از راه رسید، سیلِ خون راه انداخت
در سینه ی خلق، آتشِ آه انداخت
گفتیم چه شد؟ یکی به خونسردی گفت:
دیوانه ی شهر، سنگ در چاه انداخت
#رجبعلی_نیسی
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
من مال شما، شما به جای خودتان
باشد ، خودتان فقط برای خودتان
تا حرف زدم به لهجه ام خندیدند
گفتند؛ برو به روستای خودتان
#رجبعلی_نیسی
درکوچه چراغ لاله را بگذارید
موسیقی آه و ناله را بگذارید
تا سیر شود هر آنکه دستش خالیست
این سطلِ پر از زباله را بگذارید
#رجبعلی_نیسی
این قلب خراب را دُرُستش کردم
پاکیزه تر از روز نخُستش کردم
در پاکتی از مهر و صفا پیچیدم
آنگاه برای دوست پُستش کردم
#رجبعلی_نیسی
میگفت، ولی آنچه دلم خواست نکرد
یکبار به یاری ام کمر راست نکرد
قربان وفای دوست گردم که غمش
جز با دل من نشست و برخاست نکرد
#رجبعلی_نیسی
من مال شما، شما به جای خودتان
باشد ، خودتان فقط برای خودتان
تا حرف زدم به لهجه ام خندیدند
گفتند برو به روستای خودتان
#رجبعلی_نیسی
من مال شما، شما به جای خودتان
باشد ، خودتان فقط برای خودتان
تا حرف زدم به لهجه ام خندیدند
گفتند برو به روستای خودتان
#رجبعلی_نیسی
میگفت، ولی آنچه دلم خواست نکرد
یکبار به یاری ام کمر راست نکرد
قربان وفای دوست گردم که غمش
جز با دل من نشست و برخاست نکرد
#رجبعلی_نیسی
من مال شما، شما به جای خودتان
باشد ، خودتان فقط برای خودتان
تا حرف زدم به لهجه ام خندیدند
گفتند برو به روستای خودتان
#رجبعلی_نیسی
من مال شما، شما به جای خودتان
باشد ، خودتان فقط برای خودتان
تا حرف زدم به لهجه ام خندیدند
گفتند برو به روستای خودتان
#رجبعلی_نیسی