eitaa logo
ˇحَوآلـ‌ـ‌ۍ|ᴀʀᴇᴍᴇsʜˇ
102 دنبال‌کننده
922 عکس
367 ویدیو
0 فایل
_خداۍِآرزوهاۍمحآل؛ رُخـصـت✋ •|ڪاروان رفت و دلی این حوالی جان داد🌿|• ‌ ↠https://harfeto.timefriend.net/16708714396818 ‌🌱بنویس‌برامون🙂••
مشاهده در ایتا
دانلود
دستم به روی سینه برای ارادت است این بارگاه قدس امام کرامت است فرقی نمی‌کند ز کجا میدهی سلام او میدهد جواب تو را، اصل نیت است....
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته دولا میشن تا گردو رو بردارن، الماسه می‌افته تو شیب زمین، قِل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره، میدونی چی میمونه؟! یه آدم، یه دهن باز، یه گردوی پوک و یه دنیاحسرت🌱 مواظب الماسهای زندگیمون باشیم، شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم وبودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم🍂 الماسهای زندگی؛پدر ،مادر،همسر،فرزند،سلامتی،خانواده دوستان خوب، کار، عشق و..هستند..! | 🧡|
_Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali - Emam Reza1 (128).mp3
6.01M
⁽﷽⁾ °•|🌱『🎼🎶』🌱|•° ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ کبوترم هوایی شدم ببین‌‌عجب گدایی شدم،دعای مادرم بوده که..💞 °•|🦋|•°حـۆاڷـےظـہـۆࢪ³¹³°•|🦋|•°
از ڪنارِ تو گـدا با دست‌ِ خالـے رد نشد ؛ نیست‌ عاقل‌ هرکسـے دیوانه‌یِ مشهد نشد ! 🖐🏻❤️
هرگز دلت را به روزگار مسپار، نتیجه اش نا امیدی است دلت را به خدا بسپار او دریای بی کران امید هاست(: | 🧡🍂|
سلام امام زمانم🖐🏻🌸 گل نرگس چہ شود بوسہ بہ پایت بزنم تا بہ کے خستہ دل از دور صدایت بزنم گل نرگس نکند مهر ، زمن بردارے داغ دیدار رخت را بہ دلم بگذارے
بزرگترین خواسته‌ی شما برای خدا از یک نقطه هم کوچیکتر هست،هروقت که احساس کردی خواستت برات بزرگ و دور از دسترس شده سریع خواستت رو مقایسه کن با عظمت کهکشان ها و ستاره ها تا ذهنت متوجه بشه که قراره خواستت رو چه خالق بزرگی اجابت کنه🍂 اگر •به خداوصل بشید شمارو به راحتی به اوج میرسونه،فقط توکل کنید و آرام باشید و بهش اعتماد داشته باشید•..! | 💞|
🗣خانوووووووووم......شماره بدم؟ 🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟ ‌چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟ اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️ بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد... 🌸روزی به امامزاده ی نزدیک رفت… شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️ 🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد خسته… انگار فقط آمده بود کند… دردش گفتنی نبود…!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد‌‌‌ وارد شد و کنار ضریح نشست🌸 😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️ 😭خدایا کمکم کن… چند ساعت بعد،دختر که کنار خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان کنن!!!‼️ دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شد… اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! انگار محترم شده بود… تعقیبش نمی کرد!‼️ 🌼احساس کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود! 🌿یک لحظه به خود آمد… 🌸دید را سر جایش نگذاشته…!☺️ خواهرم یکم تفکر ، یکم تلنگر ، یکم تغییر👌🏻🙂
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرین ڪارۍ بچہ هاۍ مدافعاڹ حࢪم♡😂