فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توهین به امام زمان برای جذب فالوور توسط پوتک حروم لقمه
⚠️ چرا با این افرادی که هرچه میخواهند پخش میکنند برخودری صورت نمی گیرد؟
❓توهین به مقدسات در کدام کشور به این راحتی صورت میگیرد؟؟؟
#ریپورت_فاضلابهای_مجازی
#امام_زمان
#شهدا_شرمنده_ایم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تلنگرانهــ
از شهدا بہ شما :
الو.........📞
صدامونو میشنوید!؟؟؟...📢
قرارمون این نبود....
قرارمون بـےحجابـے نبود...🥀
بےغیرتے نبود....🥀
قرار شد بعد از ماها
« راهمون » رو ادامہ بدید...💔
اما دارید « راحت » ادامہ میدید...
چفیہ هامون خونے شد
تا چادرتون خاکے نشہ...
عکس ماها رو میبینید...
ولے❌عکس ما عمل میکنید...
ما شهید نشدیم کہ مرغ و میوه ارزان بشہ...
ما شهید شدیم کہ بـےحیایـے ارزان نشہ...
حرف آخر :
این رسمش نبود...
#شهدا_شرمنده_ایم💔🥀
«💛📜»
#تلنگرانهــ
از شهدا بہ شما :
الو.........📞
صدامونو میشنوید!؟؟؟...📢
قرارمون این نبود....
قرارمون بـےحجابـے نبود...🥀
بےغیرتے نبود....🥀
قرار شد بعد از ماها
« راهمون » رو ادامہ بدید...💔
اما دارید « راحت » ادامہ میدید...
چفیہ هامون خونے شد
تا چادرتون خاکے نشہ...
عکس ماها رو میبینید...
ولے❌عکس ما عمل میکنید...
ما شهید نشدیم کہ مرغ و میوه ارزان بشہ...
ما شهید شدیم کہ بـےحیایـے ارزان نشہ...
حرف آخر :
این رسمش نبود...
#شهدا_شرمنده_ایم💔🥀
‹ #تلنگرانه ..! ›
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #قول_مردانه
حتما ببینید و منتشر کنید
هرکس در شب جمعه شهدا را یاد کند
شهدا اورا سر سفره ارباب یاد میکنند
از شهید مهدی زین الدین
#شهدا_شرمنده_ایم
#حاج_قاسم
#بابا_قاسم
#الهمعجللولیکالفرجــ🤲
#یامهدی
@ARARARAR0
🌾🌷🌸
رد ترکش های
پشت پیراهنش
و صورتی که زمین
خورده حرف ها دارد
برای خودش....❤️
❤️🌸تو خود حدیث
مفصل بخوان از این مجمل...
🥀#شهدا_شرمنده_ایم
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
#شهیدانه🌱
یکی گره روسری شو شل کرد😒
رفت جلو دوربین📸
واسه لایک
یکی بند پوتینش رو سفت کرد
رفت رو مین
واسه خاک✌️
#شهدا_شرمنده_ایم😔
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
#شهیدانه🌱
یکی گره روسری شو شل کرد😒
رفت جلو دوربین📸
واسه لایک
یکی بند پوتینش رو سفت کرد
رفت رو مین
واسه خاک✌️
#شهدا_شرمنده_ایم😔
☑️🇮🇷🌹گذری بر خاطرات سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي ابن ابیطالب
اسلحه و تسبیح
قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت میكردند. من خواب بودم كه رسیدند. خبری از آمدنشان نداشتیم. داخل چادر هم خیلی تاریك بود. چهرهها به خوبی تشخیص داده نمیشد. بالاخره بیدارشدم رفتم سر پست. مدتی گذشت. خواب و خستگی امانم را بریده بود. پست من درست افتاده بود به ساعتی كه میگویند شیرینی یك چرت خوابیدن در آن با كیف یك عمر بیداری برابری می كند، یعنی ساعت 2 تا 4 نیمه شب لحظات به كندی میگذشت. تلو تلو خوران خودم را رساندم به چادر. رفتم سراغ «ناصری» كه باید پست بعدی را تحویل میگرفت. تكانش دادم. بیدار كه شد، گفتم: «ناصری. نوبت توست، برو سر پست» بعد اسلحه را گذاشتم روی پایش. او هم بدون اینكه چیزی بگوید، پا شد رفت. من هم گرفتم خوابیدم. چشمم تازه گرم شده بود كه یكهو دیدم یكی به شدت تكانم میدهد … «رجبزاده. رجبزاده.» به زحمت چشم باز كردم. «بله؟» ناصری 3645112520C5 پسته؟» «مگه خودت نیستی؟» «نه تو كه بیدارم نكردی» با تعجب گفتم: «پس اون كی بود كه بیدارش كردم؟» ناصری نگاه كرد به جای خالی آقا مهدی. گفت: «فرمانده لشكر» حسابی گیج شده بودم. بلند شدم نشستم. «جدی میگی؟» «آره» چشمانم به شدت میسوخت. با ناباوری از چادر زدیم بیرون. راست میگفت. خود آقامهدی بود. یك دستش اسلحه بود، دست دیگرش تسبیح. ذكر میگفت. تا متوجهمان شد، سلام كرد. زبانمان از خجالت بند آمده بود. ناصری اصرار كرد كه اسلحه را از او بگیرد اما نپذیرفت. گفت: «من كار دارم میخواهم اینجا باشم» مثل پدری مهربان به چادر فرستادمان. بعد خودش تا اذان صبح به جایمان پست داد.منبع:كتاب افلاكی خاكی راوی:حسین رجبزاده
سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زينالدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب(ع) نامی آشنا بر تارک سرزمین ایران اسلامی
"یا علی مدد"
#شهدا_شرمنده_ایم