یا فاطمه معصومه سلام الله علیها
مدح و مرثیه
برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد
سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه داری مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
#قاسم_نعمتی
شعر روضه حضرت فاطمه معصومه سلام
برسانید خبر را به برادر امروز
که بیاید به کفن کردن خواهر امروز
برسانید خبر را که پریشان رفتم
چشم بر راه تو،دل خسته و گریان رفتم
برسانید خبر دوری او جانکاه است
عمر من مثل همه فاطمه ها کوتاه است
گرچه من فاطمه هستم،به من آزار نشد
سهم من،کوچه و ضرب در و دیوار نشد
روضه مادر من فاطمه تکرار نشد
درب آتش زده روی سرم آوار نشد
گرچه من خواهرم و از غم تو دلتنگم
از سر بام نزد هیچ کسی یک سنگم
همه جا عزت بسیار نهادند مرا
کنج ویرانه دگر جای ندادند مرا
من که مهمان غریب همه این شهرم
دور هست از من و از خانه من نامحرم...
#حضرت معصومه سلام الله علیها
▪️▪️🌿▪️▪️🌿▪️▪️
ای گل باغ ولا
فاطمه اخت الرضا
تو گل گلزار،عصمتی معصومه
سر تا قدم بانو،رحمتی معصومه
مدد یا معصومه۲
زینت شهر قمی
تو پناه مردمی
حریم تو در قم،کعبه ی دل ها شد
هر زایرت بانو،زایر زهرا شد
مدد یا معصومه۲
از مدینه آمدی
داشتی تو مقصدی
هر لحظه تو یاد،همسنگرت بودی
تو دیده گریان،برادرت بودی
مدد یا معصومه۲
از غم او سوختی
شعله ها افروختی
راهی شدی سوی،شهر خراسانش
در بین ره بانو،گشتی تو بیمارش
مدد یا معصومه۲
از غم هجر رضا
داشتی حال و هوا
در بین ره بودی،تو دیده گریانش
تو خونجگر گشتی،از سوز هجرانش
مدد یا معصومه۲
شهر قم شد ازدحام
بر تو کرده احترام
شامل تو گشته،احسان شهر قم
گشتی تو معصومه،مهمان شهر قم
مدد یا معصومه۲
رفته ای از این جهان
تو سوی باغ جنان
در شهر قم بانو،رفتی سوی جانان
پیکر پاک تو،گردیده گلباران
مدد یا معصومه۲
وای امان از شهر شام
زینب و ظلم مدام
در شام غم از کین،جانش بود بر لب
از این همه ماتم،خون شد دل زینب
مدد یا معصومه۲
شامیان تا آمدند
عمه هایت را زدند
نامردم بی رحم،دستان شان بستند
دل گل حیدر،از کینه بشکستند
مدد یا معصومه۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#سبک : با نوای کاروان
#حضرت معصومه سلام الله علیها
🍃🌾▪️◾️🌿🍃🌾▪️◾️🌿
تو
از نسل احمدی
هدیه از سرمدی
جان محمدی
فاطمه معصومه۲
تو
بر موسی بن جعفر
هستی بانو دختر
در کرم تو محشر
فاطمه معصومه۲
تو
خواهر رضایی
چون خیر النسایی
کعبه ی دل هایی
فاطمه معصومه۲
تو
بانو غم نصیبی
چون رضا غریبی
از چه بی شکیبی
فاطمه معصومه۲
آه
تو از غم هجران
آمدی تو گریان
به سوی خراسان
فاطمه معصومه۲
آه
دلشکسته خواهر
خواهر بی یاور
ندیدی برادر
فاطمه معصومه۲
آه
ای مشتاق دیدار
ای محور ایثار
در ره گشتی بیمار
فاطمه معصومه۲
آه
ای زینب دوم
ای پناه مردم
آمدی شهر قم
فاطمه معصومه۲
آه
در قم شد ازدحام
بر تو شد احترام
زخمت شد التیام
فاطمه معصومه۲
آه
ای مظهر تقوا
رفتی تو از دنیا
قم شد غرق عزا
فاطمه معصومه۲
آه
امان از شهر شام
به جای احترام
سنگ زدند ز هر بام
فاطمه معصومه۲
آه
شامیان آمدند
بس که پست و بدند
زخم زبان زدند
فاطمه معصومه۲
آه
جان شان شد بر لب
ذکرشان شد یا رب
خون شد دل زینب
فاطمه معصومه۲
آه
دل ها از غم کباب
زینب در تب و تاب
رفته بزم شراب
فاطمه معصومه۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#سبک : ای الهه ی ناز
نوحه شهادت حضرت معصومه (س)
میرود از دار دنیا... دختر موسی بن جعفر
شهر قم غرق عزا شد،... در غم دخت پیمبر
آسمان شد، غرق ظلمت، درعزایش2
وامصیبت، وامصیبت، وامصیبت2
_
دور از شهرمدینه... او غریب این دیاراست
برلبش امن یجیب و... غمزده در احتضار است
شد روان از، دیدگانش، اشک غربت2
وامصیبت....
آمد از شهر مدینه... درهوای دیدن یار
شد گرفتار عدو و.... با دل خون گشته بیمار
ای رضا جان، بر لبانش، ذکر آخر2
وامصیبت..
بار دیگر کربلا و... هجر خواهر با برادر
رفته معصومه زدنیا... شد رضا گریان خواهر
داغ خواهر. می زند بر، قلبش آذر2
وامصیبت....
#دل شده راهی دوباره...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه ی دلجوی قم
سائلم من سائلِ بانویِ قم
فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است
این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد
تا ابد قم خانه ي امید ماست
کاظمین و مشهد و کرب و بلاست
چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم
جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است
واشده از قم دری سوی جنان
گَشته قم سنگِ صبورِ عاشقان
دارد این شهرِ ملائک پاسبان
از مزارِ مخفیِ زهرا نشان
حضرت معصومه از روزِ اَلَست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است
اوست که اعجازِ عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گِره وا می کند
دُختِ موسی کارِ موسی می کند
در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند
بود آن نورِ دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا
از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود
گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوریِ رضا قدش خمید
جز ادب چیزی از این مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید
خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان
حرفِ مهمان است و حرفِ احترام
آی مردم هست ناموسِ امام
واجب التّعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام
قبرِ خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود
بینِ ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد
زنده کرد او داغِ هجده ساله را
کُشت غسلِ او زنِ غساله را
#شاعر محمدحسين رحيميان
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
روضه (خورشید من! آمدی شبانه) - حاج محمود کریمی.mp3
11.88M
🌑 وفات حضرت معصومه (س) ۱۴۴۴
بـا مدّاحــی:
#حاج_محمود_كريمى
قم، حـــرم حضـرت معصومه (س)
#حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
خورشیدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
بَر خورده به من، چرا نبوده
برخوردِ کسی مودبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود… نه …
آن ضربه ی چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟ !
واللهِ که نیست عادلانه
دیگر ز سفر بدم میاید
کِی می بریام پدر به خانه
دیدی که ز شب هراس دارم
خورشیدِ من آمدی شب