و به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،
سالهاست که در گوش من آرام،
آرام
خش خِش گام ِ تو تکرار کنان ،
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا ،
- خانه کوچک
ما سیب نداشت
#حمید_مصدق
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها میشدم
از بود و نبود!
#حمید_مصدق
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
گاهگاهی که دلم میگیرد
پیش خود میگویم
آنکه جانم را سوخت
یاد میآرد از این بنده هنوز؟
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت...
سالها هست که از دیدهی من رفتی، لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز...
#حمید_مصدق
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
من به خود میگویم:
چه كسی باور كرد، جنگلِ جانِ مرا
آتشِ عشقِ تو خاكستر كرد؟
#حمید_مصدق
در قمارِ غمِ عشق دلِ من بردی و
با دستِ تُهی منم آن عاشقِ بازنده هنوز
#حمید_مصدق
@nabestaan