eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
322 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
نو سروده‌ای تقدیم به آستان کریمه‌ی اهل‌بیت(ع) با نگاهت، می‌زنـم با قدســیان پر، در بهشت می‌گذارم سر،بر این خــاک معطـر، در بهشت آب سقا خــانه‌ات را هـر زمــان نوشـــیده‌ام گوییا نوشـیده‌ام از حــوض کوثر، در بهشت خوانده بودم:«با کریمان کارهادشوارنیست» باز مبهــوتم، در آوردم چــرا سر در بهشت؟ خوب و بد،با هم،میان صحـن تو،پر می‌زنند نیست قانونِ «کبـوتر با کـبوتر...» در بهشت کوه خضـرم، ایسـتاده نـه، که می‌آیـم به سر باهوای عطر تو،چون روز محـشر، در بهشت شهدسوهان‌های شَهرت،برده است از خاطرم طعم آن گندم که خوردم،شام آخر،در بهـشت رفتــم از قــم تا به مشـهد، با قـطـار واژه‌ها تاکه خواندم از برادر،پیش خواهر،در بهـشت گــر چــه دور از آن بهشـت زیــر پای مـادرم، جای مادر،سوی دختر،می‌کشم پر، در بهـشت چشمه‌ی تسنیم و نهرند، اشک‌های چشـم من پیش چشمم ردشد آخر،روضه‌ی در،دربهشت می‌شـود یعنی بخــوانی در قـیامت هم مرا؟ تا بخــوانم از شکــوهت، بار دیگر در بهشت ما به جـــای قبــر پنهـان، زائـر صحـن توایم فاطمه! ما را شفاعت کن،چو مادر،در بهشت
حمید: السلام علیک یاحسن ابن علی ایهاالمجتبی(ع) ای آنکه آســمان شــده بـر غـربتــت گــواه قبرت بدون صحـن و رواق است و بارگاه سنگ مــزار خــاکـی تو ســقـف آســــمان شمـع و چراغ مرقد تو ، انجـم است وماه حـســرت خـورند جمـلـه ی زوّار مـرقـدت در آرزوی بوســـه بر ایـن خــاک و جایگاه چشمی ندیده است ، کریمی چنین غـریب در بیت خــود به قاتل جــانـش دهـد پناه مظلوم خــانه بـودی و غـربت نشـیـن درد خون شددلت زهمسرواین خلق واین سپاه از زهــر کیـــنه شــد جگـرت پاره پاره باز این لخته های طشت به زخمت شده گـواه سر برده ای به طشت و پر از لاله کرده ای خنجر ز پشـت خورده ای از خلق رو سیاه آمـاج تـیـر گشـــته تنــت در زمــان دفـــن وقتی کــه قـوم حـرمله ها بســته بود راه آنجــا حسـیــن بـود و نشـد هتک حرمتت یعـنــی جـــدا نشــد سـر پاکــت به قتلگاه خون شد دل شــقـایق وپر پربه روی خاک دارد فـغـان ز داغ تو با ســوز اشک وآه میســوزد از فــراق تو دلـهــای عاشــقان اذنِ زیـارتـی بــــده مــا را بـه یک نگاه حمید رضازاده "شقایق" کرمان
نوحه رحلت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» ........... شهر مدینه گشته سیه پوش بیت ولایت گردیده خاموش رفته از دنیا سید بطحا در عزا باشد حیدر و زهرا آه و واویلا ......... از چشم زهرا خونابه ریزد دیگر نبی از بستر نخیزد باغ دین شد بی باغبان امشب اشک غم ریزد آسمان امشب آه و واویلا ......... گردد از امشب آغاز غربت بر مرتضی و بر آل عصمت در سقیفه از فتنه ی اعدا قتل زهرا را میکنند امضا آه و واویلا ......... بعد از نبی با قلب شکسته اجر علی شد دستان بسته با تنی خسته با رخی نیلی یاس او گردد طعمه ی سیلی آه و واویلا .........
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اشڪ غم جارے شده،امشب از دیده ے ما سـوم ماه رجــب، شــــد به پا بزم عزا بارالها ســامرا شــهر اندوه و غم است دل پرازشورونوا،فصل حزن وماتم است حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حـضـرت هادے شده، کشته از زهر جفا در عـــزایـش ســـــامرا، شده مثل کربلا آســــمان دیـــــده‌ام، پر سـتاره مے شود قلبــم از داغ غــمش، پاره پاره مے شود حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اے که شیر ازمعرفت،بوسه زدبر پاے تو عرشیان و خـاکیان، عاشق و شیداے تو اے که دشمن شدخجل زان همه احسان تو کم بود گـــر هستیــــم، را کنم قربان تو حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درعزایت عسکری،خون جگر با چشم تر ابرچشمم خونفشان، سینه باشد پر شرر داروے درد هـــمه، مهــــربانم مے روی جان و جـانان همه ، مثل جانم مے روی حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ صـاحب بزم عــزا ، مهدے صاحب زمان تسلـــــیت آقاے ما ، تسلـــیت آرام جان ناله کــن اے دل چو نی، با نواے بے نوا گریه کن ( نجوا ) کنون ، بر غریب آشنا حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:استاد غلامرضا ابوالقاسمی نجوا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اشڪ غم جارے شده،امشب از دیده ے ما سـوم ماه رجــب، شــــد به پا بزم عزا بارالها ســامرا شــهر اندوه و غم است دل پرازشورونوا،فصل حزن وماتم است حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حـضـرت هادے شده، کشته از زهر جفا در عـــزایـش ســـــامرا، شده مثل کربلا آســــمان دیـــــده‌ام، پر سـتاره مے شود قلبــم از داغ غــمش، پاره پاره مے شود حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اے که شیر ازمعرفت،بوسه زدبر پاے تو عرشیان و خـاکیان، عاشق و شیداے تو اے که دشمن شدخجل زان همه احسان تو کم بود گـــر هستیــــم، را کنم قربان تو حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درعزایت عسکری،خون جگر با چشم تر ابرچشمم خونفشان، سینه باشد پر شرر داروے درد هـــمه، مهــــربانم مے روی جان و جـانان همه ، مثل جانم مے روی حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ صـاحب بزم عــزا ، مهدے صاحب زمان تسلـــــیت آقاے ما ، تسلـــیت آرام جان ناله کــن اے دل چو نی، با نواے بے نوا گریه کن ( نجوا ) کنون ، بر غریب آشنا حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:استاد غلامرضا ابوالقاسمی نجوا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ صلے الله علیڪ یا مولا یا علے بن محمد یا امام هادے ع یابن رسول الله نالــــه زد از قلمــــــم باز به اواے غــــــریب اشڪ خون می‌چکد از واژه به اغوش حبیب واے بر هـر که نشـــد از دل و جانش یارت اے خوش آن کس که بوَد درغم توغمخوارت شده شرمنده همـــــه جن و ملڪ از کرمت شده دلتنــــگ دلـــم باز بـــراے حـــــرمت رَخت ماتم به تـن جمله محـــــبان شما ست زین سبب سامره امروز همه غـــرق عزاست هر که را می‌نگرم از غـــم تو نوحه گر است سامره ، کرببلا ، کوفــه و قم خونجگر است‌ کوه غم بر کــمر یوســــف زهـــــراست خدا دل او خون چو دل حضـــرت مولاست خدا من شنیدم که شبی حمله به بیتـــش کردند بس که ایـن قـــوم جـــــفاکار فلڪ نامردند نه عــــــبا بود به تــن نه به ســـــرش سلانه حــــــرمت آل عبا ، نیمـــــه شــب و میخانه زین مصیبـــت کـه روا گشـــــت بـه آل طاها پی مرکب ، وســــط کوچــــه ، پیــــــاده آقا رود ظلمی‌ست که دشمن به زمین جارے کرد واژه ها سوخت و چشــــم قلمم زارے کرد.... شعر: ابوالفضل عامرے(قم)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ صلے الله علیڪ یا مولا یا علے بن محمد یا امام هادے ع یابن رسول الله نالــــه زد از قلمــــــم باز به اواے غــــــریب اشڪ خون می‌چکد از واژه به اغوش حبیب واے بر هـر که نشـــد از دل و جانش یارت اے خوش آن کس که بوَد درغم توغمخوارت شده شرمنده همـــــه جن و ملڪ از کرمت شده دلتنــــگ دلـــم باز بـــراے حـــــرمت رَخت ماتم به تـن جمله محـــــبان شما ست زین سبب سامره امروز همه غـــرق عزاست هر که را می‌نگرم از غـــم تو نوحه گر است سامره ، کرببلا ، کوفــه و قم خونجگر است‌ کوه غم بر کــمر یوســــف زهـــــراست خدا دل او خون چو دل حضـــرت مولاست خدا من شنیدم که شبی حمله به بیتـــش کردند بس که ایـن قـــوم جـــــفاکار فلڪ نامردند نه عــــــبا بود به تــن نه به ســـــرش سلانه حــــــرمت آل عبا ، نیمـــــه شــب و میخانه زین مصیبـــت کـه روا گشـــــت بـه آل طاها پی مرکب ، وســــط کوچــــه ، پیــــــاده آقا رود ظلمی‌ست که دشمن به زمین جارے کرد واژه ها سوخت و چشــــم قلمم زارے کرد.... شعر: ابوالفضل عامرے(قم)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ گُلے از گلشـن باغ ِ نبـــوے (ص) ، پَـرپَـر شد شـیعیان را ز غمـــــش خاڪ عزا بر سر شد بلبل غمزده، خـــاموش شد از غصه چو دید گلـے از حــاصــل بســــــتان ولا ، پـرپــر شد حضرت هـــادے امـام دهمــین گشت شهــید معـــتمــد ، قـــاتـل ِ آن هــادے ِ نــام آور شد بود هم عابد و هم عالم و هــــم عــارفِ راز شهره در عِلــم و عمل ، آن مَـــهِ دانشـور شد قــدرِ گل ، بلـبـل شــــــوریــده بــداند امّــا... قــدر او نیــــــز بـراے هــمـــگان ، بــاور شد دسـتگیـر فقــرا بـود در آن عـصـــــر فجــیع غمگسار دل هـــر مــرد و زنِ مضــطـــــر شد مُلڪ شــــیعه ز غمش رَخت عزا بــر تن کرد در غــم سبـــط رضـا ، زاده‌‌اے از حیــدر شد معتمد ســــوخت چو با زهر جفا سینه ے او زار و شـرمنده ازین ظلم ، مِے و ســــاغر شد قتل، یڪ لکّـه ے ننگ اسـت به دامـــانِ بشر مـــرگ ، در راه خـــداوند ـ ولــے زیــــور شد این ستم با که توان گفت که از جهـل و عناد مرتکـب ، دست ستــمکار ِ ســــتــم پَـرور شد کرد طوفانِ اجل ، شمـــعِ رخـش را خـاموش تا که پروانه ے جـــانش ، به سوے داور شد گرچه ماه رجب است ومَهِ شور است وشعف گویے امشــب که "محــرّم ـ صفری" دیگر شد زهر کیــن سوخت اگر اهل زمین را نه عجب عرشــیان را ـ ز غــمش ، دیده و دامن تر شد نه فقـط در غــم او ارض و سـما نوحه گرند که غــمین در غــم او ـ حضــرت پیـغمبر شد جام لبّیــڪ ـ چو بگــرفــت ز (ســاقی) اجل آخــرین جــرعه ے مستـانگی‌اش کوثــر شد. شعر:استاد سید محمدرضا شمس (ساقی)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ گُلے از گلشـن باغ ِ نبـــوے (ص) ، پَـرپَـر شد شـیعیان را ز غمـــــش خاڪ عزا بر سر شد بلبل غمزده، خـــاموش شد از غصه چو دید گلـے از حــاصــل بســــــتان ولا ، پـرپــر شد حضرت هـــادے امـام دهمــین گشت شهــید معـــتمــد ، قـــاتـل ِ آن هــادے ِ نــام آور شد بود هم عابد و هم عالم و هــــم عــارفِ راز شهره در عِلــم و عمل ، آن مَـــهِ دانشـور شد قــدرِ گل ، بلـبـل شــــــوریــده بــداند امّــا... قــدر او نیــــــز بـراے هــمـــگان ، بــاور شد دسـتگیـر فقــرا بـود در آن عـصـــــر فجــیع غمگسار دل هـــر مــرد و زنِ مضــطـــــر شد مُلڪ شــــیعه ز غمش رَخت عزا بــر تن کرد در غــم سبـــط رضـا ، زاده‌‌اے از حیــدر شد معتمد ســــوخت چو با زهر جفا سینه ے او زار و شـرمنده ازین ظلم ، مِے و ســــاغر شد قتل، یڪ لکّـه ے ننگ اسـت به دامـــانِ بشر مـــرگ ، در راه خـــداوند ـ ولــے زیــــور شد این ستم با که توان گفت که از جهـل و عناد مرتکـب ، دست ستــمکار ِ ســــتــم پَـرور شد کرد طوفانِ اجل ، شمـــعِ رخـش را خـاموش تا که پروانه ے جـــانش ، به سوے داور شد گرچه ماه رجب است ومَهِ شور است وشعف گویے امشــب که "محــرّم ـ صفری" دیگر شد زهر کیــن سوخت اگر اهل زمین را نه عجب عرشــیان را ـ ز غــمش ، دیده و دامن تر شد نه فقـط در غــم او ارض و سـما نوحه گرند که غــمین در غــم او ـ حضــرت پیـغمبر شد جام لبّیــڪ ـ چو بگــرفــت ز (ســاقی) اجل آخــرین جــرعه ے مستـانگی‌اش کوثــر شد. شعر:استاد سید محمدرضا شمس (ساقی)