.
#شب_هشتم_محرم
خدایا داره می ره پیغمبرم
پشت سرش دست به دعا می برم
یواش برو ای تموم زندگیم
جون به لبم کردی علی اکبرم
بچه بزرگ نکردم آسون خدا
قربون اون قد و بالات شم بابا
برو به خیمه عمه آروم بشه
اذان بگو موذن کربلا
بی تو نفس کشیدنم سخت میشه
نرو که دل بریدنم سخت میشه
تو تشنه ای تشنه تر از تو بابا
برای تو جنگیدنم سخت میشه
صدام بکن نزار هراسون بشم
چیزی بگو علی پریشون نشم
داغ جوون میشکنه و می کشه
جووون نزار که بی جون بشم
بچه بزرگ نکردم اینجور بشه
اینجوری از چشای من دور بشه
اکبر بره علی اصغر بیاد
بین هزار تا نیزه محصور بشه
نمیشه باورم صدات قطع بشه
بسته چشماتو نگات قطع بشه
من اهل نفرین بودم ای عمر
الهی نسل بچه هات قطع بشه
باید تو رو از رو خاکا جمع کنم
از جلو چشم عمه ها جمع کنم
اگه رو دستم ببرم می ریزی
باید تو رو روی عبا جمع کنم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#مجید_احدزاده
۱۴۰۳/۴/۲۳
.
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
غم داری و با مرتضی چیزی نگفتی
از آنهمه رنج و بلا چیزی نگفتی
همسایه ها مرگ تو را می خواستند و
در حقشان غیر از دعا چیزی نگفتی
من محرمت بودم ولی شرمنده کردی
کردی مراعات مرا چیزی نگفتی
اندازه ی یک مرد جنگی زخم دیدی
اما جلوی بچه ها چیزی نگفتی
دستاس را شستی که چشم من نیوفتد
از زحمت زخمت چرا چیزی نگفتی
شانه ز درد شانه ات بالا نیامد
با زینب از این ماجرا چیزی نگفتی
دیدی که قلبم سوخته شکوه نکردی
سیلی که خوردی بی هوا چیزی نگفتی
حیدر فدای غیرتت بانوی حیدر
افتاده بودی زیر پا چیزی نگفتی
این زد تو را،آن زد تورا، اما عزیزم
تو مادری کردی به ما چیزی نگفتی
زانوی حیدر با تن تابوت لرزید
جز رفتنت این روزها چیزی نگفتی
کابوس تو پیراهن خونیست ،درخواب
جز یا حسین و کربلا چیزی نگفتی
#مجید_احدزاده