.
#واحد_سنتی
#اربعین
#شور_عرب
باید نشست و از برکاتى چنین نوشت
تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت
از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت
بر گردن جهان تشیع چه دینى است
این شور بى مقایسه حج حسینى است
کى دیده است جمعیتى اینچنین بگو
شور وشعور و تربیتى اینچنین بگو
یک مکتب و اهمیتى اینچنین بگو
کى دیده است تسلیتى اینچنین بگو
پاى پیاده در دل صحرا به شوق کیست؟
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که درسى حماسى است
یک مکتب مجرب انسان شناسى است
رزمایش بزرگ عبادى سیاسى است
این کار ریشه ایست پیامش اساسى است
بى سابقه ترین تجمع روى زمین شده است
حالا مدال وحدت ما اربعین شده است
این اربعین هنایشى از اتحاد ماست
یک پرده از نمایش یوم الجهاد ماست
مقیاسى از تلاطم مردم نهاد ماست
این اربعین نشانه اى از اعتقاد ماست
ما سالهاست عاشق یک بى کفن شدیم
تاثیر عاشقى است که دور از وطن شدیم
اول نجف مقابل میخانه على
جامى بزن ز باده مستانه على
اذن دخول پشت در خانه على
زآنجا سپس زیارت دردانه على
باید ولى شناخت سپس جان به کف گذشت
باید براى کرببلا از نجف گذشت
وقت وصال مى طلبد دل به جاده زد
موکب به موکب از لب پیمانه باده زد
باید در این مسیر قدم بى اراده زد
بوسه به روى تاول پاى پیاده زد
عاشق شدن وسیله آواره بودن است
آوارگى نتیجه بیچاره بودن است
مردم دلى به سوى قرن مى برند آه
جان هاى مست را سوى تن مى برند آه
سر را براى کشته شدن مى برند آه
دنبال خویش بچه و زن مى برند آه
شکر خدا غذاى فراوان رسانده اند
زوار شاه تشنه که تشنه نمانده اند
پاى پر آبله غم مرهم نداشتند
چیزى براى طى سفر کم نداشتند
زنهاى این پیاده روى غم نداشتند
یک لحظه ترس در دل خود هم نداشتند
یک لحظه چادر از سر یک زن جدا نشد
یک گوشواره دردسر گوش ها نشد
بعد از حسین جوشش مکتب شروع شد
خونش که ریخت گریه هرشب شروع شد
در بین دختران حرم تب شروع شد
یک اربعین رسالت زینب شروع شد
گرچه به روى ناقه عریان سوار شد
حیدر شد و همش سخنش ذوالفقار شد
مرثیه را به وادى کوفه رساند و رفت
او سنگ خورد ولى خطبه خواند و رفت
در بین کوچه چادر خود را تکاند و رفت
ابن زیاد را سر جایش نشاند و رفت
کاخ یزید را به سر او خراب کرد
ویک تنه به جاى همه انقلاب کرد
شاعر:محمد جواد پرچمی✍
👇
.
#واحد_سنتی
#اربعین
#شور_عرب
باید نشست و از برکاتى چنین نوشت
تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت
از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت
بر گردن جهان تشیع چه دینى است
این شور بى مقایسه حج حسینى است
کى دیده است جمعیتى اینچنین بگو
شور وشعور و تربیتى اینچنین بگو
یک مکتب و اهمیتى اینچنین بگو
کى دیده است تسلیتى اینچنین بگو
پاى پیاده در دل صحرا به شوق کیست؟
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که درسى حماسى است
یک مکتب مجرب انسان شناسى است
رزمایش بزرگ عبادى سیاسى است
این کار ریشه ایست پیامش اساسى است
بى سابقه ترین تجمع روى زمین شده است
حالا مدال وحدت ما اربعین شده است
این اربعین هنایشى از اتحاد ماست
یک پرده از نمایش یوم الجهاد ماست
مقیاسى از تلاطم مردم نهاد ماست
این اربعین نشانه اى از اعتقاد ماست
ما سالهاست عاشق یک بى کفن شدیم
تاثیر عاشقى است که دور از وطن شدیم
اول نجف مقابل میخانه على
جامى بزن ز باده مستانه على
اذن دخول پشت در خانه على
زآنجا سپس زیارت دردانه على
باید ولى شناخت سپس جان به کف گذشت
باید براى کرببلا از نجف گذشت
وقت وصال مى طلبد دل به جاده زد
موکب به موکب از لب پیمانه باده زد
باید در این مسیر قدم بى اراده زد
بوسه به روى تاول پاى پیاده زد
عاشق شدن وسیله آواره بودن است
آوارگى نتیجه بیچاره بودن است
مردم دلى به سوى قرن مى برند آه
جان هاى مست را سوى تن مى برند آه
سر را براى کشته شدن مى برند آه
دنبال خویش بچه و زن مى برند آه
شکر خدا غذاى فراوان رسانده اند
زوار شاه تشنه که تشنه نمانده اند
پاى پر آبله غم مرهم نداشتند
چیزى براى طى سفر کم نداشتند
زنهاى این پیاده روى غم نداشتند
یک لحظه ترس در دل خود هم نداشتند
یک لحظه چادر از سر یک زن جدا نشد
یک گوشواره دردسر گوش ها نشد
بعد از حسین جوشش مکتب شروع شد
خونش که ریخت گریه هرشب شروع شد
در بین دختران حرم تب شروع شد
یک اربعین رسالت زینب شروع شد
گرچه به روى ناقه عریان سوار شد
حیدر شد و همش سخنش ذوالفقار شد
مرثیه را به وادى کوفه رساند و رفت
او سنگ خورد ولى خطبه خواند و رفت
در بین کوچه چادر خود را تکاند و رفت
ابن زیاد را سر جایش نشاند و رفت
کاخ یزید را به سر او خراب کرد
ویک تنه به جاى همه انقلاب کرد
شاعر:محمد جواد پرچمی✍
👇