eitaa logo
ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
19.2هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
35 فایل
❤️هوالرزاق❤️ کفش‌و‌کتونی تک به‌قیمت عمده🤩 ✅مستقیم ،بدون واسطه از تولیدی خرید کن🥰 بهترین کیفیت با کمترین قیمت 😍 اول مقایسه کنید بعد خرید💰 جهت ثبت سفارش👇 🧑‍💻 @Hamzeh4k 📲 09357722560 ✅لینک کانال جهت عضویت👇 https://eitaa.com/ArzansarayeKiani
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✳️ با پسر من چه‌کار داری؟! ✍ یک بار سر چند قسمت از مطالب نشریهٔ «سوره»، نامهٔ تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم، «حضرت زهرا» (س) را در عالم رؤیا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم، از خواب پریدم. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود. مدتی گذشت؛ تا اینکه نامهٔ سید به دستم رسید: «یوسف جان! دوستت دارم! هر جا می‌خواهی بروی برو، ولی بدان برای من پارتی‌بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.» 🎙 راوی: یوسفعلی میرشکاک 📚 از کتاب | خاطرات و روایت‌های کوتاهی از سید شهیدان اهل‌ قلم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135
✨﷽✨ ✳️ با پسر من چه‌کار داری؟! ✍ یک بار سر چند قسمت از مطالب نشریهٔ «سوره»، نامهٔ تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم، «حضرت زهرا» (س) را در عالم رؤیا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم، از خواب پریدم. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود. مدتی گذشت؛ تا اینکه نامهٔ سید به دستم رسید: «یوسف جان! دوستت دارم! هر جا می‌خواهی بروی برو، ولی بدان برای من پارتی‌بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.» 🎙 راوی: یوسفعلی میرشکاک 📚 از کتاب | خاطرات و روایت‌های کوتاهی از سید شهیدان اهل‌ قلم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135