.
#روحانی_محله_که_حورالعین
#زیبا_نصیبش_شد❗️
طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و میگفت حالا که میخواهم ازدواج کنم حورالعین میخواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) #متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم سید الشهداء و حضرت ابولافضل (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس میپردازد.
یک شب که از زیارت حضرت امیر (ع) برمی گشته میبیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد میشود، آن زن برمی خیزد و به او میگوید:
من در اینجا هیچ کس را ندارم. و #غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی میگوید:امکان ندارد چرا که من مردی #مجرد وعزب هستم وشمازن جوانی هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان #زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار میکند که حتماً مرا #امشب ......
ادامه داستان👇👇👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd
.
#روحانی_محله_که_حورالعین
#زیبا_نصیبش_شد❗️
طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و میگفت حالا که میخواهم ازدواج کنم حورالعین میخواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) #متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم سید الشهداء و حضرت ابولافضل (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس میپردازد.
یک شب که از زیارت حضرت امیر (ع) برمی گشته میبیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد میشود، آن زن برمی خیزد و به او میگوید:
من در اینجا هیچ کس را ندارم. و #غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی میگوید:امکان ندارد چرا که من مردی #مجرد وعزب هستم وشمازن جوانی هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان #زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار میکند که حتماً مرا #امشب ......
ادامه داستان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd