تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش را
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را
پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را
تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را
#علی_سلیمانی
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
خواب دیدم نیستی تعبیر آمد میرسی...
هرچه من دیوانه بودم ابنسیرین بیشتر...!
#علی_سلیمانی
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
عاشق منم کسی که در این کوچه، بارها
دور تو گشته است ولی دورهگرد نیست
#علی_سلیمانی
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را
#علی_سلیمانی
من آن شاهین تنهایم که در سرمای دلتنگی
کلاه پشمی صیاد را هم لانه میبینم
#علی_سلیمانی
@nabestaan