😥زبانحال رقیه س با پدر 😭
بی قراره دل من
چاره نداره دل من
شد مانند شبای بی ستاره دل من
بی قراره دل من
بابا جونم به کجایی که دلم تنگه برات
خبری ازت ندارم الهی جونم فدات
همه روز و هم شب در انتظارم که بیای
توی هر نفس بابا دارم دو چشمامو به رات
به کجایی ای پدر
به رقیه کن نظر
دل دخترت میخواد
با تو باشه همسفر
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
پر خونه دل من
داره میخونه دل من
الهی که کودکی یتیم نمونه دل من
پر خونه دل من
دیگه صبری به دلم نمونده ای جان پدر
بیا لالایی بخون ناز سه ساله تو بخر
بخدا خسته شدم میلی به دنیا ندارم
یه سری بزن خرابه من و با خودت ببر
من و زخم آبله
من و خشم حرمله
دو سه بار موندم عقب
از مسیر قافله
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
قربون سرت بشم
فدای حنجرت بشم
بیا امشب بغلم که جای مادرت بشم
مثل زهرا شده ام کبود شده پهلوی من
جای تازیانه ها سیاه شده بازوی من
پر زخم است و داره می سوزه اما به فدات
قربونت بشم سرت بزار روی زانوی من
ریخته شد موی سرم
آخه سوخته معجرم
اما خوب شد اومدی
تا که قربونت برم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
به سبک: هفتاد و دو پروانه
ای نور دل حیدر، عباس علمدارم
ای قامت تو محشر،عباس علمدارم
ای ساقی طفلانم، شیر افکن میدانم
دریا دل همسنگر، عباس علمدارم
ای قوت بازویم،ای نیروی زانویم
رزمنده ی سر لشکر، عباس علمدارم
ای بال و پرِ خیمه، قرص قمرِ خیمه
زیبا رخِ مه پیکر، عباس علمدارم
در علقمه اُفتادی، لب تشنه تو جان دادی
مانند گلی پرپر، عباس علمدارم
در چشم تو یک تیر و، در جسم تو شمشیر و
زخمی شده با خنجر، عباس علمدارم
با اینکه تو سقایی، عطشان لب دریابی
صد پاره تن و بی سر، عباس علمدارم
تو اصل وفا بودی،در اوج حیا بودی
من را همه جا یاور، عباس علمدارم
زهرا به تو می بالد، حیدر به تو می نازد
در محضر پیغمبر، عباس علمدارم
#حضرت_رقیه__س__نوحه
ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم
بيا و همره خود مرا ببر پدرم
حسين حسين پدرم ....
ببين که دشمن تو شکسته حرمت من
نشسته سيلي شمر به روي صورت من
منم رقيه ي تو که خون شده جگرم
به زير بار غمت خميده شد کمرم
تمام پيکر من پر از نشانه شده
تنم سياه و کبود ز تازيانه شده
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
چه دست نامردي بريده حنجر تو
چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من
نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
حسين حسين پدرم ....
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
نگاه تو به رخم سرت به زانوي من
گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من
منم رقيه ي تو تويي اميد دلم
مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم
چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند
دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند
منم رقيه ي تو که مردم از غم تو
شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو
حسين حسين پدرم ...
حضرت رقیه (س)
نوحه
.صدای آقای زارع
دروازه ی شهر شام چه ازدحامی شده
دورِ رباب و زینب پر از حرامی شده
علی الحسین واویلا
شکسته قلب رسول از این غمِ جانگداز
نشسته ناموس حق رو ناقه ی بی جهاز
علی الحسین واویلا
نظاره کن یا نبی زینبت آواره است
همه عزیزان تو لباسشان پاره است
علی الحسین واویلا
دوباره در شهر شام کار حسین زار شد
که دختر فاطمه وارد بازار شد
علی الحسین واویلا
به ناقه ها خواهر حسین سنگ میخورد
بر روی نیزه سرِ حسین سنگ میخورد
علی الحسین واویلا
آل علی را چرا بهر عزاب میبرند
عمه ی سادات را بزم شراب میبرند
علی الحسین واویلا
پیمبران در عزا همه از این ماتمند
که دختران علی میان نامحرمند
علی الحسین واویلا
شرر به قلب علی عدو چه خوب میزند
بر لب خشک حسین یزید چوب میزند
علی الحسین واویلا
👇
لعن الله ویزید،لعن الله ویزید...
همه عالم يه طرف حسين زهرا يه طرف
هر چي عشقه يه طرف عشق به مولا يه طرف
اين كيه هر كي صداش مي كنه ديوونش مي شه
ديگه جايي نمي ره گداي اين خونش مي شه
اين كيه كه اسمشو هر كي تو عالم مي بره
همه ي وجودشو مصيبت و غم مي بره
اين كيه كه عشق او عالم و حيرون مي كنه
غم كربلاش دل فاطمه رو خون مي كنه
اسم اون حسينه و جووني ما بفداش
خدا اون روز و بياره كه بريم به كربلاش
نمي دونم كه چرا دلم براش پر مي زنه
هر كي تو روضش مياد به سينه و سر مي زنه
يكي نيست تو كربلا خواهرش و ياري كنه
يكي نيست تو قتلگاه برا حسين زاري كنه
نمي دونم كه چرا قامت خواهرش خمه
هر چي ما گريه كنيم برا حسين بازم كمه
ديگه چيزي نمي خوام حسين زهرا رو مي خوام
گل و بستان نمي خوام خيمه ي مولا رو مي خوام
چي ميشه به اين گدا تو حرمت خونه بدي
يه جايي به كفتر غريبه اي لونه بدي
(خود را به که بسپارم)
من بیکس و تنهایم خود را به که بسپارم
عاشق شده شیدایم خود را به که بسپارم
سرگشته و حیرانم آشفته پریشانم
مجنونم و رسوایم خود را به که بسپارم
مرغ ملکوتم من از لانه جدا مانده
گمگشته ی صحرایم خود رابه که بسپارم
بال و پر من بسته در کنج قفس خسته
امید و به فردایم خود را به که بسپارم
از دست خودم خسته نالانم و گریانم
آلوده ی دنیایم خود را به که بسپارم
یا رب مددی بنما بیمارم و بی تابم
سرگشته و رسوایم خود را به که بسپارم
رفت است قرار من سرگشته و حیرانم
من بیکس و تنهایم خود را به که بسپارم
بیقرار اصفهانی
شهيد علقمه
واويلا واويلا
عزيز فاطمه
واويلا واويلا
ابوفاضل مدد
واويلا واويلا
گل اُم البنين
واويلا واويلا
شده قطع اليمين
واويلا واويلا
فتاده بر زمين
واويلا واويلا
به روي آن جبين
واويلا واويلا
عمود آهنين
واويلا واويلا
گل ام البنين
واويلا واويلا
علمدار حسين
واويلا واويلا
سپه دار حسين
واويلا واويلا
عزيز يار حسين
واويلا واويلا
امير نشأتين
واويلا واويلا
اميد زينبين
واويلا واويلا
اي نازنين برادرم
واويلا واويلا
خفته به خون برادرم
واويلا واويلا
خيز ز جا و كن نظر
واويلا واويلا
قد خميده ی مرا
واويلا واويلا
آب نمي خورد دگر
واويلا واويلا
سكينه گر كند نظر
واويلا واويلا
مَشك دريده ی تو و
واويلا واويلا
رنگ پريده ی مرا
واويلا واويلا
جامعه ی صبر مي درد
واويلا واويلا
زينب اگر كه بنگرد
واويلا واويلا
دست بريده ی تو و
واويلا واويلا
قد خميده ی مرا
واويلا واويلا
زود بود كه دشمنان
واويلا واويلا
زنند بر سرِ سنان
واويلا واويلا
رأس بريده ی تو و
واويلا واويلا
رأس بريده ی مرا
واويلا واويلا
عزيز برادرم ،
واويلا واويلا
امير لشگرم ، واويلا واويلا
نوحه شیرازی : سرنوشتم کربلا
به سر شور و نوا دارم
به لب ذکر خدا دارم
دو دست مستمند برا دعا دارم
یه دل اسیر شاه کربلا دارم
سرنوشتم کربلا
باغ بهشتم کربلا
روی سر در دلم
فقط نوشتم کربلا
خدایا از ره یاری
بگیر دست گرفتاری
ببر منو به دیدن علمداری
بکن تو دیده روشن و به دیداری
تا گل یاس ببینم
سوره ی اخلاص ببینم
صحن بین الحرمین و
کفّ العباس ببینم
طبیبا من دوا میخوام
برات کربلا میخوام
یه شب دعا کن
ایوونِ کربلا میخوام
یه صبح ازت
اذونِ کربلا میخوام
من ازت توشه میخوام
خوشه چین و خوشه میخوام
یه نماز صبح کنار
قبر شش گوشه میخوام
بیا و دل صبا امشب
ز روی آشنا امشب
به جان خسته ام بده
صفا امشب
رسان به من
براتِ کربلا امشب
هرچی دارم میدمت
باغ بهارم میدمت
عوض کربلا
دار و ندارم میدمت
سرنوشتم کربلا
باغ بهشتم کربلا
روی سر در دلم
فقط نوشتم کربلا