.
#مخمّس #رسول_الله
#زحلت_رسول_اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم
رحمت محبّت مغفرت غیرت نجابت نور
عزّت عدالت عافیت حکمت اِصالت شور
در سینهات اَسرارِ نابِ واضح و مستور
مدحِ شما روزِ قیامت نالهیِ ناقور
از گاهواره عاشقت هستیم ما تا گور
کون وُ مکان مدیونتان دین زیرِ دِینِ تو
ای روح و جانِ عاشقان در شور و شِینِ تو
گیتی ندیدهَست و نخواهد دید عینِ تو
از آنِ عشقی عاشقم عشقم حسینِ تو
بر عاشق و معشوقِ او دادم سلام از دور
دستِ ادب را رویِ قلبم میگذارم آه
راهِ حرم را با سلامی میکنم کوتاه
من روبهرویِ گنبدِ خضرایِ این درگاه
دارم زیارت میکنم دلدار بسمِاللّه
یا رحمةٌ لِلعالمین شد زائرت مأجور
تب کرده بودی و تمامِ پیکرت میسوخت
با طعنهها قلبِ تو وُ همسنگرت میسوخت
پیشِ نگاهت اعتقاد و باورت میسوخت
اِنگار میدیدی چگونه دخترت میسوخت
دیوار وُ در با هم هجوم آورد سویِ نور
اَجرِ رسالت میشود میخِ در وُ دیوار
شد بارِ شیشه خُرد چون شد ضربهها تکرار
آقا نبودی با غلافِ کینهیِ اَغیار
افتاد بازویِ گلِ یاسِ حرم از کار
عجِّل وفاتی شد نوایِ کوثرِ رنجور
تو رفتی و سهمِ علی بعد از تو عُزلت شد
در شهرِ تو در کوچهیِ تنگی قیامت شد
حقِّ امیرالمؤمنینِ ما که غارت شد
سیلی جوابِ آهِ همراهِ ولایت شد
ردِّ کبودی مانده رویِ صورتِ مأمور
مأمورِ حفظِ دین وُ حامیِ ولا افتاد
ناموستان با ضربههایِ بیحیا افتاد
طفلی حسن میدید چادر زیرِ پا افتاد
یک ضربه زد امّا رویِ دو گونه جا افتاد
شد ندبهخوان قامتکمان ... سارق شده مغرور
#بیست_و_هشت_صفر
#حضرت_محمد صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#مُخمَّس
شهادت #امام_هادی علیه السلام
اینهمه دور وُ بَرَت داری گدا من هم یکی
میدهی نانِ هزاران بینوا من هم یکی
دستِ خیلی را گرفتی بیصدا من هم یکی
اینهمه زائر میآید سامرا من هم یکی
زائران را میفرستی کربلا من هم یکی
هادیِ اُمّت نگاهِ تو هدایت میکند
آسمانی میشود هر کس صدایت میکند
هر مُنادی آرزویِ یک ندایت میکند
جان گرفته هر که جانش را فدایت میکند
در میانِ سینهچاکانِ شما من هم یکی
میچکد از هر سرِ انگشتِ آقایم کرم
جبرئیل از خادمانِ افتخاریِ حرم
من به خود میبالم آقاجان که اینجا نوکرم
بَرنداری سایهسارِ پرچمت را از سرم
راه دادی خوب و بد را رَهنما من هم یکی
شیر را آرامشِ چشمانتان آرام کرد
نوکرِ بدنام را این خادمی خوشنام کرد
روضهخوانِ سامرایت یادِ آن ایّام کرد ....
ذوالفقاری ذوالفقارش نذریِ اسلام کرد
از فداییهایِ بیچون و چرا من هم یکی
روضههایِ تو گریزِ کوچه و کربوبلا
تار شد چشمِ تَرَت میسوخت لبهایِ شما
گوشهیِ خانه اگر چه میزدی تو دست و پا
خنجرِ کُندی نَبُرّیده سرت را از قَفا
هر کسی زد ... پیر هم میزد عصا ... من هم یکی
چنگهایِ گرگها پیراهنی را کَند و بُرد
بر رویِ نیزه به پیشانیِ آقا سنگ خورد
دختری کُنجِ خرابه زخمهایش را شِمرد
اُستخوانهایِ تنِ او را لگدها کرده تُرد
منتظرهایت به صف آقا بیا من هم یکی
#امام_هادی_علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.