سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تنجدا اباالفضل
ام البنین در کربلا نبودی واویلا
بر فرق عباست زدند نبودی واویلا
سه شعبه راه چشمات و که بست
غم عالم تو قلب من نشست
تا دیدم افتادی پشتمشکست اباالفضلم
خیلی سخته
من ببینم پیکرتو روی خاکا افتاده
دستای توهرکدومش توی صحرا افتاده
خواهرِ من تا تو رو دید. دیدم از پا افتاده
فرق سرت رو شکسته دیدم
از این زمونه دیگه بریدم
پاشو ببین که بهم میخندن
نگم براتون چیا شنیدم
شکسته ابروت ای جونم فدات
نمونده دیگه جونی تو صدات
نزن حرف رفتن رو با نگات، ابالفضلم!
ای عباسم! جون داداش میشه پاشی
علمت رو برداری، داری میری
اما بازم یاد طفلِ شیر خواری
عباس! همه تو خیمه چشم انتظارن
دخترا خیلی دلهره دارن
دیگه میدونن برنمی گردی
گوشواره هاشون رو در میارن
*مگه میشه علقمه رفت مدینه نرفت؟ آخ عباسم...یه نیگا به بدن عباسش کرد...*
نمونده چیزی از بال وپرت
مثل مادر زخمی شد پیکرت
رسیده زهرا بالای سرت، فقط بخند
اومد مادر...
دیدی یا نه جای سیلی که روی صورت داره
دیدی یا نه دیده هاشو که از اون سیلی تاره
دیدی یا نه چادرش رو جای پای اغیاره
اما ندیدی حقش رو خوردن
تو خونه ی ما هجوم آوردن
یه عده نامرد درو سوزندن
با دست بسته بابا رو بردن ...
بعضی از اذکار است که در عالم عرفان و عبودیت از مرتبه بالایی برخوردار است، یکی از این الفاظ ذکر ” یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ.” ذکری که آرامش بخش ترین ذکرهاست.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
نوحه سنتی و قدیمی بسیار زیبا
👇👇👇
بزن بر سینه و بر سر به حال آل پیغمبر در و دیوار می گرید
پریشان شو تو گریان شو امیرالمونین در ماتم پورش می گرید
بکن رخت عزا بر تن ببند شال سیه گردن
که زین العابدین با حالتی بیمار می گرید
بزن بر سینه و بر سر به حال آل پیغمبر در و دیوار می گرید
پریشان شو تو گریان شو امیرالمونین در ماتم پورش می گرید
بنالید ای عزاداران که زینب گشته سرگردان
دل روح الامین چون چشم حیدر زار می گرید
بزن بر سینه و بر سر به حال آل پیغمبر در و دیوار می گرید
پریشان شو تو گریان شو امیرالمونین در ماتم پورش می گرید
حسین گشته به خون غلطان ز جور لشکر عدوان
در این ماتم همه بی دین همه دیندار می گرید
بزن بر سینه و بر سر به حال آل پیغمبر در و دیوار می گرید
پریشان شو تو گریان شو امیرالمؤمنین در ماتم پورش می گرید
.
#سینه_زنی و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم به نفس حاج محمود کریمی
دشت، دشتِ خون است؛
پنجه در خون خصمِ دون است!
سینه خون است خیمه خون است؛
پیکرِ پاکِ علمدار غرق خون است
آمده خیمه حسینم؛ قد خمیده قد خمیده
یا اباالفضل!
آه بر لب اشک در چشم؛ رنگ رخسارش پریده یا اباالفضل!
بعد عباسِ رشیدش؛ از دو دنیا دل بریده
روحِ سقا در خروش و جسم سقا آرمیده!
جان تو جان حرم بود؛ ای که حالا نیمه جانی
یا اباالفضل!
بود امیّدم تو امشب؛ پیش این طفلان بمانی یا اباالفضل!
شعله بر دریا کشیدی؛ تا خودت جان بمانی...
تا کنار مشکِ پاره؛ در دل میدان بمانی
ماه نیمه جان است؛ پیش او شاه قد کمان است!
قد کمان است نوحه خوان است؛فکر چَشم
بی قراره کودکان است
ای برادر رفتی و من؛ بی پناهِ بی پناهم
یا اباالفضل!
دشمنم من را ز هر سو؛ دوره کرده بسته راهم
یا اباالفضل!
رفتی و تا ساعتی بعد؛ من میان قتله گاهم...
بی تو زیر دست و پای این سپاه رو سیاهم...
آه از جدایی؛ از نجف آید صدایی!
تو یل خونِ خدایی؛ حیدر شاهِ غریب کربلایی
(حضرت ابوالفضل ع)
سبک: همه جا کربلاست...همه جا نینواست
گل ام البنین،بر حسینی معین
جان تو کربلا،شد فدایی دین
ابوفاضل مدد۲
کربلا همره،نور عین بوده ای
تا دم آخرت،با حسین بوده ای
ابوفاضل مدد۲
کربلا ساقی،تشنه کامان شدی
بهر لب تشنگان،دیده گریان شدی
ابوفاضل مدد۲
گوش جانت شنید،ناله ی کودکان
بهر طفلان شده،دیده ات درفشان
ابوفاضل مدد۲
رفتی سوی فرات،تا که آب آوری
بر گلان حسین،با شتاب آوری
ابوفاضل مدد۲
بین ره وای من،دست تو شد جدا
با عمودی ز کین،فرق تو شد دوتا
ابوفاضل مدد۲
تیر زد دشمنت،پاره شد مشک تو
از برای حسین،شد روان اشک تو
ابوفاضل مدد۲
تا زدی تو صدا،اخا ادرک اخا
شد روان سوی تو،شه کرب و بلا
ابوفاضل مدد۲
تا گل فاطمه،در کنارت رسید
پیکرت را بدید،قامت او خمید
ابوفاضل مدد۲
.(
«قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»؛
ارزش هر کسی به چيزي است که بلد است هنری است که دارد کار خيری است که انجام میدهد و خيری است که به جامعه میرساند.
.
روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم
به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
گريه كردم مُطَهّرم كردند
پاكْ مانند ساغرم كردند
اسم تو آمد و دلم پَر زد
به گمانم كبوترم كردند
با نگاهي ز چشم های شما
خاكْ بودم ولي زرم كردند
پدر و مادرم همان اول
نذرِ اولاد حيدرم كردند
*امشب ،شب اون آقایی است که روز اول مادرش اون رو فدای حسینکرد، وقتی به دنیا اومد، قنداقه اش روگرفت دور سر ابی عبدالله گردوند..
همون روز اول دید باباش علی داره دستاش رو میبوسه و گریه میکنه تا فهمید این دستا قراره جدا بشه اصلا گله نکرد، میگن بلند شد قنداقه رو بغل کرد هی دور سر ابی عبدالله چرخوند...
وقتی کاروان برگشت مدینه، ام البنین چهارتا شهید داده، اما گفت : "کُلُّهُم وَمَن تَحتَ الخَضراء بفداءُالحُسین"*
تا كه گفتم مُحبِّ عباسم
دلِ آلوده را حرم كردند
شخص بي آبرو چنان من را
پيشِ مردم چه محترم كردند
"يَابْنَ امُّ البنين "دعايم كن
باز در علقمه صدايم كن
دست بر سينه رو به كرب و بلا
"السلام عليك "يا سقا
قمر خانواده ی خورشيد
صدقه دارد اين قد و بالا
پسر چهارمِ امير حُنين
دست بر سينه ی بني الزهرا
چشم و ابروي تو سپاه حسين
كاشف الكرب سيد الشهدا
ارمني ها مُريد نام تواند
شاهدم سفره هاي تاسوعا
نامِ تو هم رديف يا" فَتّاح"
چشمهايت "مُفَرِّجُ الغَمّها"
تو كه هستي ، حسين هم آخر
شد پناهنده بر تو عاشورا
*شاعر داشت شعر مینوشت عرب زبان بود، رسید به این یه بیت دست خودش نبود قلم چرخید روکاغذ" يَوْمٌ اسْتَجارِ بِهِ الْهُدي"روز عاشورا روزی بود که ابی عبدالله به عباس پناه آورد، یهو قلم رو انداخت چی داری مینویسی؟ حسین به عباس پناه آورد؟حرفت رو پس بگیر حسین امامِ ،گریه کرد رفت زیارت و برگشت، همون شب تو عالم رؤیا ابی عبدالله اومد، گفت: قلمت رو بردار شعرت رو درست کن، گفت: آقاخودم فهمیدم اشتباه کردم، ببخش شما منو،گفت آره اشتباه کردی چی نوشتی؟ گفت: آقا نوشتم روز عاشورا شما به عباس پناه آوردی، گفت: آره اشتباه نوشتی، درستش اینه، چی بنویسم آقا شما بگید، درستش اینه روز عاشورا هم من به عباس پناه آوردم، هم زن وبچه ام، همه به عباس پناه آوردن ..*
سايبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرميِّ زينب كُبري
"إعطِني يا كريم ، أنا سائل"
"مستجيرٌ بِكَ ابوفاضل"
*ابی عبدالله جوری که برا عباس گریه کرد برا هیچکس گریه نکرد، بلند زیاد گریه کرده ،کنار علی اکبر بلند گریه کرد، کنار قاسمبلند گریه کرد ،اما نوشتن کنار عباس"وصَرَخَ الحُسین"از یکی از مراجع پرسیدم "وصَرَخَ الحُسین" گفت گریه ای که با داد زدن باشه میشه "صرخه" کنار عباس حسین داد میزد میگفت داداش ...*
دست گيرِ همه خدايِ ادب
دست پروردهٔ امير عرب
نسلْ در نسلْ خاك پايِ توايم
به تو داديم دلْ نَسَبْ به نسبْ
مي كند زنده ياد حيدر را
چين پيشاني ات به وقت غضب
اسدالله كربلا ، عباس
بِنِشين با وقار بر مركب
*همچینکه نشست رو اسب، ابی عبدالله اومد جلو یه نگاه به قد و بالاش کرد، امامِ، اماماهل تملق نیست، امام اهل تعارف نیست "مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ"یعنی حرفش وحیِ ،حقیقتِ ،تا نگاش به عباس افتاد صدازد: حسین فدات بشه "بنَفْسي اَنْتَ"کاش میشدمن براتو بمیرم ... *
قد كشيدي همينكه روي اسب
لشكر كوفيان كشيد عقب
مي شود روضه را تجسم كرد
با كمي فكر، رويِ اين مطلب
تا تو بودي سفر به خير گذشت
اي نگهبان محمل زينب
تا تو بودي رقيه معجر داشت
روي دوش تو خواب بود هر شب
تا تو بودي كسي اجازه نداشت
بزند چوب خيزران بر لب...
واي از لحظه اي كه غوغا شد
رفتی ودرخیام غوغا شد
سايه ات بين نخلها گم شد
پسر فاطمه چه تنها شد...
#شاعر قاسمنعمتی
*دو تا بردار با هم زدن به دل لشگر، ابی عبدالله یه طرف، عباس یه طرف، قرار شد عباس از نخلستان بره که تو نخلها خودش رو گم کنه که به آب برسه، بتونه از لای نخلها برگرده... قرارشد ابی عبدالله حواس دشمن رو پرت کنه، اولین باره این دوتا داداش از هم جداشدن، اولین باره حسین دلشوره گرفته ....*
تا رسيدي كنار نهر فرات
علقمه در مقابلت پا شد
تا قيامت خجل ز لبهايت
خنكي هاي آب دريا شد
*هی علقمه التماس کرد، گفت عباس از من یه ذره آب بخور، چند قطره لبات رو تر کن ،گفت التماسم نکن من لب به آب تو نمیزنم، دست بُرد زیر آب، آب رو آورد بالا، دیدین آدم آب زلال رو میاره بالا عکس خودش رو تو آب میبینه؟ یه شاعر آذری میگه: وقتی آب رو آورد بالا به جای اینکه تصویر خودش رو ببینه لبای علی اصغر رو دید، دید بچه داره بال بال میزنه گفت قسم به فاطمه لب به آب تو نمیزنم آب رو برداشت ...*
جانب خيمه راه افتادي
تيرها در كمان مهيّا شد
قدُّ و بالات كار دستت داد
چند صد تير در تنت جا شد
بي هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شكارِ اعدا شد
حرمله در شكارِ چشم آمد
هدفش چشم هاي سقا شد
نوكِ تير از سرِ تو بيرون زد
*تیر خاصیتش اینه سوراخ میکنه اما تیر سه شعبه فرق داره پاره میکنه، بهم میریزه ... *
نوكِ تير از سرِ تو بيرون زد
تا پرش بين ديده ات جا شد
خواستي تير را برون بكِشي
گردنت خم به سوي پاها شد
از سرِ تو كلاه خود افتاد
يك نفر با عمود پيدا شد
*یه نفر اومد جلو، عباس تویی!؟ این عباس که میگن تویی!؟ اینی که لشکر رو معطل کرده تویی!؟ این که همه ازش
میترسن تویی!؟ توکه دست نداری ،منکه دارم، دو دستی با عمودآهن..*
آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت
تا سر چينِ ابرويت وا شد
واي بي دست بر زمين خوردي
سجده گاه تو خاكِ صحرا شد
بعدِ سي سال يا اَخا گفتي
عاقبت مادر تو زهرا شد
دورتر از تنت حسين افتاد
همه ديدند قامتش تا شد
گفت عباس خيز و كاري كن
رويِ لشکر به خواهرم وا شد
دَمِ خيمه، یکی دوساعت بعد
سرِ يك گوشواره دعوا شد
#شاعر قاسم نعمتی
*گفت نزن الان میرم به عموممیگم ... حسین ..
ابی عبدالله کنار هر بدنی اومد، نزدیک سیزده، چهارده تا شهید رو خودش اومد بالاسرشون، هر شهیدی که می اومد مینشست، حرفاش رو میزدبا خیال راحت، اون شهید رو بغل میکرد میذاشت با خیال راحت جون بده، اجازه نمیداد سرش رو جدا کنند، کنار هر شهیدی اومد بدون اضطراب نشست میدونی چرا ؟چون خیالش راحت بود عباس کنار زینب هست، اما کنار عباس که رسید اضطراب داشت هی بلند میشد عقب رو نگاه میکرد... هی بلند میشد خیمه رو نگاه میکرد ...
دید عباس داره گریه میکنه، چرا داری گریه میکنی؟! عباس! من بی برادرم شدم.. گفت: دارم برا شما گریه میکنم...چرا من؟ گفت: داداش! الان شما سرم رو بغل کردی، خیالم راحته تا زنده ام کسی سرم روجدا نمیکنه، اما شمارو تو گودال قتلگاه زنده، زنده سرت رو می بُرند ...حسین ..*
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری هشتم ماه محرم حضرت علی اکبر علیه السلام
دیدیآخَر هَمِه زانو زَدَنَم را دیدَند
دیدیآخَرهَمِه دَشتبِهمَنخَندیدَند
صل الله علیک یا اباعبدالله 🏴
شور حماسی حضرت عباس علیه السلام
بند۱
محشر کبری یعنی قامت عباس
دشمنو پس میزنه صولت عباس
شمشیر و نیزه میخواد چیکار وقتی
لشگری میپاشه از هیبت عباس
اون که ماهه ، قوت قلب شاهه
عالمی رو پناهه ابوفاضل
شیر شرزه ، داره دشمن میلرزه
سر تا پا شور محضه ابوفاضل
مه جبینه ، شبه مولاترینه
معجزه آفرینه ابوفاضل
قوت بازوی حسینه وزیر شاه عالمینه
یا ابالفضل قمرالعشیره عباس...
بند۲
صیحه آسمونیه خروش عباس
چه جلوه ای داره علم رو دوش عباس
ملایکه همه میشن محو شکوهش
وقتی کلاه خود و زره میپوشه عباس
با وقاره،یل یکه سواره،وارث ذوالفقاره،یاقمر
بی قرینه،پور ام البنینه،ماه روی زمینه،یاقمر
لم یزاله،بی بدل بی مثاله،خیلی حیدر خصاله،یاقمر
ماه بنی هاشم ابالفضل ذکر لبم دائم ابالفضل
یا ابالفضل قمرالعشیره عباس...
شاعر : سعید نوروزی