|⇦•صحبت از خوان کریم است..
#روضه و توسل ویژۀ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا ... یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه ..
صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما
دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریز
گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است
قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز
دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید
*اونایی که مدینه رفتن بهتر متوجه میشن .. دو نوبت بیشتر درِ بقیع رو باز نمیکنن .. یکی هنوز هوا تاریکه بعد از نمازِ صبح درای بقیع باز میشه باید بیای پشتِ این میله ها بایستی آروم آروم گریه کنی .. نه ضریحی، نه گنبدی، نه رواقی ..*
دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید
مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم
بیشتر حرف حسن بود میان سخنم
اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم
*چه شلوغه باب الحسین
ولی حسن یه زائرم نداره ..
چه ضریحی داره حسین
ولی حسن یه سنگِ قبر نداره ..*
خاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد
نام او را به روی سنگ یمن بنویسید
بی کفن بود حسین، ورنه وصیت می کرد
تا به روی کفنش نام حسن بنویسید
جگر سنگ شود آب اگر گریه کند
شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را
روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که
میخ را گریه کند یا که در سوخته را
بیت الاحزانِ نگاهش شده راوی غم
قصۀ رَد شدنِ آینه و کینۀ سنگ
با کنایه بنویسید که آیینه شکست
دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ
گرچه لایوم کیومک به روی لب دارد
گرچه او در غم غارت شدن خلخال است
تن غارت زدۀ شاه شهادت بدهد
روزِ هجر حسنش سخت تر از گودال است
شاعر : #محسن_حنیفی
*ایام تخریب بقیعِ .. وقتی نامردا ریختن تو بقیع، بعضی از بزرگان و شیعیان مدینه گفتن به ما دستور دادن گفتن باید خودتون این قبور رو خراب کنید .. الله اکبر .. این بقیع چه روزایی رو به خودش دیده .. یه دونهشُ بگم و از همه التماسِ دعا .. اومدن محضرِ مولا عرضه داشتن علی جان چه نشستی! این نامردا با بیل و کلنگ رفتن تو بقیع!! میگن علی بدون اجازۀ ما بدنِ زهرا رو دفن کرده .. آقا میخوان بدنِ خانم رو نبش کنن .. (1) (الله اکبر .. رحمت خدا بر این ناله ها ..) یه وقت دیدن قهرمان خیبر بلند شد .. ذوالفقار رو برداشت، دستمالِ زرد رو به پیشانی بست .. با غضب واردِ بقیع شد .. اول از همه اون نانجیب رو بلند کرد به زمین زد .. نشست رو سینهش فرمود امروز اگه نیشِ کلنگی به زمین بخوره خونِ همهتون رو میریزم .. اون یکی نامرد صدا زد فلانی بیا بریم! همه رفتن ..
اینجا مولا شنید اینا میخوان بیان بدنِ زهرا رو از زیرِ خاک بیرون بیارن، فهمید میخواد به بدنِ فاطمه جسارت بشه علی طاقت نیاورد .. اما امان از اون ساعتی که زینب نگاه کرد، ده نفر اسب هاشون رو نعلِ تازه زدن .. انقدر بر بدنِ حسین .. اینجا گذشت اما یه جا دیگه زینب دید یه عده نیزه دار دارن میرن پشتِ خیمه .. گفتن دارید دنبالِ چی میگردید؟! .. گفتن یه سر از بنی هاشم کمه .. گفتن ما دیدیم حسین رفت پشتِ خیمه ها .. انقدر این نیزه ها رو به زمین زدن .. ای حسین ..
دو تا سرُ رو به نیزه بسته بود .. شاید یکیش سرِ این شیرخواره بوده ..یکی دیگه شم بگم صدا ناله تون بلند بشه .. دیدن یه سری رو هر کاری میکنن رو نیزه نمی ایسته .. میدونید سرِ کی بود؟ سرِ علمدارِ کربلا .. آخه نامرد چنان با عمود آهن به سر زده بود .. صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ..
منبع:
1) طبری آملی، ص۱۳۶-۱۳۷،
مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۱–۱۷۲،
کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۷۱–۸۷۲
.
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
____________________________
🔹
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_
#طفلان_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد
علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد
صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که
غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد
مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است
قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد
غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار
تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد
دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند
دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد
به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا
چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد
دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند
دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد
یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی
مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد
دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه
به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد
محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد
محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد
ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه
به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد
ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه
میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد
از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را
از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد
دو تا دلبند روی نیزه ها دارد ولی هر شب
هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد
کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها
حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
نجف به مضجع پاک توباسلام رسیده
به پایبوسی تومسجدالحرام رسیده
عجب نباشداگرعرش هم زده زانو
چنین به حائر قدسی توامام رسیده
بلندمرتبه شدهرکه برتواشکی ریخت
بلندگریه نموده به این مقام رسیده
کسی کنارتنت دادمی کشدکه خودش
به دادمردم عالم عَلَی الدوام رسیده
تن توبنددل زینب است، پاره شده
پس ازتوجان به لب شاه تشنه کام رسیده
تنت شبیه اذان پخش شد،جگر گوشه!
اذان توسرنیزه به شهرشام رسیده
کنار پیکر تو زینب آمده اما
شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده
بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار
بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده
چقدر دشنه تشنه! چقدر زخم عمیق!
صدای هلهله ها هم به بار عام رسیده
برای بردن جسم تو ده نفر کم بود
عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
======================
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
نجف به مضجع پاک توباسلام رسیده
به پایبوسی تومسجدالحرام رسیده
عجب نباشداگرعرش هم زده زانو
چنین به حائر قدسی توامام رسیده
بلندمرتبه شدهرکه برتواشکی ریخت
بلندگریه نموده به این مقام رسیده
کسی کنارتنت دادمی کشدکه خودش
به دادمردم عالم عَلَی الدوام رسیده
تن توبنددل زینب است، پاره شده
پس ازتوجان به لب شاه تشنه کام رسیده
تنت شبیه اذان پخش شد،جگر گوشه!
اذان توسرنیزه به شهرشام رسیده
کنار پیکر تو زینب آمده اما
شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده
بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار
بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده
چقدر دشنه تشنه! چقدر زخم عمیق!
صدای هلهله ها هم به بار عام رسیده
برای بردن جسم تو ده نفر کم بود
عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
========================
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
نجف به مضجع پاک تو با سلام رسیده
به پایبوسی تو مسجد الحرام رسیده
عجب نباشد اگر عرش هم زده زانو
چنین به حائر قدسی تو امام رسیده
بلند مرتبه شد هرکه بر تو اشکی ریخت
بلند گریه نموده به این مقام رسیده
::
کسی کنار تنت داد میکشد که خودش
به داد مردم عالم عَلَی الدوام رسیده
تن تو بندِ دل زینب است، پاره شده
پس ازتو جانْ به لبِ شاهِ تشنهکام رسیده
تنت شبیه اذان پخش شد، جگر گوشه!
اذان تو سرِ نیزه به شهر شام رسیده
کنار پیکر تو زینب آمده اما
شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده
بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار
بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده؟
چقدر دشنهی تشنه! چقدر زخمِ عمیق!
صدای هلهلهها هم به بار عام رسیده
برای بُردن جسم تو ده نفر کم بود!
عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده...
✍ #محسن_حنیفی
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
دو دست تو ستون خیمهی عرش برین باشد
دو دست تو همان دست خدا در آستین باشد
شفاعت قدر یک جرعه عطش نوشیده از دستت
دخیل شاهپرهایت پَرِ روح الامین باشد
به روی شانهی کعبه تو رفتی خطبهای خواندی
بخوان! نهج البلاغه از لبِ تو دلنشین باشد
بخوان که کعبه هم دور سر معصوم میگردد
یکی از حاجیانش آسمانِ هفتمین باشد
بخوان در گوش حاجیها که طوف خانهی کعبه
طواف بر قدمگاه امیرالمومنین باشد
همانگونه که حیدر پیشمرگ مصطفی بوده
فدایی حسین او یل ام البنین باشد
ببین که چادر مادر شبستانش مهیای
نزول آیه های والقمر از روی زین باشد
تو که پیشانیات ایوان آیینهست، پس باید
زلال روشنایی، جاری از زخم جبین باشد
**
کجایی ماه پاره؟! تا ببینی که پس از داغت
تن خورشید زیر چکمهی شمر لعین باشد
خداوند ادب! در پایکوبیِ چهل تا نعل
نگاه رملهای گرم از تو شرمگین باشد
✍ حجتالاسلام #محسن_حنیفی
4_5936174896525609887.mp3
زمان:
حجم:
13.59M
🔳 #سخنرانی_حضرت_ام_کلثوم_س
▪️محقق و راوی: حجتالاسلام #محسن_حنیفی
🏴 تحقیقی پیرامون شخصیت والای حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها)
1⃣ آیا میدانید همسر ایشان چه کسی بوده است؟
2⃣آیا میدانید همسر ایشان در کربلا به شهادت رسیده است؟
3⃣ برخورد حضرت ام کلثوم و حفصه !!!!
.
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#حضرت_قاسم سلام الله علیها
#شب_ششم_محرم
#حجت_الاسلام_شیخ #محسن_حنیفی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
طلب میکرد از دست ضریحی حاجت خود را
کشیده روی پاهای امامش صورت خود را
دقیقاً سیزده سال است همراه علی اکبر
به سوی کربلا خوانده است هفده رکعت خود را
شمیم شهر یثرب در میان خیمه پیچیده
بقیع آورده اینجا مشک بوی تربت خود را
فدای آن کسی که شور احلی من عسل دارد
که از شیرینی یک نام برده لذت خود را
نقابی بر رخ چون ماه خود بسته است یعنی که
نهان کرده است تا روز قیامت قیمت خود را
قسیم النار والجنة به میدان میزند قاسم
به هرکس میدهد آن تیغ ابرو قسمت خود را
علیٌ حبّه جُنة سپر دیگر نمی خواهد
سپر کرده است وقتی سینه پر محنت خود را
بلای سخت یعنی که در آغوش ضریح او
امام از دست داده با وداعش طاقت خود را
هزاران سنگ بر قاسم مبارک باد می گفتند
برایش نیزه ای می آورد تهنیت خود را
رواق سینهاش را نعل ها با هم قُرق کردند
به دست گرگ داده زلف او تولیت خود را
به زیر نعل مرکب رفت تا خواهش کند از آن
کمی کمتر کند از جسم عریان زحمت خود را
به سوی شام رفته دست بسته نوعروس او
به زیر چکمه های شمر دیده غیرت خود را
.
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
هرم عطش چه کرده که چشم تو تار شد؟
در بارگاه قدس خدا اشکبار شد
لبهای تو شبیه دو تا چوب خشک شد
بعد از تو آب بر همگان ناگوار شد
یک لشکر پیاده به جسم تو پا گذاشت
بر روی نیزهای سر پاکت سوار شد
از بس که ماند پیکر تو زیر آفتاب
داغ تو ماند بر دل ما، ماندگار شد
سر به فلک کشیدهترین کوه هم پس از
افتادن تنت به زمین، بی وقار شد
مُشکینِ موی تو همه از غم سفید شد
مرثیهخوان زلف تو لیل و نهار شد
چشم غیور تو نگران سوی خیمه ماند
وقتی که شمر سوی حرم رهسپار شد
شمشیر شمر زخم گلوی تو را شمرد
حرف از دوازده شد و غم بیشمار شد
تو ذبح از قفا شدهای، چون که تیغ هم
در آن میان به تیغ نگاهت دچار شد
😭😭
✍ #محسن_حنیفی
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسن
#⃣ #شهادت_امام_حسن
#⃣ #سبك_شهادت_امام_حسن
#⃣ #امام_حسن_مجتبي
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
"اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّد، یا اِمام َالغَریب، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب، اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله"
*امشب سرو کار ما با کریمِ، سفره دار امشب امامحسن مجتباست... مریض دارا، گرفتارا، اونایی که امشب برات کربلا میخوان بسم الله، آقامون کریمِ، یعنی قبل از اینکه درخواستی بکنیم برامون مینویسه...*
ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم
گوشِ این طایفه آوازِ گدا نشنیده ست...
*من میگم خدارو چه دیدی شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه ی امام حسن، آقا ویزای اربعینِ کربلا رو برات نوشته باشه... یادت باشه اربعین رفتی کربلا توی راه یاد امام حسن هم باش، توی حرم امام حسین هم تونستی یه روضه ی امام حسن برا داداشش ابی عبدالله بخون... حسین حسین میگی زیز قبه ی ابی عبدالله، حسن حسن بگو...*
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای این که حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن
ضریحِ کرب و بلا نقرهِ داغِ تربتِ او
زهیر و حُر و حبیبند داغدارِ حسن
اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است
امام ها همه جمعند در کنارِ حسن...
مزارِ خاکیِ او شد ابوترابیِ محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
*نوشتن یه کنیزی یه شاخه گُل داد به آقا امام حسن مجتبی، آقا گل رو گرفت، فرمود: تو در راه خدا آزادی، دیگه نمیخواد کنیزِ این خانه بشی... گفتن:آقا! یه شاخه گل داد آزادش کردید؟ فرمود:آری او به اندازه کَرَمِش به ما عطا کرد،ما هم به اندازه ی کَرَمِمون...
یا امام حسن! به ما هم یه کربلا بده... دلِ ما پرپر میزنه برا کربلا... به داداشت حسین سفارش مارو بکن،شما برادر بزرگِ حسین هستید،شما امام او هستید..*
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
* ای خدا! چی میشه ما یه غروب هفت صفر پشت پنجره های بقیع باشیم، اصلاً قول میدیم داد نزنیم، قول میدیم بلند گریه نکنیم،همین جوری فقط به سینه بزنیم،بگیم:ای غریب آقا....*
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
✍ #محسن_حنیفی
*بعضیا نوشتن: امروز تشت و پاره هایِ جگر امان حسن، داخل تشت جلو امام مجتبی بود، اما تا شنید خواهرش زینب داره از در میاد، اشاره کرد فرمود: تشت رو ببرید .. زینب نبینه .. زینبم طاقت نداره ..
همه مراعاتِ حالِ زینب رو کردن .. باباش امیرالمومنینم وقتی با سر خون آلود داشتن میاوردنش جلو در خونه، فرمود: حسنم حسینم زیر بغلم رو، رها کنید با پای خودم وارد شم .. زینب طاقت نداره منو با این حال ببینه .. مادرش زهرا هم مراعاتش رو میکرد .. همه مراعات کردن، برا اینکه میدونستن چه لحظه ی سختی رو زینب بايد كربلا ببينه، كدوم لحظه؟ برا اون لحظه ای که اومد بالا تل زینبیه ایستاد .. چه صحنه ای دید که رو کرد به حرم جدش رسول الله .. صدا زد :
صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ هذا حُسَینٌ ...
چی دید زینب؟ توی گودال دور حسینش حلقه زدن، فِرقةٌ بِالسُيوف، فِرقةٌ بِالرِّماح، فرقةٌ بالحجارةِ و فرقةٌ بالخَشَبِ وَالعَصا.." یه عده با شمشير ميزن، یه عده با سنگ میزدنن، یه عده با چوب میزدن، پیرمردها اومده بودن با عصا بر بدن ابی عبدالله...ناله بزن بگو: حسین...
خدایا به غربت امام حسن مجتبی السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسن
#⃣ #شهادت_امام_حسن
#⃣ #امام_حسن_مجتبي
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
"اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّد، یا اِمام َالغَریب، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب، اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله"
*امشب سرو کار ما با کریمِ، سفره دار امشب امامحسن مجتباست... مریض دارا، گرفتارا، اونایی که امشب برات کربلا میخوان بسم الله، آقامون کریمِ، یعنی قبل از اینکه درخواستی بکنیم برامون مینویسه...*
ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم
گوشِ این طایفه آوازِ گدا نشنیده ست...
*من میگم خدارو چه دیدی شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه ی امام حسن، آقا ویزای اربعینِ کربلا رو برات نوشته باشه... یادت باشه اربعین رفتی کربلا توی راه یاد امام حسن هم باش، توی حرم امام حسین هم تونستی یه روضه ی امام حسن برا داداشش ابی عبدالله بخون... حسین حسین میگی زیز قبه ی ابی عبدالله، حسن حسن بگو...*
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای این که حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن
ضریحِ کرب و بلا نقرهِ داغِ تربتِ او
زهیر و حُر و حبیبند داغدارِ حسن
اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است
امام ها همه جمعند در کنارِ حسن...
مزارِ خاکیِ او شد ابوترابیِ محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
*نوشتن یه کنیزی یه شاخه گُل داد به آقا امام حسن مجتبی، آقا گل رو گرفت، فرمود: تو در راه خدا آزادی، دیگه نمیخواد کنیزِ این خانه بشی... گفتن:آقا! یه شاخه گل داد آزادش کردید؟ فرمود:آری او به اندازه کَرَمِش به ما عطا کرد،ما هم به اندازه ی کَرَمِمون...
یا امام حسن! به ما هم یه کربلا بده... دلِ ما پرپر میزنه برا کربلا... به داداشت حسین سفارش مارو بکن،شما برادر بزرگِ حسین هستید،شما امام او هستید..*
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
* ای خدا! چی میشه ما یه غروب هفت صفر پشت پنجره های بقیع باشیم، اصلاً قول میدیم داد نزنیم، قول میدیم بلند گریه نکنیم،همین جوری فقط به سینه بزنیم،بگیم:ای غریب آقا....*
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
✍ #محسن_حنیفی
*بعضیا نوشتن: امروز تشت و پاره هایِ جگر امان حسن، داخل تشت جلو امام مجتبی بود، اما تا شنید خواهرش زینب داره از در میاد، اشاره کرد فرمود: تشت رو ببرید .. زینب نبینه .. زینبم طاقت نداره ..
همه مراعاتِ حالِ زینب رو کردن .. باباش امیرالمومنینم وقتی با سر خون آلود داشتن میاوردنش جلو در خونه، فرمود: حسنم حسینم زیر بغلم رو، رها کنید با پای خودم وارد شم .. زینب طاقت نداره منو با این حال ببینه .. مادرش زهرا هم مراعاتش رو میکرد .. همه مراعات کردن، برا اینکه میدونستن چه لحظه ی سختی رو زینب بايد كربلا ببينه، كدوم لحظه؟ برا اون لحظه ای که اومد بالا تل زینبیه ایستاد .. چه صحنه ای دید که رو کرد به حرم جدش رسول الله .. صدا زد :
صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ هذا حُسَینٌ ...
چی دید زینب؟ توی گودال دور حسینش حلقه زدن، فِرقةٌ بِالسُيوف، فِرقةٌ بِالرِّماح، فرقةٌ بالحجارةِ و فرقةٌ بالخَشَبِ وَالعَصا.." یه عده با شمشير ميزن، یه عده با سنگ میزدنن، یه عده با چوب میزدن، پیرمردها اومده بودن با عصا بر بدن ابی عبدالله...ناله بزن بگو: حسین...
خدایا به غربت امام حسن مجتبی السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما....