eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
322 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة... و توسل به امام هادی علیه السلام يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، سَعِدَمَنْ والاكُمْ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ رنگ و بوی درد داره، کوچه های سامرا گریه می کنیم هر شب، پا به پای سامرا این غربت آغازش مدینه است دنبالش کربلاست تا همیشه جاریه، غربت بی انتهاست مظلومیم و مقتدریم، تا عالم بهاری بشه خون از رگ رگِ شیعه ها، پای هدف جاری بشه يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، سَعِدَمَنْ والاكُمْ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ خط به خط کلام تو، از بصیرتِ دینِ بغض تو صدات واسه، درد غربتِ دینِ این غصه اندوه فاطمه است اشکِ خونه خداست تا به ابد نورش، با ظلمت آشناست باید سر سپرده بشیم، تا موعودِ صبح ظهور شیعه پای عهدی که بست، می مونه همیشه صبور يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، سَعِدَمَنْ والاكُمْ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ
ㅤ بہ ما خورده نگیرید؛ ڪہ چرا اینقدر از میگوییم... بہ ازاے هر زینب؛ ما داده ایم... در جبهہ ها!!!
|⇦•چش من کم سو شده... و توسل به امام هادی علیه السلام چش من کم سو شده، کارم تمومه بغض غم‌ چند وقتیه، توی گلومه خسته شدم از این تبعید امیدمن شد نامید وفا ندارن این مردم چی بگم از دست اینها حکایت کوفه است اینجا حیا ندارن این مردم بعد عُمری ببین آخر، کجاها من رو آوُردن شبیه عمه و جدّم، منو بزم شراب بردن امون ای دل، امون ای دل .‌.. رسیده‌ جون به لیم، از دست اینها میخونم با هر نفس، مدد یا زهرا یاد مدینه افتادم نمیره داغت از یادم روضه میخونم زیر لب بشکنه دست اون‌ نامرد که صورتت رو نیلی کرد جلوی چشمای زینب به غرورِ حسن برخورد، که شدی رو زمین پرپر ملائک گریه میکردن، واسه چشم‌ تره حیدر امون ای دل، امون ای دل... آسمونه سامرا، به رنگ خونه دل من تو‌ کربلاست، خدا میدونه شکر خدا شد تقدیرم با لب تشنه میمیرم میسوزم از زهر دشمن اگه تک‌وتنها بودم غریب سامرا بودم در اَمونه ناموسه من لب گودال ومی بینم، پریشون خواهر افتاده ته گودال ومی بینم، از نفس مادر افتاده امون ای دل، امون ای دل .‌..
غرق ماتم شد     سامرا امشب عسکری دارد    گریه ها امشب آه و واویلا(۲) دهمین مولا        رفته از دنیا بعد بابایش      شدحسن تنها آه و واویلا در جان امشب   خون دل زهراست بزم داغش در         سامره برپاست آه و واویلا رهبر عالم         راحت از غمهاست در جنان نزد       حضرت زهراست آه و واویلا عسکری امشب       بی پدر گشته از غم بابا            خون جگر گشته آه و واویلا گل باغ دین          از ستم پرپر عسکری زین غم    میزند بر سر آه و واویلا بهره بابایش          بادل سوزان حسن دوم          میکند افغان آه و واویلا
  بالاتر از این هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده نوازی و عطایی که تو داری آقای جهان است گدایی که تو داری   ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی محبوب شده از کرمت شغل گدایی   چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند مهر تو به دلهای مصفا بنشیند هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند   لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم آن روز دعا کرده که امروز چنینیم   تو آینه داری و کلام تو گهر بار در وصف تو ماندند...چه گفتار و چه اشعار حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار   در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد   بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست   العبدُ و ما فی یده کان لمولاه از برکت خورشید کند جلوه گری ماه   تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیه ی تطهیر کتاب است تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است جای ولی الله کجا بزم شراب است؟   یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد   گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت لب پاره شد و ناله ی زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت   شد مجلس اغیار همان بزم خرابه وقتی که سر افتاد به دامان ربابه   رکن _الدین
  رحمت محض در نگاه او بر زبانش فقط بیان خدا راه گم کرده ایم و می جوییم از رد پای او نشان خدا دست هایش کریم تر از پیش روزی کیسه ی فقیرم شد من اسیرش شدم نمی دانم یا که او بود که اسیرم شد آخرین نقطه ی کمال است و صاحب جامع زیارات است اینکه افتاده روی خاک اینجا اصل قبله ست ، باب حاجات است این که در پلک روی هم زدنی می رود تا به عالم بالا که بیارد دلیل بر حرفش طایر جنتی به زیر عبا اینکه تنهاست گوشه ی زندان آیه ی نور و مرد توحید است دل او در مدینه جا مانده بیست سالی اگر چه تبعید است روی پاهاش جای زنجیر و اشک با دیده هاش مانوس است و تپش های قلب او مثل سوسوی شعله های فانوس است پا برهنه امام ما را بر خار صحرا دوان دوان بردند دل زهرا شکسته شد در عرش خبرش را تا به آسمان بردند بال و پرهای او پر از زخم و باز ذکر خدا به لب دارد روزها روزه است این آقا و مناجات نیمه شب دارد پدر افتاده و پسر اینجا سینه چاک آمده به بالینش سر بابا به دامنش بنهد بوسد این کام زهر آگینش کربلا بر زمین پسر افتاد پدر آمد کنار نعش پسر ! خون لخته کشید از لب آن لاله ی قطعه قطعه و پرپر سر او را گذاشت بر دامن دلش آرام تر نشد بابا سر اکبر به سینه چسباند و گفت بعد از تو اُف بر این دنیا   رسول زاده  
|⇦•یارب از زهر جفا... و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام یارب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم شعله با ناله بر آید هه دَم از جگرم جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکل به سرم *خيلي آقاي مارو متوكل اذيت كرد مسعودي در مروج الذهب نوشته: اومدن پيشِ متوكلِ ملعون، گفتن: امامِ هادي اسلحه جمع ميكنه، ميخواد خروج كنه، مأمورش رو فرستاد خونه ي امامِ هادي، اينها خيلي قسي القلب بودن، شبانه آمدن، شبانه حمله كردن " فهجموا دارَ اللَيّلَ، فلم يجد فيها شي" حجره ها رو يكي يكي گشتن ديدن آقا داخلِ اتاق نشسته داره عبادت ميكنه؛ قرآن ميخونه "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ ..." اجازه ندادن آماده بشه، عمامه بر سر بگذاره، همون جور آقاي مارو پايِ پياده بردن...* می دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رُخِ همچون قمرم آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب گشت از شدت غم، مرگ عیان در نظرم *آخه روايت نوشته "وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب" متوكل نشسته بود شراب ميخورد...* خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب شرم ننمود در آن لحظه ز جدّ و پدرم *شراب تعارف كرد به امام هادي، گفت: شراب بخور، امام فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده... متوكل گفت: حالا كه شراب نميخوري برام شعر بخون، من شراب ميخورم تو شعر بخون، يه شعري آقا خوند، اين ملعون شروع كرد ناله زدن، شروع كرد گريه كردن، دور و بري هاش هم شروع كردن گريه كردن، بعد آقارو با احترام روانه ي منزل كرد، اينجا آقاي ما جوري شعر خوند مجلس شراب بهم خورد، من يه مجلس شرابي ميشناسم، كه يك سري قرآن ميخوند، و يك ملعوني چوب خيزران رو بلند كرده بود هي صدا ميزد: " لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا" اي كاش اجداد من كه در بدر باباي تو اونارو كشت ميديدن كه من چطور چوب خيزران به لب و دندان تو ميزنم، به من ميگفتن: يزيد! آفرين بر تو... يه وقت خواهرش زينب صدا زد: "مَهلاً يا يزيد!... مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللهِ، تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِك" داري با اين چوب خيزران به لب و دندان برادرم ميزني... بعد يه سئوال كرد، گفت: أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ الله صلی الله علیه وآله سَبَايَا؟" آي نامرد! بچه هاي خودت، كنيزاي خودت رو پشت پرده ها نگه داشتي، دختراي پيغمبر رو در انظار...