کانال مداحی عاشقان حضرت زینب، س، 🎤:
اسما بریز آب روان
#سبک_روضه / بخش سوم
#روضه_حضرت_خدیجه (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا اینجای روضه رو عرض کردم که حضرت خدیجه (س) به اسماء فرمود اسماء تو برا زهرای من مادری کن.
اسماء هم همهجا با بیبی حضرت زهرا بود، همه جا براش مادری کرد.
هم شب زفاف، هم پشت درِ خونه؛ این دو جا برای این خانم مادری کرد.
هر مادری بود همین دوجا میومد، چون اولی شب زفافه، مادرا دوست دارن همه شب زفاف باشن، دومیش هم موقع وضع حمله، دوست دارن باشن، نوهشون رو بغل بگیرن...
اما یه جاست مادرا نمیان، میدونی کجاست؟
اونجاییه که میخوان بدن دخترو غسل بدن؛ اما اونجا هم اسماء اومد کمک امیرالمؤمنین، گفت آقا تنهاست...
"اسماء بریز آب روان
بر روی گلبرگ گلم"
امشب از طرف خدا کفن اومد، پیغمبر خودش بدن حضرت خدیجه رو غسل داد و کفن کرد.
اما.. پیغمبر یه بدن سالم رو غسل داد.
قربون اون آقایی برم که یهیهو اسماء دید امیرالمؤمنین سربهدیوار گذاشت، دیگه غسل نمیده...
-چی شد آقاجان؟!
-اسماء دست به دلم نذار، هرچی آب میریزم خودت نگاه کن داره هنوز خونآبه میاد.....
از این ناراحتم فاطمهم هیچی بهم نمیگفت، هی میدیدم شبا از این پهلو به اون پهلو میشه، هی میدیدم میخواست دستشو بیاره بالا موهای زینبو شونه کنه نمیشه، اما حالا دلیلشو فهمیدم...
یازهرا....
#خدیجه کبری سلام الله علیها
🔹روضه جانسوز_شهادت امیر المومنین علی علیه السلام
گریز روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها
# مداح :سید مجید بنی فاطمه
خدا نگهدار گریه های نیمه شب
خدا نگهدار ای یتیمای عرب
خدانگهدار بچه هايي که بودین
منتظره سفره های نون و رطب
خداحافظ سفره ی نون و نمک
خداحافظ غصه ی تلخ فدک
خدا حافظ چاه غم های علی
خداحافظ کوچه و صبر و محن
خداحافظ روزگار ، خداحافظ غم یار
خداحافظ بچه ها ، خداحافظ ذوالفقار
بابا حیدر بابایی ...
پلک های بستت تنمو میلرزونه
فرق شکسته ات تنمو میلرزونه
صدات میلرزه تا با من حرف میزنی
صدای خسته ات( دلم و میلرزونه)2
خداحافظیت جوابم میکنه
*امشب شب یتیمیه زینب،دیگه باید بهت چه جوری بگم،زینب دیگه بی بابا شد*
دوباره خونه علی غوغا شده
زخم سر مولاي کوفه وا شده
صدای ناله ضعفش نیمه شب
مثل شبای آخر زهرا شده
*هر طبیبی آوردن گفتن دیگه علی رفتنیه ای گداهای نیمه شب علی،نانجیب زهرو کشیده بود به این شمشیر،زهري که وقتی طبیب نگاه کرد امیرالمؤمنین دستمال زردی رو به پیشانی بست دیگه همچين شبی صورت علی رو نگاه میکردی با اون دستمال زرد یکی شده بود،به قدری حضرت رنگ و روش برگشت؛شایدم این امشب بود نمیدونم فرمود همه برن بیرون،صورت ورم کرده یه مرتبه اشاره کرد فرمود:همه بیرون برن فقط بچههای زهرا کنار بستر من باشن،میخوام وصیت کنم،همه بیرون رفتن،ابی عبدالله،امام حسن،دخترانش زینب و کلثوم کنار بستر دیدن مولا یه نگاهی کرد دور و بر بستر و فرمود:حسن جان پس عباسم کجاست؟!! بابا فرمودید فقط بچه های زهرا باشن،فرمود عباسم پسر زهراست،اون ذخیره
اومد دید پشت در عباس سرشو پایین انداخته صدا زد داداش بیا،داداش مگه بابام نفرمودند فقط بچه های فاطمه؛صدا زد عباس مژده بهت بدم بابام گفته تو هم پسر زهرایی ..." اومد کنار بستر بله بابا؟ فرمود سرتو بالا بیار" دست عباس و گرفت،هی این دست و لمس میکرد ... یه مرتبه فرمود حسین جان نزدیک بیا با یه دستش دست عباس،با یه دستش دست حسین،یه وقت دیدن دست حسین و تو دست عباس گذاشت صدازد عباس حسین و به تو میسپارم ..." یه نگاه کرد صدا زد عباس یادت نره حسین من کربلا غریب و تنهاست،همه جا کنار حسین باش،نکنه غم رو دل حسین بیاد،اینا پسرای زهرا هستن،حسین و تنها نزار عباس جان(من یه جای دیگه میخوام برم بسم الله من از امام رضا معذرت ميخوام ببینم غیرتی ها چه میکنند)،عباس جان همه جا حواست به زینب باشه ....
زینب من چهار سالش بود به حسن میگفتم روشنی هارو خاموش کنه تا کسی قدو بالای زینب و نبينه،عباس کربلا حواست به زینب باشه ... خدا هرکی خواهر داره براش نگه داره" یه جا زینب عباس و صدا زدم من از امام رضا معذرت ميخوام اونم مجلس یزید بود سر بریده رو آوردن نانجیب چوب به لب و دندان میزد یه وقت زینب چشمش افتاد به سر بریده عباس داداش کجایی ببینی نامحرم ها دور ما ....
حسین ...
🥀آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🥀
🏝هنوز بانویی در هراس شعب ابی طالب ، در هجوم کفرآمیز مشرکان ، در تنهایی بی پایان محمد ، در قدکشیدن غریبانهی نهال نوپای اسلام ... رو به آسمان قنوت گرفته و بر لب ذکر فرج دارد ...
خدا به حق از جانگذشتگیهای بیبدیل مادر مؤمنین، خدیجه.ی غراء ، شما را برساند....🏝
🏴 فرا رسیدن سالروز وفات جانسوز امّالمؤمنین حضرت #خدیجه کبری سلاماللهعلیها را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهتعالیفرجهالشریف و همهی شیعیان و ارادتمندان خاندان رسالت، تسلیت عرض مینمائیم.🏴
دهم #رمضان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
خادم اهل بیت کمالی
#شعر ازدواج حضرت #محمد و حضرت #خدیجه علیهما السلام
#مجید لشکری
🌺🌺🍀🌺🌺🍀🌺🌺🍀🌺🌺
در جمع زنهای پیمبر برترست این زن
تنهای تنها مصطفی را همسرست این زن
حیدر به شمشیرش نبی را یاوری کرده
با ثروت خود ذوالفقاری دیگرست این زن
تنها نه زهرا را شفیع حشر میخوانند
چون فاطمه باریرسان محشرست این زن
جاری نمیشد بی حضورش سورهی کوثر
شأن نزول آیههای کوثرست این زن
او را بپرس از سورههای مکی قرآن
تا که بگویند آیهها را از برست این زن
خورشید بطحا را غروبی نیست زیرا که
بر مصطفی ماهآفرین مهرآورست این زن
جز او سرودی روی لبهایش نیاوردهست
منظومهی آرامش پیغمبرست این زن
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
#شعر ازدواج حضرت #محمد و حضرت #خدیجه علیهما السلام
#غلامرضا سازگار
🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺
اى داده بعصمت شرف و نام خدیجه
اى بسته بطوفت فلك احرام خدیجه
اى همسر پیغمبر اسلام خدیجه
اى عصمت حق فاطمه را مام خدیجه
اى ختم رسل را ز شرف نور دو دیده
پیش از شب بعثت به مُحمّد گرویده
اى بر تو سلام آمده از داور هستى
بگذشته در آئین نبى از سر هستى
دل داده و دل برده ز پیغمبر هستى
زیبد كه بخوانند ترا مادر هستى
الحق كه خدا دولت حق را به تو داده
اُمّ النجباء فاطمه زهرا به تو داده
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
#شعر ازدواج حضرت# محمد و حضرت #خدیجه علیهما السلام
#محمد خسرو نژاد
🌿🍀🌿🍀🌿🍀🌿🍀🌿
بِین مادرها مقام برتری دارد خدیجه
زانکه چون زهرای اطهر، دختری دارد خدیجه
جای دارد گر کند فخر به هر زنهای دنیا
چونکه مانند محمد شوهری دارد خدیجه
از زنان انبیاء در شوکت و جاه جلالت
روز محشر هم مقام بهتری دارد خدیجه
اولین بانوی اسلام است او کز لطف یزدان
زیب دامان حیا خوش گوهری دارد خدیجه
داده درس حق پرستی را عجب بر خلق عالم
بر سر از عفت مبارک افسری دارد خدیجه
غم ندارد گر ندارد روز تنهایی انیسی
در رحم خود مونس نیکوتری دارد خدیجه
گر گذشت از مکنت دنیا ندارد غصه زیرا
همچو پیغمبر به دنیا همسری دارد خدیجه
غیر راه حق نپوید غیر حرف حق نگوید
همچو ختم الانبیاء چون رهبری دارد خدیجه
چشم «خسرو» و روز محشر هست برلطف وعطایش
چونکه جود بی حساب و وافری دارد خدیجه
#شعر ازدواج حضرت# محمد و حضرت #خدیجه علیهما السلام
#حسان
💐🍀🌹🍀🌷🍀🌺🍀🌼🍀🌸🍀
مُحمّد را نكو همسر خدیجه
عزیز قلب پیغمبر خدیجه
یقین باشد، پس از زهرا و زینب
بود از هر زنى برتر، خدیجه
پناه امتى بود و نبى را
به روز بى كسى، یاور، خدیجه
گهى غمخوار، او هنگام سختى
صفا بخش دل شوهر، خدیجه
گهى با خندهى نوش آفرینش
سرور قلب آن سرور، خدیجه
میان دلبران، همتاى او كیست؟
دل «لولاك» را دلبر، خدیجه
زنى چون حوریان، مجذوب شوهر
همه آسایش همسر، خدیجه
وجود «رحمة للعالمین» را
پرستار و نوازشگر، خدیجه
گرفته با ادب، چون هالهى نور
چراغ وحى را در بر، خدیجه
به طوفان بلا، چون كوه، محكم
به كشتى امان، لنگر خدیجه
مبارز محرمى، همراز و نستوه
شكوه غم، ز پا تا سر، خدیجه
توان بخش صفوف مؤمنان بود
به تنهایى چو یك لشكر، خدیجه
چو مىشد سنگباران خانهى او
به پیش مصطفى سنگر، خدیجه
به شام تار خورشید نبوّت
بود مهتاب روشنگر، خدیجه
وفا و عشق و عفّت، زینت اوست
ندارد غیر ازین زیور، خدیجه
چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت
ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه
همین وارستگى، شایستهى اوست
چو زهرا را بود مادر، خدیجه
كشد بار عطاى آسمانى
چو باشد مادر كوثر، خدیجه
چه كوثر، آن كه یكتا همچو طاهاست
صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه
ز نامش مادران برخود ببالند
كه دارد یك چنین دختر، خدیجه
چه خوش باشد غلام خود بخواند
«حسان» را درصف محشرخدیجه