🏴
#شور_حضرت_زینب(س)
#شور_ایام_اسارت
#اسارت #دروازه_ساعات
#ورود_اسرا_به_شام
همه با دست و پای بستهْ رو به سوی شهر شام
شده زینب بدون تو بیابونْ گَرد و آواره
لباس و معجرِ پاره ، نمونده واسهمون چاره
خبر داری عشقت ، خواهر و آواره کرده
نگاهت رو نیزه ، زینب و بیچاره کرده
ببین شمرِ نامرد ، داره دم به دم میخنده
که هر بی سر و پا ، راهِ زینب و میبنده
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
پیش چشمای ما با این سرِ بُریده بازی کرد
حسین جان نیزه دارت خیلی نانجیب و نامرده
تو و چشمی که پُر درده ، منو محمل بی پرده
زدن بسکه با سنگ ، صورتت بازم بهم ریخت
تا افتادی از نی ، مثل دخترت دلم ریخت
دوباره شنیدم ، ناله های مادرت رو
جونم رفت تا دیدم ، زیر دست و پا سرت رو
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
هنوز داره لالایی میخونه واسهْ علیْ اصغر
دلِ رُباب و خنده های حرمله پُر از خون کرد
امون از دستِ این نامرد ، امون از این عذاب و درد
دوباره دل من ، توی پنجه های گُرگه
چقد نیزه واسهْ ، این سرِ کوچیک بزرگه
میلرزه زمین و ، حالِ آسمون خرابه
که این سیبِ سُرخه ، یا سرِ گلِ ربابه
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
تو رفتی و زن و بچهت اسیرِ دست دشمن شد
چهل منزل به همراه سرت خواهرت و بُردن
دلم رو خیلی آزُردن ، چقد سنگا به تو خوردن
زیر نورِ خورشید ، سوخته صورتت عزیزم
پُر از زخمی ای وای ، من چجوری اشک نریزم
غمِ توی چشمات ، دیگه فاتحهم رُو خونده
بمیرم برات که ، چیزی از سرت نمونده
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
#بهمن_عظیمی ✍
👇
🏴
#شور_حضرت_زینب(س)
#شور_ایام_اسارت
#اسارت #دروازه_ساعات
#ورود_اسرا_به_شام
همه با دست و پای بستهْ رو به سوی شهر شام
شده زینب بدون تو بیابونْ گَرد و آواره
لباس و معجرِ پاره ، نمونده واسهمون چاره
خبر داری عشقت ، خواهر و آواره کرده
نگاهت رو نیزه ، زینب و بیچاره کرده
ببین شمرِ نامرد ، داره دم به دم میخنده
که هر بی سر و پا ، راهِ زینب و میبنده
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
پیش چشمای ما با این سرِ بُریده بازی کرد
حسین جان نیزه دارت خیلی نانجیب و نامرده
تو و چشمی که پُر درده ، منو محمل بی پرده
زدن بسکه با سنگ ، صورتت بازم بهم ریخت
تا افتادی از نی ، مثل دخترت دلم ریخت
دوباره شنیدم ، ناله های مادرت رو
جونم رفت تا دیدم ، زیر دست و پا سرت رو
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
هنوز داره لالایی میخونه واسهْ علیْ اصغر
دلِ رُباب و خنده های حرمله پُر از خون کرد
امون از دستِ این نامرد ، امون از این عذاب و درد
دوباره دل من ، توی پنجه های گُرگه
چقد نیزه واسهْ ، این سرِ کوچیک بزرگه
میلرزه زمین و ، حالِ آسمون خرابه
که این سیبِ سُرخه ، یا سرِ گلِ ربابه
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
تو رفتی و زن و بچهت اسیرِ دست دشمن شد
چهل منزل به همراه سرت خواهرت و بُردن
دلم رو خیلی آزُردن ، چقد سنگا به تو خوردن
زیر نورِ خورشید ، سوخته صورتت عزیزم
پُر از زخمی ای وای ، من چجوری اشک نریزم
غمِ توی چشمات ، دیگه فاتحهم رُو خونده
بمیرم برات که ، چیزی از سرت نمونده
حسین جان(۲) جانم حسین حسین جان
#بهمن_عظیمی ✍
👇
.
#زمزمه_حضرت_رقیه(س)
#زمزمه_شب_سوم_محرم
#زمزمه
دیگه به موندنم ، امیدی نیست بابا
دیگه بارِ رفتن رو بستم
توی این سن و سال ، یه دفعه پیر شدم!
نگاه کن که میلرزه دستم
خِیر نمیبینه اونی که ، داغت و توو قلبم نِشونْد
مثل عمه سفید میشد ، اگه مویی به سر میمونْد!
حالا که اومدی پیشم ، نرو جایی پیشم بمون
قاری قرآنم خودت ، واسهی من أشهد بخون
ـــــــــــــــــــــــــــ
اگه لکنت دارم ، اگه تب میکنم
پریشونِ یک اتفاقم
از اون وقتی که توو ، بیابون گم شدم
میترسم بیاد زجر سُراغم
وقتی فریاد زد فهمیدم ، واسه ی کشتن اومده!
رَفته از یادم گُشنگی ، تا میخوردم من رو زده
دلِ کوچیکم رو شکست ، خیلی از دنیا دلخورم
انقدَر زد که خسته شد ، جای پاش هست رو چادرم
ـــــــــــــــــــــــــــ
سرم درد میکنه ، یه کم نازم بکن!
یه کم دست بکش رو سر من
ببخش ؛ یادم نبود ، سرت پیش منه
تنت چی شد ای دلبر من؟!
راستی اونا که کُشتنت ، هنوزم دلشادن یا نه
راستی بابا بهم بگو ، آخر آبت دادن یا نه
بگو خاکت کردن یا نه ، بگو بابا جونم به من
کسی واست کفن آوُرد ، یا همونجوری بی کفن...
(بمیرم برای خانوم سه ساله ای که وسط حرف زدن با پدر ، جون داد😭)
#بهمن_عظیمی✍
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
................
.
#ورود_اسرا_به_شام
#زمزمه_دروازه_ساعات
#زمزمه #شام
بالای نیزه ها نگاه کن شامیا
به اشکای چشمم میخندن
خودت دیدی چقد معطل کردنم
تا این شهر و آذین ببندن
غم و غصه م فدا سرت ، بمیرم واسه دخترت
سه روزه که معطله ، دم دروازه خواهرت
نمیدونی چه حالیام ، میون این نامحرما
وسط این شهر شلوغ ، شده زینب انگشت نما
بهمن عظیمی ✍
#دروازه_ساعات
👇