میشه همه تونو با اسم صدا میزنه. میگه تو بیا. تو بیا. روایت میگه:« مثل مرغی که از لابه لای سنگ ها دونه رو پیدا میکنه و جدا میکنه یکی یکی گریه کن های حسینشو جدا میکنه. میگه تو بیا... تو برا حسینم گریه کردی.» ملائکه میان عرضه میدارن:« بی بی جان! بهشت رو برای شما آذین بستن. شما قدم تو بهشت بگذارید.» میفرماید: من پامو تو بهشت نمی ذارم تا تک تک گریه کن هام نرن من نمیام. نکته ی آخری که أبی عبدالله به اون فرد مداح فرمودند این بود:« فلانی! دیگه اگه شب جمعه زائر ما شدی تو حرم ما اومدی روضه جَوون ما رو نخون. چرا آقا جان؟ نکنه بی ادبی کردم.فرمودند:« نه. شب های جمعه مادرمون فاطمه مهمون ماست. مادرِ ما طاقت این روضه رو نداره.» من اینجوری فهم کردم از این جمله: کسی که خودش درد پهلو کشیده باشه می فهمه....* .