"السّلامُ علی ناصرَ أبی عبدِ اللّهِ الحُسین"
آرامشم ده تا که طوفان تو باشم
آیینه ام کن تا که حیران تو باشم
آزاده ام أمّا گرفتار تو هستم
خارم که خواهم در گلستان تو باشم
من سر به زیر و سر شکسته آمدم باز
تا سر بلند لطف و إحسان تو باشم
دیشب حواسم را که جمع خویش کردم
دیدم فقط باید پریشان تو باشم
ایمان چشمانت مرا بیدار کرده
باید چه گویم تا مسلمان تو باشم؟
بر گیسوانم گرد پیری هست أمّا
من آمدم طفل دبستان تو باشم
دیروز کمتر از پشیزی بودم، امروز
با أرزشم چون جنس دکّان تو باشم
دیروز تحت أمر شیطان بودم امروز
از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم
دیروز یک گرگ بیابان گرد و بی عار
امروز می خواهم که اصلان تو باشم
هر چه شما فرمایی أمّا دوست دارم
تا در منای عشق، قربان تو باشم
شادم نمودی که قبولم کردی آقا
من آمدم تا بیت الأحزان تو باشم
خواهم که خاک پایتان باشم نه این که
چون خار در چشمان طفلان تو باشم
آقا اگر راضی نگردد زینب از من
دیگر چگونه بر سر خوان تو باشم
"محسن عرب خالقی"
#شعر
#روضه
#حضرت_حُرّ
@Arshiv_Gholam
من خطاکارم؛ جفا کردم به تو؛ أمّا ببخش
گرچه بد کردم؛ پشیمانم؛ مرا حالا ببخش
راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت
علّتِ دلشوره ی زینب شدم؛ من را ببخش
دل اگر سوزاندم از اهلِ حرم، در آتشم
یا مرا در آتش این غم بسوزان یا ببخش
احترامِ مادرت را داشتم؛ دیدی حسین
این پشیمان را برای خاطرِ زهرا ببخش
راه را بستم که حالا آب را هم بسته اند
خیمه گاهت تشنه ماند و رفت اگر سقّا، ببخش
ساعتی دیگر به مقتل می روی؛ شرمنده ام
می روی منزل به منزل بر سرِ نی ها؛ ببخش
از تو دوری کردم و دور از خدا ماندم؛ ببین
"هارِبٌ مِنکُم" ولی برگشتم ای مولا ببخش
تا مرا در خون نبینی راضی از خود نیستم
حُر پشیمان آمده؛ ای بهترین آقا ببخش
"محسن ناصحی"
#شعر
#روضه
#حضرت_حر
@Arshiv_Gholam