من آینە ام، آە مرا تن زد و رفت
سنگ آمد و ناگاە مرا تن زد و رفت
یک برکەی تاریک درون خودمم
یکبار فقط ماه مرا تن زد و رفت
#جلیل_صفربیگی
#واران
چون سایه که روی بدنم افتاده
یا لکّه که بر پیرهنم افتاده
در تکتک عکسهام تنهایی هست
دستی است که دور گردنم افتاده
#جلیل_صفر_بیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
ما را کە خماریم به کافور انداز
در شط شراب و جوی انگور انداز
ما لنگە بە لنگە ایم، ای مرگ! بیا!
از پا دَرِمان بیاور و دور انداز
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
سرمای نبودنت خبرساز شده
یخبندانی عظیم آغاز شده
باشد بغلم نکن غمی نیست عزیز
آغوش هزاردستِ غم بازشده
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
سرمای نبودنت خبرساز شده
یخبندانی عظیم آغاز شده
باشد بغلم نکن غمی نیست عزیز
آغوش هزاردستِ غم بازشده
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
زخم آنقَدَر است بر تَنِ پوست من
باز است ز صدجا دهن پوست من
هی بخیە زدم بخیە زدم بخیە زدم
چل تکە شدە پیرهنِ پوست من
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
شاهی هستم برابرت حلقە بە گوش
شاهی کە گذاشتە وطن را بە فروش
از من دل و جان و قلب من را ببر و
با من بنشین و ترکمانچای بنوش
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
مانند پرندە در سقوط آزاد
ناگاە ز روی داربستی افتاد
بابا همەی زندگی اش قرضی بود
جانش را-- قسط آخرش-- را هم داد
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
توی چمدان ریخت، سفر را و گریست
پشت سَرِ بغض، بست در را و گریست
از سمت خداحافظی آمد ابری
بر شانهی من گذاشت سر را و گریست
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait
آواره و دوره گردم و سرگردان
کم آینه ی مرا مکدر گردان
از من همه ی مرا گرفتی ای عشق
لطفا کمی از مرا به من برگردان
#جلیل_صفربیگی
#واران
@robaiiyat_takbait