چِقَدرِ زیبایَندِ آنانِ کِه ازِ ریشِه خوبَند!..
۱۳ مهر ۱۴۰۲
۱۴ مهر ۱۴۰۲
بیا برویم به صد و پنجاه سال قبل...
به خانههای حوض دار
به اتاقهای تو در تو
پاییز که شد من برایت انار دان کنم
و تو شبها درز پنجرهها را با ملافه بگیری که سرما توی تنمان نرود،
بنشینیم دور کرسی، و تو از حجره و کسب و کارت برایم بگویی...
بیا برویم به صد و پنجاه سال قبل
به همان جایی که تا پیر شدنمان یادم نیاید کِی گفتی دوستم داری
یادم نیاید کِی کادوهای یک دفعهای گرفته باشی برایم
ولی خوب به خاطر بیاورم
که لا به لای ملافههایی که لای درز پنجرهها میگذاشتی،
چقد دوستت دارم بوده ...
۱۴ مهر ۱۴۰۲
احساس ناکافی بودن یکی از بدترین چیزاییه که یک انسان باهاش دست و پنجه نرم میکنه.
ولی همین که به این آگاهی برسی که “توجه” و “محبت کردن” به شخص درست اصلا باعث نمیشه احساس زیادی بودن داشته باشی، و اونم متقابلا اینجوریه، خودش کافیه تا آدمهای سمی زندگیت رو کمرنگ کنی و بذاری کنار...
۱۴ مهر ۱۴۰۲
22426427168968.mp3
7.79M
🌱
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری...
حال همه ی ما خوب است اما تو باوَر نکن...
پادکست نامه
خسرو شکیبایی
۱۴ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۶ مهر ۱۴۰۲
همه چیز توی یه جمله خلاصه می شه؛
"طرف باید اهلت باشه"
خیلی حرف توی این جمله ی کوتاه هست.
یعنی اگه اهلت باشه، می شناسه تورو
اگه تورو بشناسه خوب بلده کجا صداش رو
برات بالا ببره و کجا پایین بیاره
چه حرفایی رو درِ گوشِت بگه
و چه حرفایی رو جار بزنه
خوب می دونه چی حالت رو خوب می کنه و چی بد
اهلت که باشه، اون سر دنیا هم که بره اهله
اهلت که نباشه، بغل دستتم نا اهله...
۱۶ مهر ۱۴۰۲
۱۶ مهر ۱۴۰۲