eitaa logo
گروه راویان سردار شهیدعلیرضا عاصمی
147 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 تولّی و تبرّی 🔸 اسماعیل جُعفی به عرض کرد: شخصی محبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در دل دارد، لیکن از دشمن او تبرّی نمی جوید و می گوید: علی (علیه السلام) نزد من محبوب تر است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: چنین کسی و آشفته خاطر است و دشمن محسوب می شود، پشت سر او نماز نگذار، او کرامت و ارزشی ندارد، مگر این که از او بترسی و مجبور به تقیه باشی؛ قلتُ لأبى جعفر علیه السلام: رجلٌ یحبّ أمیرالمؤمنین علیه السلام و لا یتبرّأ من عدوّه و یقول: هو أحبّ إلىّ ممّن خالفه فقال علیه السلام: «هذا مخلّطٌ و هو عدوٌّ فلا تصلّ خلفه و لا کرامة إلا أن تتّقیه». کسی که به یکی از دو امر مهم، یعنی یا تمسّک می جوید و به دیگری بی اعتناست، همانند کسی است که اقرار به وجود خدا و یگانگی او داشته باشد اما به بت ها و آلهه های دروغین نیز بی میل نباشد یا همانند کسی است که به آیین بت پرستی کفر بورزد اما دل در گرو ایمان به خدا نداشته باشد. 🔸 ، همانند ایمان به خدا و کفر به طاغوت به سوی کمال و تعالی و ترقی است که هیچ یک به تنهایی کفایت از دیگری نمی کند و با یکی از آن دو نمی توان صعود کرد. همانند دو چشم است که برای پیمودن راه حق و رسیدن به سرچشمه نور باز بودن و به کار گرفتن هر دوی آن لازم است. شخصی به امیرمؤمنان (علیه السلام) گفت: من در کنار دوستی شما فلان کس را نام یکی از دشمنان آن حضرت را ذکر کرد نیز دوست دارم. آن حضرت در جواب گفت: اکنون تو اعور و یک چشم هستی که تنها فضایل ما را می نگری و به ما علاقه مندی. باید چشم دیگر تو باز باشد تا به وسیله آن رذایل دشمنان ما را نیز ببینی و به آنان بغض و کینه داشته باشی، لیکن این وضع دوام نمی یابد؛ زیرا حق و باطل و . در آینده یا هر دو چشم خویش را از دست می دهی و کور می گردی یا چشم دیگرت بینا می شود و بغض و کینه دشمنان ما را نیز به دل خواهی گرفت. 📚 ادب فنای مقربان، ج1، ص61.
باسلام وعرض ادب خدمت شماعزیزان نجف اشرف نایب الزیاره شهدا و همه دوستان هستم
سلام علیکم نایب الزیاره باشید انشاالله
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
ما چند صد هزار رزمنده داشتیم و هر کدام از اینها یک مجموعه‌ خاطره‌اند. هر کدام از اینها افرادی دوست و رفیق و خانواده و پدر و مادر و همسر و مانند اینها داشتند که هر کدام از آنها راجع به این رزمنده یک صندوقچه خاطره‌اند. بعضی از این صندوقچه‌ها متأسّفانه در این سی سال، سی و چند سال، ناگشوده زیر خاک رفته، از دسترس ما خارج شده؛ حیف! حیف! این کسانی که به فکر می‌افتند -امروز به فکر می‌افتند، دیروز به فکر افتادند- که خاطره خودشان را بنویسند یا کسانی به فکر افتادند بروند از پدرها، مادرها، همسرها خاطره بگیرند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعات مهم و خسارت‌بار را می‌گیرند و نمی‌گذارند ضایع بشود؛ دارند احیا می‌کنند این گنجینه‌های پُرارزش را، گنجینه‌های بی‌بدیل را. اینها سرمایه ملّتند؛ هم آدم‌هایشان سرمایه ملّت بودند، همین‌هایی که مانده‌اند -از جانباز و آزاده و رزمنده سابق و مانند اینها- هم خاطراتشان سرمایه‌های مردم هستند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«همه بدهکار خداییم» 🌷گوشه ای از صوت (نابغه جنگ) بمناسبت ٩ بهمن سالگرد شهادت شهید باقری.❤️ « رفقا جهاد تبیین رو از شهدا یاد بگیریم»👌
🍃🌹حدیث روز 💠راه رسیدن به رضوان الهی  💐امام جواد علیه السلام 🔸ثَلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: کَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ کَثْرَةِ الصَّدَقَةَ. 🔹سه چیز، سبب رسیدن به رضوان خدای متعال است: ١. نسبت به گناهان و خطاها، زیاد استغفار و اظهار ندامت کردن؛ ٢. اهل تواضع و فروتن بودن؛ ٣. صدقه و کارهای خیر بسیار انجام دادن. 📗بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱ ✨🌹💐دو روز مانده تا سالروز ولادت حضرت جواد الائمه علیه السلام(۱۰رجب۱۹۵ق)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقای لطیفه گو 🥰😍😍 ✾ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍محمد فرازی👈 عضوشوید https://eitaa.com/joinchat/785121549C133cb46ca2
🔰سخنی از بزرگان 🔸استاد فاطمی نيا(ره): 《ماه رجب، ماه توبه است. يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است، ذكر [يا مُقيل العَثَرات] است. اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديده ميگيرد... 🔹گاهي مواقع دراثر گناه، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد، توفيقات بازميگردد. @Halva_Khatib
🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶 🔸نماز حاجت امام‌جواد‌ (علیه السلام) 🔸نماز حاجتی است مخصوص امام جواد(ع) که خیلی زود حاجت می دهد.به کرات اثر استجابت دعا دیده شده با خواندن این نماز ❇️🔸نیت: دو رکعت نماز  حاجت و توسل به امام جواد (ع) می خوانیم 🌟🔸در رکعت اول سوره حمد و سوره قدر را می خوانیم.در رکعت دوم سوره حمد و سوره کوثر را میخوانیم.🌟 🤲🏻🔸بعد در قنوت سه مرتبه آیه امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء را می خوانیم.بعد از اینکه سلام نماز را گفتیم به سجده می رویم و با تضرع 9 مرتبه می گوییم (یا جواد الائمه ادرکنی)☘️ 🍃شیــخ نخـودکی اصفهانی🍃
نیایش صبحگاهی خدای من . . . 🌱 تا تو را دارم و دلی که صدایت میزند ؛ نا امید نخواهم بود. میدانم همیـن روزها مثل همیشه ، نگاه مهربانت مرهم خستگی هایم خواهد شد . . . خدایـا . . .🌱 من صدایت می زنم چرا که جز خودت هیچکس را گره گشای مشکلاتم نمیدانم. من "تو" را دارم و دلی که . یقین دارد به بودنت . . . یقینی که آرامم می کند : یقین دارم خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد @photoB 🦋
بیداد: داستان جعفر پلنگ راوی داستان جناب آقای راست نجات ، معاون مهمانسرای حرم مطهر حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ، در شب میلاد فرزند دلبندشان ، حضرت امام محمدالجواد علیه السلام(11/11/1401): زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم ، وظیفه داشتیم ، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را 🥘 آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم : امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش. نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم ، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄 تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار ، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم‌ افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم : آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند ، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت:اسمش جعفر پلنگه گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم. جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم. به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذا هم به خودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت : آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و.... اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم. ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد! آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم : بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت : آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔 وقتی نا امید شدم و خواستم‌به خانه برگردم،پشت سرم،آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😑 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😪 که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند پیش شما اومدم😕 حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😪یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇 نکاتی که از این داستان میشه برداشت کرد: اولا ، خدمت به زوار فقط در قالب کشیک رسمی و اخذ حقوق و ...نیست و حتی نیت خدمت خالصانه و بدون ریا هم باشه، مورد توجه آقای مهربانی هاست دوم اینکه، حتی کاری اندک که مستمر باشه برای خدا و اهل بیت علهیم السلام ارزشمند است پس آن را کم نپنداریم سوم اینکه ، هیچ شخصی را بخاطر ظاهر فقیرش خوار و ذلیل و دزد نپنداریم چه بسا که او مورد توجه خدا و اهل بیت علیهم السلام باشه و خودمان خبر نداریم چون خداوند دوستانش رو بین مردم مخفی کرده! چهارم اینکه ، هر وقت دلمان شکست حتی از دور مثلا از داخل صحن و سرا هم میتونیم با آقا صحبت کنیم و سیممون وصل بشه و نیاز حتمی به چسبیدن ضریح وکارهای غیره نیست که در یمنی ،پیش منی...بعد سفر نبود در سفر
🔷 شهید آوینی: «مردمان مسافر کاروان مرگند، اما خود نمی دانند! مرگ کاروان دار سفر زندگی است و کجاوه ثابت می نماید اما کاروان در سفر است.» 💐 آخرین لحظات حضور شهید آوینی در این دنیا فانی👆
« محسن چریک » اسطوره‌ای که هنوز نشناخته‌ایم ... ⁦🥀