#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
🔸شاعر:
#عباس_احمدی
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آن شب نمیشد آتشِ غم شعلهور، اگر
یا که نبود مادرمان پشتِ «در» اگر
یا اینکه بازوان نحیفش در آن میان
در پیش تازیانه نمیشد سپر اگر
یا دستِکم به پیش نگاهِ ابوتراب
دستی نمیگذاشت به رویش اثر اگر
صیّاد اگر به لالهی زخمیِ مرتضی
هم بیهوا نمیزد و هم بیخبر اگر
قصه نمیکشید به تنهاییِ حسین...
در کوچه یار داشت علی، ده نفر اگر...
🔸شاعر:
#رضا_یزدانی
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
تا قنوتَت رو بهسوی یار بالا میرود
بر دو دستت آسمان انگار بالا میرود
پرچمت را از زمانی که درِ خانه زدم
برکت و نور از درودیوار بالا میرود
اوج، معنایش به دستوپای تو افتادن است
نوکرت از این جهت بسیار بالا میرود
بردن نام تو مُهرِ استجابت بر دعاست
ذیل ذکر اسم تو، اذکار بالا میرود
تربت تو در حقیقت آبِ روی آتش است
هر زمانی که تب بیمار بالا میرود
حاجتش لمس ضریح و صحن و پایین پای توست
دستهای سینهزن هربار بالا میرود
::
کشتهی جمعه، تو را تیغ دوشنبه ذبح کرد
نیزه با دستور آن مسمار بالا میرود
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دستِ مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
"من" فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
"من" فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد...
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم، سهم یتیمان تو از دنیا نشد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آشوبِ فتنه در مدینه قائله انداخت
دیوارِ بیت وحی را از شاکله انداخت
آتش زبانه میکشید از خانهی مولا
این شعلهها در آسمانها ولوله انداخت
دنیا به عاشقها همیشه سخت میگیرد
مابین زهرا و علی هم فاصله انداخت
جای غلافِ تیغ بر بازوی مادر ماند
یک دست او را از قنوت نافله انداخت
آن دست که با ریسمان، دستِ علی را بست
در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت
ثانیِ ملعون در مدینه ظلم کرد اما
در کربلا تیر جفا را حرمله انداخت
🔸شاعر:
#محمد_حسین_مهدی_پناه
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
انگار باید غصه تا آخر بماند
چشمان زینب تا همیشه تر بماند
یادت میآید که به من گفتی: عزیزم
اصلاً نباید خانه بی مادر بماند؟
میمیرم از این غُصه بابایم چگونه
تنها بدون تو در این سنگر بماند
بس بود سیلی تا که تو از پا بیفتی
دیگر غلاف و دود و میخِ دَر بماند
وقتی نمیمانی! مگیر از ما رُخت را
تا صورتت در خاطرم بهتر بماند
تو میروی و بغض سنگینی که باید
یک عمر در این خانه با دختر بماند
* *
میترسم از ظهری که میگویی قرار است
جسم حسینت بین خون بی سر بماند
دلواپسم، آه از غروبی که ببینم
برخاک، بی انگشت و انگشتر بماند
این شعر دیگر طاقت غم را ندارد
اندوهِ دستِ آتش و معجر بماند
🔸شاعر:
#عاطفه_سادات_موسوی
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بیهوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچههای فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
میگشت در گودال دنبال برادر
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
پشتِ در خانه ی علی بلوا شد
با فاطمه بر سر علی دعوا شد
یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند
شال از کمر امیر مردان وا شد
دربی که تمام قد در آتش میسوخت
آوار به روی صورت زهرا شد
در حال نفس نفس زدن بود هنوز
یک میخ گداخته سرش پیدا شد
سربسته بگویم سخن از ناموس است
سربسته بگویم که چه در آنجا شد
با طفل زمین خورد در آنجا مادر
بی طفل ولی بود که از جا پا شد
شرحِ غم زهرای جوان را باید
از رنگِ محاسن علی جویا شد
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
=======================
361.7K
۱۱- زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
(سبک؛ سالار زینب )
ای شکسته دل ، ای خیبرشکن
بشکن بغضت را،گریه کن بر من
یا ابا الحسن......
شفا گرفته ، دیگر این بیمار
ای پرستارم ، خدا نگهدار
یا اباالحسن....
بابایم من را ، سوی خود خوانده
از عمر زهرا ، چیزی نمانده
..........
قسم به اشکم ، ای چشم خونبار
دیگر مکن یاد ، از در و دیوار
..........
تا نبینی چون ، لاله گردیدم
در خانه از تو ، رخ می پوشیدم
..........
گریه کن بهر ، طفل بی مادر
گریه ها کن بر ، تشنه ی بی سر
یا اباالحسن
.
268.2K
#نوحه_حضرت_زهرا_س
سبک : به سمت گودال
با پَر خونینت
پر زدی از خونهَ م
ببین پریشونم
فاطمه اِی جونم
چشماتو بستی و ...
بی تاب و حیرونم
مضطر و گریونم
فاطمه ای جونم
عروس نه ساله
شبا زدی ناله
پر از گل لاله
بسترتِه زهرا
رو صورتت جایِ ...
سیلی سنگینه
کسی که غمگینه
دخترته زهرا
بازویِ یاریِ ...
علی شده زخمی
تو کوچه یِ غمها
به تو نشد رحمی
پهلویِ خونیِ...
تنت شده روضه
با دیدن چادر
حسن چه می لرزه
قرار ما گودال
غروب عاشورا
وقتی می مونه تن
زیر سُـمِ اَسباٰ
قرار ما گودال
وقتی که با خنجر
بی حیا می کوبه
ضربه ها پشتِ سر
قرار ما گودال
پیش تن عریان
صَـلُّوا علیکَ یا....
ذبیحُ نِ العطشان
قرار ما گودال
غروب غارتها
به زینبت میشه
خیلی جسارتها
به سمت گودال از ...
خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من