eitaa logo
"حـواݪے عــ❤️ــۺـڨ"🇵🇸
74 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
612 ویدیو
27 فایل
"به نام او . . .❤ " کپی تمامی محتوای کانال با ذکر صلوات برای ظهور امام زمان(عج)... ترک کانال=۱۰صلوات لینک کانال: https://eitaa.com/Aroundlove ارتباط با ما: @karbala_k لینک ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17087254028781 اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
یه اتفاق یه حس مثبت یه خوشحالی یه لبخند.. : دیشب که با رفقا رفتیم این هارو بدیم به هم وطنای عزیزمون،یه اتفاقی افتاد!!! بنده دیدم یه دختر خانمی(حجاب خوبی نداشت،ناخن ها لاک زده و..) امـــا بــا یـه دل مــهــ❤️ـــربـــــون در حال صحبت با تلفن همراهش بود. رفتم جلو،سلام کردم،عید رو تبریک گفتم(ولادت حضرت زینب س)مشتم رو گرفتم جلو تا این بانوی عزیز هم مشت بزنه،مشت که زد با خوشحالی متن و شکلات رو برداشت, رفقا گفتن به طرف مقابل پشت خط گفت که چــقـد گــوگــولــیـه رفتیم داخل حرم(امام زاده سید مظفر)که با بچه ها کار کنیم(کار با کودک)در حال کار بودیم دیدم اومد!!! امـــا چــه اومــدنــے).. رفته بود بوستان انتظار برای خودش خرید کرده بود،ازم پرسید چند نفرین؟! شمردم گفتم:(پنج نفر) دیدم تسبیح های زرشکی قشنگی رو دونه دونه از مشما بیرون میاره! . . . همون لحظه اشک مهمون چشم هام شد. اجازه ریختن ندادم.. جلوی خودمو گرفتم گریه نکنم.. بچه ها بودن نمیشد! کلی تشکر کردم.. با خنده گفت: توی این اوضاع واقعا نیاز بود و.... گفتم:ما افتخار میکنیم همچین هم وطن هایی داریم❤️ با لبخند گفت:(منم به جای ماماناتون براتون آرزوی موفقیت میکنم). و رفت...❤️ همینقدر قشنگ! هم حال مارو خوب کرد هم خودش تازه بهش گفتم هیچ وقت یادم نمیره☺️😍🌹 مگه میشه یادمون بره؟ پ.ن:خواستم توی حال خوبمون شریکتون کنم!😁
یه اتفاق یه حس مثبت یه خوشحالی یه لبخند.. : دیشب که با رفقا رفتیم این هارو بدیم به هم وطنای عزیزمون،یه اتفاقی افتاد!!! بنده دیدم یه دختر خانمی(حجاب خوبی نداشت،ناخن ها لاک زده و..) امـــا بــا یـه دل مــهــ❤️ـــربـــــون در حال صحبت با تلفن همراهش بود. رفتم جلو،سلام کردم،عید رو تبریک گفتم(ولادت حضرت زینب س)مشتم رو گرفتم جلو تا این بانوی عزیز هم مشت بزنه،مشت که زد با خوشحالی متن و شکلات رو برداشت, رفقا گفتن به طرف مقابل پشت خط گفت که چــقـد گــوگــولــیـه رفتیم داخل حرم(امام زاده سید مظفر)که با بچه ها کار کنیم(کار با کودک)در حال کار بودیم دیدم اومد!!! امـــا چــه اومــدنــے).. رفته بود بوستان انتظار برای خودش خرید کرده بود،ازم پرسید چند نفرین؟! شمردم گفتم:(پنج نفر) دیدم تسبیح های زرشکی قشنگی رو دونه دونه از مشما بیرون میاره! . . . همون لحظه اشک مهمون چشم هام شد. اجازه ریختن ندادم.. جلوی خودمو گرفتم گریه نکنم.. بچه ها بودن نمیشد! کلی تشکر کردم.. با خنده گفت: توی این اوضاع واقعا نیاز بود و.... گفتم:ما افتخار میکنیم همچین هم وطن هایی داریم❤️ با لبخند گفت:(منم به جای ماماناتون براتون آرزوی موفقیت میکنم). و رفت...❤️ همینقدر قشنگ! هم حال مارو خوب کرد هم خودش تازه بهش گفتم هیچ وقت یادم نمیره☺️😍🌹 مگه میشه یادمون بره؟ پ.ن:خواستم توی حال خوبمون شریکتون کنم!😁
21.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و باز هم از این حس های قشنگ که خون میشه تو رگات..😍❤️🍃 پ.ن:جهاد تبیین یک امر واجب!!
خداقوت، دعای مهدی فاطمه پشت سرتون💚 به به😍