14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مقایسه سه نقل متفاوت خطبه امام سجاد علیه السلام
وقتی که خطیب یزید بالای منبر به امیرالمومنین علیه السلام و سیدالشهدا علیه السلام جسارت کرد حضرت فریاد زد: «ويلك ايها الخاطب اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوأ مقعدك من النار.»
در ادامه به یزید فرمود آیا اجازه می دهی از این چوب ها بالا روم؟
یزید چاره ای جز پاسخ مثبت نداشت.
حضرت شروع به صحبت فرمودند تا آنجا که:
[متن اصلی نقل احتجاج و باقی نقل ها در کروشه]:
(ایها الناس) فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني ، ومَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي ونَسَبي ،
أنَا ابنُ مَكَّةَ ومِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا ،
أنَا ابنُ مَن حَمَلَ الزَّكاةَ بِأَطرافِ الرِّدا ، أنَا ابنُ خَيرِ مَنِ ائتَزَرَ وَارتَدى ، أنَا ابنُ خَيرِ مَنِ انتَعَلَ وَاحتَفى ، أنَا ابنُ خَيرِ مَن طافَ وَسعى ، أنَا ابنُ خَيرِ مَن حَجَّ ولَبّى ، أنَا ابنُ مَن حُمِلَ عَلَى البُراقِ فِي الهَوا ، أنَا ابنُ مَن اُسرِيَ بِهِ مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إلَى المَسجِدِ الأَقصى ، فَسُبحانَ مَن أسرى ، أنَا ابنُ مَن بَلَغَ بِهِ جَبرائيلُ إلى سِدرَةِ المُنتَهى ، أنَا ابنُ مَن دَنى فَتَدَلّى فَكانَ مِن رَبِّهِ قابَ قَوسَينِ أو أدنى ، أنَا ابنُ مَن صَلّى بِمَلائِكَةِ السَّما ، أنَا ابنُ مَن أوحى لَهُ الجَليلُ ما أوحى ،
أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى ،
أنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى ،
أنَا ابنُ مَن ضَرَبَ خَراطيمَ الخَلقِ حَتّى قالوا : لا إلهَ إلَا اللّه ُ
...أنَا ابنُ المُؤَيَّدِ بِجَبرائيلَ ، المَنصورِ بِميكائيلَ ...
وأبُو السِّبطَينِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ ، مَظهَرُ العَجائِبِ ، ومُفَرِّقُ الكَتائِبِ وَالشِّهابُ الثّاقِبُ ، وَالنّورُ العاقِبُ ، أسَدُ اللّه ِ الغالِبُ ، مَطلوبُ كُلِّ طالِبٍ ، غالِبُ كُلِّ غالِبٍ ؛
ذاكَ جَدّي عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ .
أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، أنَا ابنُ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، أنَا ابنُ الطُّهرِ البَتولِ ، أنَا ابنُ بضَعَةِ الرَّسولِ .
قالَ : ولَم يَزَل يَقولُ : أنَا أنَا ، حَتّى ضَجَّ النّاسُ بِالبُكاءِ وَالنَّحيبِ
[فی روایة نفس المهموم عن کامل البهائی:
أنا ابن الحسين القتيل بكربلاء ...
أنا ابن المرمل بالدماء،
أنا ابن من بكى عليه الجن في الظلما،
أنا ابن من ناح عليه الطيور في الهوا.]
[فی البحار نقلا عن المناقب:
أنا ابن المقتول ظلما
أنا ابن المجزوز الرأس من القفا
أنا ابن العطشان حتى قضى
أنا ابن طريح كربلاء
أنا ابن مسلوب العمامة والرداء
أنا ابن من بكت عليه ملائكة السماء
أنا ابن من ناحت عليه الجن في الأرض والطير في الهواء
أنا ابن من رأسه على السنان يهدى
أنا ابن من حرمه من العراق إلى الشام تسبى.]
.
🔰 متن فارسی خطبه امام سجاد
سه نقل متفاوت از فرازهایی از خطبه امام سجاد در شام:
هر كس مرا مى شناسد ، كه مى شناسد و هر كس مرا نمى شناسد ، او را از حَسَب و نَسَبم باخبر مى كنم : من ، پسر مكّه و مِنا هستم .
من ، فرزند زمزم و صفا هستم .
من ، پسر كسى هستم كه زكات را [پيچيده ]در گوشه عبا [براى بينوايان] بُرد .
من ، پسر بهترين عباپوش و رَدااندازم .
من ، پسر بهترين كفش پوش و پابرهنه ام . من ، پسر بهترين طواف و سعى كننده ام . من ، پسر كسى هستم كه او را شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الأقصى سير دادند ـ و پاك است آن كه سير داد ـ . من ، پسر كسى هستم كه جبرئيل ، او را تا سِدرةُ المنتهى (آخرين درخت سِدر ، در آسمان هفتم) بُرد . من ، پسر كسى هستم كه به پروردگارش نزديك و نزديك تر شد ، تا آن جا كه به اندازه فاصله دو سرِ كمان يا كمتر ، نزديك او شد . من ، پسر كسى هستم كه با فرشتگان آسمان ، نماز خوانْد . من ، پسر كسى هستم كه خداوندِ جليل ، وحى را بر او فرود آورد .
من ، پسر محمّد مصطفايم .
من ، پسر على مرتضايم .
من ، پسر كسى هستم كه بر بينىِ مردم زد تا بگويند : خدايى جز خداوند يگانه نيست . من ، پسر كسى هستم كه پيشِ روى پيامبر خدا ، با دو شمشير و دو نيزه جنگيد ، دو هجرت كرد و دو بيعت نمود ، به دو قبله نماز گزارد و در بدر و حُنَين جنگيد و به اندازه پلك زدنى هم به خدا كافر نشد . من ، پسر صالحِ مؤمنان ، وارث پيامبرانِ ، در هم كوبنده ملحدان ، آقاى مسلمانان ، نور مجاهدان ، زيور عابدان ، تاج سرِ گريه كنندگان ، شكيباترينِ شكيبايان و برترين قيام كننده آل ياسين و فرستاده پروردگار جهانيانم . من ، پسر كسى هستم كه با جبرئيل ، تأييد و با ميكائيل یاری شد....
پدر دو سِبط پيمبَر : حسن و حسين ، آشكاركننده شگفتى ها ، پراكنده كننده گروه ها[ى دشمن] ، شهابْ سنگ بُرّان ، نور جانشين ، شير چيره خدا ، مطلوب هر جوينده و پيروز بر هر پيروزمند ، و اوست جدّم على بن ابى طالب .
من ، پسر فاطمه زهرايم . من ، پسر سَرور زنانم . من ، پسر بتول پاكم . من ، پسر پاره تن پيامبرم» . و پيوسته مى فرمود من چه كسى هستم و چه كسى هستم تا صداى مردم به گريه و ناله بلند شد.
نفس المهموم از کامل بهایی نقل می کند، فرمود:
من پسر حسین کشته کربلا هستم
...
من پسر آغشته به خون ها هستم.
من پسر کسی هستم که جن در تاریکی بر او گریست.
من پسر کسی هستم که مرغان در آسمان بر او نوحه خوانی کردند.
در بخار به نقل از مناقب ابن شهر آشوب آمده است:
من پسر کسی هستم که مظلومانه کشته شد.
من پسر کسی هستم که سر او را از پشت بریدند.
من پسر کسی هستم که تشنه از دنیا رفت.
من پسر افتاده به خاک کربلا هستم.
من پسر کسی هستم که عمامه و ردای او را از بدن او بردند.
من پسر کسی هستم فرشتگان آسمان بر او گریه کردند.
من پسر کسی هستم که جن به روی زمین و پرنده در آسمان بر او نوحه خوانی کردند.
من پسر کسی هستم که سر او را بر روی نیزه هدیه دادند.
من پسر کسی هستم که اهل حرم او را از عراق تا شام به اسارت بردند.
🔸گفته اند یزید از بیم آشوب مردم به موذن دستور داد اذان بگوید ... .
اما هنگام اذان هم آقا امام سجاد علیه السلام تا موذن به نام پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله رسید فرمود: یزید آیا پیامبر جد من بود یا تو؟ ... .
.
🕸 سقوط تمدن غرب
🚩 با گسترش اربعین
📽 مستندسازان غربی هرگز نمیتوانند اربعین را در رسانههایشان منتشر کنند؛ زیرا دولتمردان آنها اربعین را تهدیدی بر پایان تمدن پوسیده و ناکارآمد خود می دانند.
🚩 اربعین، هم تمدنساز است و هم تمدنسوز برای تمدنی که پدر بشریت را درآورده؛ یعنی تمدن غرب.
🕸 تمدن غرب، بر اساس لذّتجویی در قبال منفعتطلبی است، امّا در اربعین مردم از فداکاری و ایثار لذّت میبرند و اگر مردم دنیا بدانند چنین لذّتهای پایداری وجود دارد، دست از لذّتهای مقطعی میکشند.
مثلاً: در اربعین، عاشقان امام حسین(ع) از اینکه اطعام میدهند، بیشتر لذّت میبرند تا اینکه بخواهند از آن منفعتی بهدست آورند؛ بههمین دلیل اگر مردم در غرب اینلذّت بالاتر را درک کنند، دست از منفعتطلبی برمیدارند و تمدن غرب سقوط میکند.
🕸 تمدن غرب، مبتنی بر لذّات مادی و هواینفس است و تمدن اربعین، مبتنی بر مسئولیتپذیری همراه با محبت است.
💟 رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۵۲ به ظرفیت تمدنساز اربعین و فلسفه اجتماع آن اشاره میکند؛ میفرماید: سفر اربعین میتواند جبران هزاران میلیون بودجه فرهنگی خرجنشده را در زمان طاغوت برای ما داشته باشد و اربعین رفتن حضرت زینب(س) به کربلا، از سر دلتنگی یک خواهر برای برادر نبود؛ اینحرکت، آغاز تمدن اربعین بود که بهدست حضرت زینبکبری(س) کلید خورد..
🔻
سجده های واجب قرآن را بشناسید...🕋
چهار آیه از چهار سوره قرآن سجده واجب دارند که عبارتند از:
1: سوره سجده (الم تنزیل) آیه 15.جزء21
2: سوره فصلت آیه 37.جزء24
3: سوره نجم آیه 62.جزء 27
4: سوره علق: آیه 19.جزء30
وقتی این چهار آیه رو خوندید یا شنیدید
واجب است که سجده کنید...
بهتر است بگوید:
«لٰا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ حَقّا حَقّا لَا إِلٰهَ الّا اللّٰهُ ایماناً وَ تَصْدِیقاً لَا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ عُبُودِیةً وَ رِقًّا سَجَدْتُ لَک یٰا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا لَا ...
#امام_زمان 《روحی فداه》
🔻
مداحی آنلاین - نماهنگ مجلس ترحیم - هلالی.mp3
6.49M
انا لله و انا الیه راجعون
چهل روز گذشت
چهل روز با سوز گذشت
جابر میاد
از هر کجای دنیا زائر میاد
ذاکر میاد
با شهریار و محتشم و مقبل شاعر میاد
#استودیویی🔊
#جدید 🔄
#۸_روز تا #اربعین🏴
#عبدالرضا_هلالی🎙
🔻
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت8⃣
اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود، خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند.
دختر سه ساله حسین علیهالسلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت... به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و نالهشان بلند شد.
صدای شیون به خانه یزید رسید
و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین، بهانه پدر گرفته است
یزید لعنت الله گفت:
سر پدرش را برایش ببرید
سر حسین علیهالسلام را درون طشتی نهاده و با پارچهای میپوشانند و برای رقیهخاتون میآورند.
او به خیال اینکه برایش غذا آوردهاند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم، من بابایم حسین را میخواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر اباعبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت...
چشمش به سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به درد و دل کرد
بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد...
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم، شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهائی از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است به راهی میروند
مرکبها گذشتند ولی خادم به طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا ﷺ به تو سلام میرساند.
گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟
گفت: من خادمی هستم از خدمه بهشت
گفتم: این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند، کیستند و به کجا میروند؟ گفت:
✨اولی آدم صفی الله
✨دومی ابراهیم خلیل الله
✨سومی موسی کلیم الله
✨چهارمی عیسی روح الله
✨و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته، گاهی میافتد و برمیخیزد
او جدت رسول خداست، که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند.
همین که نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کردهاند
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت:
✨اولی حوا ام البشر
✨دومی آسیه بنت مزاحم
✨سومی مریم دختر عمران
✨چهارمی خدیجه خویلد
✨و اون خانمی که دست بر سر نهاده گاهی میافتد و گاهی برمیخیزد جدهٔ تو فاطمه دختر رسول خداست.
گفتم میروم و به جدهام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم، دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر، مادر بخدا قسم حق ما را منکر شدند
مادر، مادر بخدا سوگند جمع ما را پراکنده ساختند،
مادر، مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند
فرمود: سکینه جان دیگر بس است، نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم
که ناگهان از خواب بیدار شدم
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند و نه تنها حکومتش تثبیت نشد
بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیهالسلام از همه طرف روبرو شد
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:
شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید؟
یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما برآورده گردد؟
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📕 اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۲۶
📓مقرم ۴۵۶
📘نفس المهموم، صفحه۴۶۶
📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴
🟢 آزادگان عزیز
سالروز بازگشت غرور آفرین شما به وطن گرامی باد....🍃🌸🍃🌸
#بصیرباشیم_تاگمراه_نشویم.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
15.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مقصد این راه از اول معلومه ...
آغوش عشقه ...
زمان به احترام ایستاده ...
🎙 #علی_اکبرحائری
#⃣ #نماهنگ
#⃣ #پیاده_روی
#⃣ #شهادت_امام_حسین
#⃣ #محرم
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زیارت عاشورا را ترک نخواهی کرد اگر این ۱۸مقامات عالی زیارت عاشور را بدانی
#زیارت_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
یکی از القاب اباالفضل ،اَبَاالقِربَه ست .. چرا به عباس میگن اَبَاالقِربَه ، یعنی پدر مشک چرا به عباس میگن پدر مشک ؟! چون وقتی دستاشُ زدن مثه پدری که بچشُ بغل میکنه مشکُ داد تو شکمش خودشُ انداخت رو مشک همهی حواسش به مشکِ مبادا این مشک پاره بشه ..
نوشتن چهار هزار تیر انداز نه تیرانداز معمولی نه سرباز معمولی .. موکلین شریعه چهارهزار تیرانداز آموزش دیده بودن .. رو کنده ی زانو همه یه هدف داشتن .. الله اکبر ..
اون شمر ملعونُ اون شبث ملعون گفتن نباید این آب به خیمه ها برسه .. هرکی هر کاری میتونه بکنه .. کار به جایی رسید من این یه جملهی مقتل بیچارم میکنه یه مرتبه دیدن فَوَقف العَباس مُتَحیِرا .. دیدن عباس متحیر ایستاد .. چرا متحیر؟! یک نگاه کرد دید مشک آبُ زدن .. آب داره رو خاک میریزه .. دیگه جلوتر نرفت نمیتونه برگرده دست نداره مشک نداره نمیتونه جلو بره چه کنه متحیر شد ..
این یک تیکهی مقتلُ کار دارم ، توروخدا نگاه به صدای من و سینهی خستهی من هرکی هرجوری میتونه من هیچی نگه نمیدارم برای فردا شب همین امشب شب عاشورایِ ما است جوری برای عباس بمیریم که هیچکس نمرده ..
یک نگاه کرد دید دیگه راه به جایی نداره نه شمشیری نه نیزه ای نه مشکی نه آبی نه دستی ، شمر ملعون گفت آب تموم شد قصه ش ، دستم که نداره .. برید کار عباس رو تموم کنید .. اینو مقتلُ العباس مینویسه .. میگه میرفتن عده عده میرفتن دور عباس بدون شمشیر بود اما فرار میکردن .. شمر یقهی یکی رو گرفت گفت مگه نمیگید دست نداره مگه نمیگید مشک آبشُ زدن مگه نمیگید بدن پر از تیره پس چرا کارشو تموم نمیکنید ؟! از اسب نمیندازیدش پایین .. از مادرش عذر میخوام یه نانجیب گفت شمر دست نداره شمشیر نداره اما دوتا چشم داره .. یه جوری نگاه میکنه زهرت آب میشه .. هیچکس جرات نداره جلو بره تا این چشما هست تا شنید چشماش هست ، صدا زد حرمله بیا .. یه کاری میکنم دیگه جایی رو نبینه .. تیرُ زد .. سر عباس رفت عقب .. یه جمله بگم روضه رو خوندن به جایی رسوندن که کلاه خود افتاد سر برهنه شد یه جمله میخوام بگمُ باهم داد بزنیم لا اله الا الله
عبارت مقتل اینو میگه ففلق حامته .. یه جوری عمودُ زد تا ابرو متلاشی شد .. از بالای اسب …
یه سول دارم وقتی با صورت خورد زمین ، تیر کجا رفت .. سر عباسُ متلاشی کرد .. حسین …
وقتی ابیعبدالله رسید یک دقیقه منو نگاه کنی من حرفمو زدم هر شهیدی که میومد بالاسرش با یک دست سر رو از روی خاک برمیداشت اما رسید کنار عباس آروم شمشیرشُ گذاشت زمین سرُ گذاشت رویِ زانوهاش .. یک نگاه کرد دید یک چشم با تیر از بین رفته .. تیر رو آروم از چشم زخمی در آوورد .. با گوشهی آستین خون هارو پاک کرد .. دید چشم سالم داره گریه میکنه صدا زد تو چرا گریه میکنی من بی برادر شدم ؟! (من باید گریه کنم تو چرا گریه میکنی)
یه جمله گفته منو بیچاره کرده گفت حسین دارم برای شما گریه میکنم چرا برای من ؟! آخه الان شما سر منو از روی خاک برداشتی .. اما یک ساعت دیگه .. هیچکس نیست سر شما رو برداره ….حسین …
عباس جان حق داشتی گریه کنی آقا حق داشتی گریه کنی هیچکس نبود سر حسینتُ برداره .. یه خواهر داشت زینب اومد برسه سر رو برداره ، اما دیر رسید به گودال .. وقتی رسید که
سری به نیزه بلند است در مقابل زینب
هر کی گره به کار داره .. شبِ باب الحوائجِ .. بیار دستتُ بالا .. فرمود هرجا روضه ی عموجانم عباس رو بخونن میام .. بیار دستتُ بالا :
یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان ..