eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
_ و توسل ویژۀ شهادتِ امام جعفر صادق علیه السلام به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق ها به نام آنکه می رویاند از جانها شقایق ها به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق ها که می گردند از نورش مخالف ها، موافق ها به نامِ حضرتِ صادق دلت را روضه مهمان کُن چراغِ اشک روشن کُن، بقیعش را چراغان کُن ندیده حِکمت از درسش، حکیمی اینچنین چون او ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او ندیده دل صِراط َالمُستقیمی اینچنین چون او حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او سفارش های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست سفارش های او راهِ رسول الله و آلِ اوست سفارش می کند بارِ فقیران را زمین مگذار سفارش می کند در راهِ محرومان قدم بگذار سفارش می کند دلِ را به تدبیرِ خدا بسپار سفارش می کند هرگز نمازت را سبک مشمار سفارش کرد ما را تا ادا سازیم دِینَش را به ما بخشید بعد از خود،حسینم وا،حسینش را زیارت نامه های ما زیارت نامه های اوست عزاداریِ ما میراثی از رسمِ عزای اوست تمام گریه های ما کمی از های هایِ اوست شلوغیِ حرم ها از حدیثِ کربلایِ اوست خودش فرمود صدها حج فقط اَجرِ سلامِ ماست ثواب یک سلامِ ما شبِ قدرِ امامِ ماست *داشت با امام صادق تو کوچه راه میرفت، دید برادرش مست با حالِ بد داره میاد، خجالت کشید، یواش یواش قدم هاش رو کم کرد، چند قدم از آقا عقب افتاد، امام نگاش رو برگردوند فرمود: فلانی میخوای برادرت مثلِ تو بشه؟ گفت: از خُدامِ، اما هر کاری میکنیم سر براه نمیشه...رسید کنارِ امام صادق، سلام کرد به برادرش، برادر با اینکه حالش، حالِ خوبی نبود خودش رو رویِ پایِ امام صادق انداخت..." ما هم امشب بگیم: یابن الحسن! تو که یک گوشه ی چشمت غمِ عالم ببرد، حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...* به روضه می کِشد آقا همیشه مِنبرِ خود را به پایِ ناله سوزانده تمامِ حَنجرِ خود را میانِ گریه می بیند همانجا مادر خود را ببین خرجِ عزا کرده دعایِ آخرِ خود را چنان نالید در عُمرش صدایش مثلِ زهرا سوخت خدایا خانه یِ او در هجوم بی حیاها سوخت *گفت: فلانی! چند روزِ به ما سر نزدی؟ گفت: یابن رسول الله! چند روزِ خدا نعمتش رو بر من تمام کرده، دختردار شدم، آقا! فرمود: الحمدالله، نامش رو چی گذاشتی؟ عرضه داشت: آقاجان! با اجازه ی شما اسمش رو فاطمه گذاشتم، دیدن امام صادق هی رو پا میزنه، هی میگه: فاطمه...فرمود: یادت نره حالا که اسمش رو فاطمه گذاشتی نکنه با صدایِ بلند صداش بزنی، نکنه یه وقت بهش سیلی بزنی...* "گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلافِ شمشیر، آن تازیانه میزد" *امام صادق فرمود: علتِ شهادتِ مادرِ ما ضربه های غلافِ قنفذ بود...* چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست به فکرِ مو سپیدی اش به فکرِ سن و سالش نیست به یاد کودکانِ بی کَسَش فکر عیالش نیست چرا این شعله های در به فکر دست و بالش نیست کسی او را نمی گوید عصای خویش را بردار بیا از بِینِ شعله بچه های خویش را بردار زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد محاسن وای،خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد مکش اینگونه در کوچه، مکش پهلوش زخمی شد زمین اُفتاد و با نیزه کسی اما نَزَد او را زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را : حسن لطفی *دید امام صادق رویِ پاش میزنه، گریه میکنه، فرمود: به اندازه عقیقِ انگشتر جایِ سالم رو بدنِ جَدِّ ما نذاشتن...امام صادق فرمود: خدا شفارو در تربتِ جَدِّ ما قرار داد، آخِ جَدِّ ما میانِ این خاک حل شد...* تو همین ظهر خداحافظی از من کردی وقتِ مغرب نشده رَملِ بیابان شده ای تو کَس و کار منی، شمر جلو دار شده با سرت راهنمایِ من و طفلان شده ای *آقا فرمود: اگه خدا بنده ای رو خیلی دوست داشته باشه محبت امام حسین رو تویِ دلش میندازه،...* من،غلامِ نوکراتم عاشقِ کربلاتم تا آخرش باهاتم تو،همونی که می خوامی دلیلِ گریه هامی تا آخرش باهامی عشق،یعنی به تو رسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت عشق،یعنی تمومِ سالُ همیشه بی قرارم برای اربعینت آقای من!زندگیمُ دستت دادم تو این مسیر افتادم ای عشقِ مادر زادم…حسین .
. علیه السلام دل دوباره به غم فرو رفته یادِ غم های حضرت صادق می نویسم من از غمِ آقا می نویسم چنان دلِ عاشق با غم و رنج و آه می گویم از همه سر شکستگی هایش از رئیس و مؤسس مکتب از غم پَر شکستگی هایش نه ضریحی به روی قبرش هست نه حرم در مدینه اش دارد او که شاگرد پروری می کرد غصه و غم به سينه اش دارد باید از حال بی قراری گفت باید از ناله های او بنوشت باید از زهر و سوزش جگرش باید از غصه مو به مو بنوشت شاید از بی کَسیش باید گفت مثل حیدر میان کوچه ی تار آن زمانی که بی عبا و رِدا پشت مرکب دویده او بسیار وای من شایدم زِ بزم شراب یا که از طعنه های دشمن ها یا که زآن حرفا که می گفتند در اِزای سلامِ آن آقا... وای من شاید از شراره کین که به جانش فِتاده دشمن او که دلش را به تاب اَفکنده پُر زِ خاک و شراره شد تن او یا که از بچه هاش باید گفت که غمین و چه دل شکسته شدند زانوی غم بغل گرفته همه، گوشه‌ی خانه زار و خسته شدند گر چه آتش به خانه اش اُفتاد گر چه شد موسفید شهرِ غریب کِی ولی دخترش اسارت رفت؟ کِی شده قتل او فجیع و عجیب می نویسم که او کفن شده است می نویسم که پیکرش شد خاک کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟ کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟ نوحه خوانِ حسین بود اما.. بدنش چون حسین پاره نبود گفت نوحوا علی الحسینِ شهید زخمِ او کمتر از ستاره نبود نوحه خوانِ حسین بود اما.. رأس او روی نیزه ها نشده دستِ آخر غروب خواهر او از اسیرانِ کربلا نشده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بردند برای همه دنیا خبرش را غمنامه‌ای از سرخی چشمان ترش را حتی رمقی نیست به دستان ضعیفش آتش زده زهری همه‌ی بال و پرش را هم سن زیادش سبب خستگی‌اش شد هم شعله زده زهر تمام جگرش را اطفال و عیالش همگی دل نگرانند سوزانده ز آهش همه‌ی دوروبرش را آن‌شب که پی مرکب دشمن به زمین خورد آن شب که شکستند گمانم کمرش را بی حرمتی و بی ادبی شد به مقامش بدجور شکستند دل شعله‌ورش را آن‌قدر تنش آب شده گوشه‌ی بستر دیدند همه حالِ بدِ محتضرش را عمریست برای دل خود روضه گرفته پُرکرده غم کوچه فضای سحرش را سخت است برایش که فراموش نماید آن مادر و آن ناله‌ی درپشت درش را ✍
امشب از دردِ‌ عشق سرشاریم آتشی داغ، در نهان داریم هم‌نوا با امامِ منتظران اشک بر دیده و عزاداریم مرقدش تکه‌ای زِ افلاک است مدفنِ چار پیکرِ پاک است در حقیقت بقیع، ویران نیست سینه‌ی ماست این‌چنین چاک است باغ همراهِ برگ و بارش سوخت برگ‌ریزان شد و بهارش سوخت خانه نه،... بلکه "مهبطِ وحی" است آن‌چه آن‌روز در کنارش سوخت دلِ بی‌تابِ شیعه را خون کرد بر پلیدیِ خویش افزون کرد لعن و نفرین به قاتلش منصور تیغ را از غلاف بیرون کرد هرچه شمشیر را نشان می‌داد منصرف می‌شد و امان می‌داد... ...عاقبت زهر کارِ خود را کرد ششمین نور، داشت جان می‌داد جام را سرکشید و رفت از حال سینه‌اش از مَلال مالامال آخرین لحظه یادِ جدش بود: السلام ای قتیلِ در گودال! خوب شد باز تشنه‌کام نشد هدفِ سنگِ پشتِ بام نشد رشته‌های رگِ بریده‌ی او... سخنم باز هم تمام نشد
‍ سینه زنی شهادت حضرت امام صادق علیه السلام سبک : سینه ده مسمار یاروه آغلارام زهرا آغلارام زهرا ای صادق آل علی جان سنه قربان ای فاطمه دردانه سی قیل بیزه احسان یا مولا...یا مولا ای درگهی بابُ الرَّجا حجّتِ یکتا ای وارث علمِ نبی دلبر طاها پشت و پناه ِ شیعه سن زادهء زهرا ای یادگار مرتضی آیت سبحان ای علم و دانش قلّه سین فتح ائدن مولا لقمانیلر حیران قالار عِلمیوَه آقا ای جود و بخشش صاحبی منصبی والا ایله عنایت بیزلره منبع احسان سن جعفریلر مذهبین ایلدون بنیاد رنج و محندن شیعه نی ایلدون آزاد قول شفاعتلن بیزی ایلدون دلشاد امداده گل محشر گونی مظهر یزدان درگاهیوی یاندیردیلار فرقه اشرار قولاریوه ووردی رسن ایلدی آزار احوالیوه آغلار سنون کشته ی مسمار ای وای اوغول وای سسلنر دیده سی گریان اولدون اسیر ِ اهل کین هشتمین معصوم شهر پیمبرده اولان بیکس و مظلوم منصور بی شرم و حیا ایلدی مسموم سالدی ایاقدان زهر کین ایلدون افغان داده چاغیردون گل ننه قلبیم اوتلاندی ائتدی اثر شریانیمه اود دوتوب یاندی امدادیمه تئز گل ننه گوز یاشیم قاندی آغلور منیم احوالیمه عالم امکان یاتدون بقیعده قلبی قان سرور خوبان خاک بقیع نی ایلدون روضه رضوان دعوت ایله سن بیزلری قبریوه مهمان آغلار ثمودی سسلنر قبریوه قربان .
کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک می‌دوید آشفته‌رو ماه تمامی روی خاک بی عمامه، بی عصا، بی‌تاب قرآن می‌دوید چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک رشته‌ی پوسیده‌ای را روی مرکب دیده‌ام عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک... می‌چکاند ابیات بر پای دری، آن نیمه‌شب روضه‌هایی شور را با تلخ‌کامی روی خاک از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ ریخت در تعجیل‌شان وادِی السَّلامی روی خاک از مدینه تا مدینه اسم‌هایی اعظم‌ست اسم‌هایی روی نی، چندین اسامی روی خاک قبله‌ی حاجاتِ ما را بی‌نمازان می‌برند می‌رود در دست بت ‌«بیت الحرامی» روی خاک 🔸شاعر: ___
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود 🔸شاعر: __
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) .
درگیری مسلحانه در خاش و شهادت یک مأمور پلیس 🔹فرمانده انتظامی شهرستان خاش: ساعتی پیش در پی درگیری مسلحانه ماموران پلیس شهرستان خاش با اشرار مسلح، سروان یاسر عبدلی جانشین پلیس اطلاعات خاش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. اشرار همچنان تحت تعقیب پلیس هستند. 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات