.
#طنز
#فکاهه
باز با نام شما، نامِ خدا در واقع
خواهشی میکنم اینگونه، دعا در واقع
روزیام را بده بیزحمت و بیسختی تا
لَم به بالش بدهم یا متکا در واقع
ای خدا، مثل کف دست رُکَم من با تو
نیستم پَست و دورو، اهل ریا در واقع
دوست دارم که شما سخت نگیری بر من
دوست دارم بکنم حال، صفا در واقع
ترس و امید، مرا ملعبهی خود کردند
ترس و امید، همان خوف و رجا در واقع
اگر از دیدهتان ثانیهای دور شوم
ول شوم بین زمین، ول نه، رها در واقع
با چنین وضعِ عمل های گناه آلوده
من کجا میروم آخر؟ به فنا در واقع
به جز این سایهی مهر تو خدایا دیگر
من کدوم گوری برم آخه، کجا در واقع؟
قدری از بودجهی نامتناهی خودت
دست کن پول بده، یا کن عطا در واقع
مدتی گفتم و گفتم ولی تاثیر نکرد
حرف بی ارزش من، روی خدا در واقع
گفت: ای بندهی من هیچ نگو، آدم باش!
از خیالات، برون آ و بیا در واقع
اینکه تنبل بِبرد روزی به قدر بقیه
عادلانهست؟ نه، که هست جفا در واقع
من تو را خلق نکردم که همینطور عبس
کار باید بکنی، صبح و مسا در واقع
هر چه که کار کنی، رزق همانقدر بَری
برکت هم بدهم، مالِ تو را در واقع
«راست میگفت خدای قَدَرِ عزوجل»
صدق الله شد این مصرع ما در واقع...
حسن معارف وند✍
.