eitaa logo
گروه راویان سردار شهیدعلیرضا عاصمی
137 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بینش: رهبرا حلال کنید ما را ، این کلیپ تا جایی میتونید پخش کنید . فرزند شهید ،در محضر رهبر عزیز گوش بدید چی می‌گه. 🆔 @shahid_azizzadeh
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان طوفانی استاد _محمدی به خواص و نخبگان و روحانیون ساکت در فتنه ی اخیر و اعتراض شدید به مماشات برخی مسئولان. حجت تمام است بر همه... اینجا عقب ماندند خواص..... @Asemiy
بهش گفتند: برامون یه شعر می‌خونی؟ گفت: میشه دعای فرج بخونم؟ گفتند بخون و چقدر زیبا خوند! گفتند: بَه‌بَه چقدر زیبا خوندی! گفت: من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! ازش پرسیدند: چرا هزار بار؟! گفت:اینقدر‌ می‌خونم‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور کنه آخه میگن: اگه امام زمان ظهور کنه، شهدا هم باهاش میان شاید یه بار دیگه بابامو ببینم -فرزندشهیدمدافع‌حرم:) پ.ن: تصاویر مربوط به فرزند شهید مدافع حرم شهید اکبر زوار جنت در تشییع پیکر مبارک این شهید بزرگوار می باشد... 🆔 @shahid_azizzadeh
4.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید ابراهیم هادی🌷 🌷شهید مفقود‌الاثر ابراهیم هادی، از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلان غرب بود. 🌷او از نیروهای مردمی داوطلب حاضر در دوران دفاع مقدس بود که در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید. 🌸چکیده‌ای از بیوگرافی شهید: ابراهیم هادی ۱ اردیبهشت ۱۳۳۶ زادگاه:محله شهیدسعیدی میدان‌خراسان 🌷شهادت: شهید ابراهیم هادی در عملیات والفجر مقدماتی بهمراه بچه‌های گردان‌های کمیل و حنظله در کانال‌های فکه به مدت پنج روز مقاومت کرد. اما تسلیم نشد و سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از فرستادن سایر همرزمان به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و کسی دیگر او را ندید. ابراهیم از خدا تقاضا داشت گمنام شود. 🌷فرازهای وصیت‌نامه شهیدابراهیم‌هادی: 🔶خدایا تو را گواه می‌گیرم که از شروع انقلاب تا به حال، در طول این مدت، هر چه کردم، برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را در مقابل آزمایش‌ها، مورد آزمایش و آموزش قرار دهم. امیدوارم در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر مستکبرین، این جان ناقابل را بپذیری. 🔶خدایا، ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم چگونه در برابر عظمت تو ستایش کنم. ولی همین‌قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد. 🌹یادش‌ گرامی و راهش‌ پر رهرو🌹 🆔 @shahid_azizzadeh
پیام شهدای غواص‌ به مسئولین: 🔹️قرار بود ما زیرآبی برویم، تا ایران آزاد و سربلند بماند. اما امروز بعضی از شما زیرآبی می‌روید که چه شود؟! مراقب باشید خون شهدا گلوگیرتان نشود. 🆔
می‌خواهم زنده بمانم💔 🔹️هنوز حرفهایم تمام نشده بود که یکی از همان تیرها به آصفی خورد و او را در کنارم به زمین انداخت. 🔹️آصفی با صورتی نورانی به من نگاه می‌کرد و حرف می‌زد؛ ولی سر و صدا آن قدر زیاد بود که نمی‌شنیدم. بعد با دست مرا کنار زد گویا به جایی خیره شده بود؛ بعد تمام کرد و چه زیبا هم تمام کرد. 🔹️در حالی که صحنه جان دادن آصفی ذهنم را مشغول کرده بود، پیـکر پاکش را به گوشه‌ای کشیدم تا سر راه نباشد. 🔹حالم خیلی گرفته بود. همه‌اش فکر بابایی، صابری، فروزانفر و آصفی بودم اما چه میشد کرد فعلاً وقت این حرف‌ها نبود‌. شاید هم بود و من غافل بودم. 🔹️رفتم داخل کانال، تیر قناسه و تیربار تانک‌ها فضای بالای کانال را پوشش داده بود. جنازه بچه‌ها کنار هم لاله‌زاری را به تماشا گذاشته بودند. به زحمت پیکر بابایی را پیدا کردم آن هم از روی کلاه آهنی او که رویش نوشته بود: «می‌خواهم زنده بمانم» 🔹️واقعا هم زندگی جاوید و ابدی را به دست آورده بود. به بیرون کانال سر کشیدم. چند عراقی در دشت فرار می‌کردند. پشت دژ هم، جنازه عراقی‌ها روی هم ریخته بود. شادی روح شهدا صلوات🌹
خداحافظ بچه‌ها؛ ما رفتیم تهرون! 🔹️هنوز آمبولانس چند متری دور نشده و حرف قاسم تمام نشده بود که در مقابل چشمان ناباور ما، گلوله‌ای مستقیم را دیدیم که از سمت چپ، از تانکی عراقی شلیک شد و عجولانه از پهلو، از درِ عقب پشت راننده وارد شد و در حالی که وحشیانه از طرف دیگر خارج می‌شد، بدن‌های تکه‌تکه را که بعضی در حال سوختن بودند، هرکدام را به طرفی پرت کرد. 🔹️با منهدم شدن آمبولانس و آتش گرفتنش در «سه راه شهادت»، اجساد شهدا در جاده پخش شدند و عراق از شادمانی زدن آمبولانس پر از مجروح، با خمپاره ۶۰ آن‌جا را زیر آتش گرفت، تا کسی نتواند جلو برود. 🔹️یک آن از همان فاصله ۴۰-۵۰ متری، متوجه تکان‌خوردن‌های مشکوکی شدم. با خودم گفتم: «امکان دارد کسی از آن‌ها زنده باشد و به کمک نیاز داشته باشد.» 🔹️بی‌خیال خمپاره‌ها شدم و با ذکر «وجعلنا» به طرف آمبولانس دویدم. کنارش که رسیدم، سریع روی زمین دراز کشیدم. سعی کردم در فرصت اندک، با چشمانم اطراف را بکاوم و هر که را زنده است پیدا کنم. 🔹تنهای تنها، کنار آمبولانسی که می‌سوخت، دراز کشیده بودم؛ ولی هیچ ندیدم جز تکه‌های بدن که در حال جان دادن بودند. دست‌ها، پاها و سرهایی که به اطراف پاشیده شده بودند. آنچه از دور دیده بودم، چیزی نبود جز تکان‌های غیرارادی دست‌وپای قطع‌شده شهدایی که بدنشان متلاشی شده بود.