حاشا که به حرف دیگران گوش کنم
حاشا حاشا تو را فراموش کنم
آرام کنم چگونه دل را بی تو؟
این آتش را چگونه خاموش کنم؟
#میلاد_عرفان_پور
تکرار شب است، روزگارم بی تو
تا صبح ستاره می شمارم بی تو
دور وبر من پر است از رویاها
هرچند که خواب خوش ندارم بی تو
#میلاد_عرفان_پور
طوفان خروش و خشم ما در راه است
سوگند به آه، عمرتان کوتاه است
ما سورهی فتحیم که برمیگردیم
این تازه فقط اول بسمالله است
#میلاد_عرفان_پور
#انتقام_سخت
↳
بی تاب، نشسته تا تماشای شما
یک شاخه ی گل گذاشته جای شما
این مساله را چگونه حل باید کرد؟
مردی به توان عشق منهای شما
#میلاد_عرفان_پور
تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
#میلاد_عرفان_پور
اینجا دل سفره ها پر از نان و زر است
آنجا جگر گرسنه ها، شعله ور است
ای وای بر این شهر که در غربت آن
همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است
#میلاد_عرفان_پور
در سوگ بهار خود، کسی گریه نکرد
بر آخر کار خود، کسی گریه نکرد
جز سنگتراش پیر این آبادی
بر سنگ مزار خود، کسی گریه نکرد
#میلاد_عرفان_پور
آری به خطا همیشه کوچک دیده
از آن بالا همیشه کوچک دیده
پیداست چرا برجنشین مغرور است
آدمها را همیشه کوچک دیده
#میلاد_عرفان_پور
انشام دوباره بیست، بابای گلم
موضوع: «کسی که نیست» بابای گلم
دیشب زن همسایه به من گفت «یتیم»
معنای یتیم چیست؟ بابای گلم
#میلاد_عرفان_پور
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پیِ معجزهها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
#میلاد_عرفان_پور
اینجا دل سفره ها پر از نان و زر است
آنجا جگر گرسنه ها، شعله ور است
ای وای بر این شهر که در غربت آن
همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است
#میلاد_عرفان_پور
حضرت_زهرا_س_شهادت
او در دل شعله بود و بیواهمه ماند
خواند از علی و میان آن همهمه ماند
دنیا همهدم رنگ عوض کرد ولی
او فاطمه بود و تا ابد فاطمه ماند
::
تشییع تو بود و آسمان، مرثیهخوان
بر خاک تو شُست مرتضی دست از جان
قبر تو ز چشم خاکیان پنهان ماند
آنگونه که ماند، اسم اعظم پنهان
#میلاد_عرفان_پور