eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
24.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
934 ویدیو
584 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5909164822158640695.mp3
22.66M
کربلایی 🎤 سلام ای ضامن اهو ای اقای عطوفت ها خدا فرموده در محشر به دست توس شفاعت ها سلطان قلبم اگه نخوای من و امام رضا اواره می شم سلطان قلبم اگه بی افتم از چشات دیگه بیچاره می شم تو حرم تو شلوغی ها می شنوی عرض حاجت ها هر کسی زائرت می شه دیده از تو عنایت ها سلطان قلبم یادمه مادرم من و به دست تو سپردش سلطان قلبم وقتی که اولین دفه من و حرم اوردش با خاک تربتت اقا درامیخته اجابت ها چقدر دست تو داده به زائرها زیارت ها سلطان قلبم بنویس اربعین برای من یه کربلارو سلطان قلبم بزار بازم ببینه چشم من گنبد طلارو ✍ 👇
. سلطان رئوف مددی مولا از نام رضا شده ام شیدا چشمم به ضریح تو می افته میریم به سوی عالم بالا ایران شده از عشق تو شیعه از دست شما روزی میگیره من شیعه شدم اقا به دستت نوکر برای شما میمیره | صاحب علمی،ماه ایرانی | | تو قلب منی،اقا سلطانی | ‌۳ سایه ات رو سرم مستدام آقا عمری به تو من مبتلام آقا سرمایه شده حبّتون تو دل ارباب رئوف،باوفام آقا آهو منمو،جود و احسانت بنده‌ منمو،عمری گریانت غیر تو اقا،کسی نیست تو دل اوج باورم،دست رحمانت | صاحب علمی،ماه ایرانی | | تو قلب منی،اقا سلطانی | ‌۳ من به نوکریه تو. می نازم جز تو کسی نیست محرم رازم از زیارتت بر می گردم من دوست دارم بیام پیشه تو بازم قبلم به خدا طرف طوسه با عشق تو این دلم مانوسه حس می کنم آقا بهشت هستم لبهام تا ضریح تو می بوسه | صاحب علمی،ماه ایرانی | | تو قلب منی،اقا سلطانی | ‌۳ تو سلاممی حضرت سلطان تو کلاممی حضرت سلطان شیعه هستم و افتخارم هست تو اماممی حضرت سلطان سایه ی تو روی سر ما هست عشقه تو همه باور ماهست سلطانی و ما رعیتت هستیم ملکه تو اقا کشور ماهست | صاحب علمی،ماه ایرانی | | تو قلب منی،اقا سلطانی | ‌۳ شعر و سبک 👇👇
🏴 🏴 🎤مداح :حاج میثم مطیعی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ عزیزِ فاطمه ای مهربانِ بی همتا دوباره سائلی آمد درِ حرم بگشا نشانِ خانه تان را ز هرکه پرسیدم نشانِ سیدی از خانوادۀ زهرا به گریه مردم عابر جواب میدادن برو به کوچۀ رحمت ، محلۀ طاها *حسن جان …. حسن جان … قربونِ غریبیت برم آقا … زائر کم داره ، امشب درسته شبِ تاج گذاری امامِ زمانِ ، ولی از ادب دورِ وقتی حجت ابن الحسن امشب چشمانش اشک باره ما شادی کنیم ، ما خوشحالیم ولی شادیمون رو فردا بروز میدیم ” امشب خدا یه فرصتی داده برا بابات گریه کنیم … بهت تسلیت بگیم آقا … مجلسِ ختم منعقد است به نامِ نامیِ امامِ عسکری … آقا ، بینِ ما اینطور رسمِ مجلسِ ختمِ پدر ، اگه پسر زنده باشه دمِ در می ایسته … همه بهش سر سلامتی میگن ، تسلیت میگن … خدا بهتون صبر بده ، غم نبینید … صاحب عزا هم تشکر میکنه میگه خوش اومدی زحمت کشیدید … آقا ما انتظارِ تشکر نداریم اما اومدیم امشب بهت تسلیت بگیم …اونایی که اربعین امسال روزیتون نشد برید حرمش … این آقا موسس و بنیانگذارِ سفرِ اربعینِ …* عزیزِ فاطمه ای مهربانِ بی همتا دوباره سائلی آمد درِ حرم بگشا نشانِ خانه تان را ز هرکه پرسیدم نشانِ سیدی از خانوادۀ زهرا به گریه مردم عابر جواب میدادن برو به کوچۀ رحمت ، محلۀ طاها  کسی به دادِ دلِ من نمی رسد جز تو بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا … اگر اجازه دهی داخلِ حرم بشوم *امشب ما رو زائرِ خودت حساب کن … دلم برایِ سامرا تنگ شده … آقا حرمت داره آباد میشه الحمدالله … اون روزی که گنبدت رو خراب کردن با خودم گفتم ای کاش خونۀ ما خراب میشد … به به چه گنبدِ زیبایی رونمایی شده … اما حرمِ حسنِ فاطمه هنوز ساخته نشده …* حسن جان … اگر اجازه دهی داخلِ حرم بشوم کنار سفرۀ فضلت نشینم ای مولا  بزرگ زاده چه مهمان نواز و خون گرمی گذاشتی دهنم زود لقمۀ خود را مگر سرای تو دارالنَعیم عشاق است؟ هزار لیلی و مجنون نشسته اند این جا  امام عسگری ای تکیه گاه امروزم رها نمی کنمت تا قیامت فردا دعا کنید که همسایۀ شما باشم جوار چشمۀ تسنیم جنتُ الاعلی  اگر بهشت بیایم ، بدان که بنشینم به زیر سایۀ مهرت ، نه سایۀ طوبی هوای سامره دارد دلِ هوایی من بده برات سفر ،جانِ مادرت زهرا … برایِ کربُبَلا خرجی سفر بدهید به حقِ چادر خاکیِ زینب کبری مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم برایِ مهدی تان زیر گنبدِ خضرا یگانه غایت خلقت وجودِ مادر توست کجاست مرقد او؟ خاک بر سر دنیا شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است شبیه حال و هوایِ غروب عاشورا شنیده ام که نباید ز مَشک حرفی زد به خاطرِ دل پر درد مادرِ سقا … *روضه بخونم برا امامِ عسکری بلند گریه کنیم … شیخِ طوسی در الغیبة نقل کرده ، چنان زهر به بدنِ امامِ عسکری اثر کرد ۲۸ بهار فقط از عمرش گذشته بود … براش ظرفِ آب آوردن ، آقایِ ما تشنه شد ، ظرف رو بلند کرد روایت میگه انقه دستاش میلرزید … این ظرف مرتب به دندان هاش اصابت میکرد … ظرف رو رویِ زمین گذاشت ، خادم رو صدا زد درون حجره بیا ، مهدیِ من مشغولِ نمازِ ، سر به سجده گذاشته صداش بزن … میگه وارد حجره شدم ، آقا پدرتون حالشون خوب نیست ، مهدیِ فاطمه آمد … امامِ عسکری فرمود ای آقای خاندانِ من به پدرت آب بده … ظرف رو بلند کرد به لب هایِ بابا آب گذاشت … من بمیرم امام عسکری موسسِ زیارتِ اربعین … من یه آقایی رو کوفه می شناسم ، مسلم ابن عقیل … قبل از شهادتش آب طلب کرد ، آب رو به سمتِ دهانش برد ، دندانش داخلِ ظرفِ آب افتاد ظرفِ آب خونی شد ، آب رو نخورد … یه آقایِ دیگه هم می شناسم به لبهایِ مبارکش آب نرسید … ظرفِ آب به دندان هایِ مبارکش نخورد … اما اون نامرد چوبِ خیزران رو بلند کرد … به لبُ دندانِ پسرِ زهرا میزد .. یه وقت زینب صدا زد : …. یا یَزید لا تَشَل ، مُنتَحیاً علی ثَنایا ابی عَبدالله علیه السّلام  ….* ای حسین …..
─‌┅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ : به سمت گودال از خیمه دویدم من... امـــام مظلــومم عبـــا به ســر داره اباالحــــسن مــولا عــزم سفــر داره امام رضا هم شد مثل پدر ، مظلوم عزیز زهـرا شد ز کینه ها ، مسموم امام رضـــا جانم (۴) مجلــس مأمون و زهر جفــا ای وای روی سرش مولا ، کشید عبا ای وای آهِ اباصـــلت و حجـــرهٔ در بستـــه خاک کف حجره ، روضــهٔ سربسته امام رضـــا جانم (۴) بیاد عــاشــورا ســوز عطــش داره می خونه از گـــودال با جگــر پاره در اوج تنـــهایی مدینــه یادش بود تشتـــهٔ دیــدارِ رویِ جـــوادش بود امام رضـــا جانم (۴) تو لحــظهٔ آخر ، پســر رسیـد از راه ســرش به زانــو برد جــواد آل الله پدر ، غــم داغ جوون به ســـر داره پسـر ، روی قلبـــش ، داغ پدر داره امام رضـــا جانم (۴) بســوزه دلهـــامــون برای اون بابا که ارباً اربا دیـد یه قــامت رعنـــا چه غربتــی داره میون یک لشکر چقد جگــر سوزه داغ علی اکبــر غریب حسیــنم وای (۴) ✍رقیه سعیدی (ڪیمیا) 🖤🖤🖤🖤🖤
. 🌷🌷🌷 باردیگر گذار این عاصی خسته خسته به مشهدت افتاد غصه هایم ز خاطرم پر زد شد دلم شاد خانه ات اباد بادوچشمی پرآب و قلبی  زار باز پایم به این حرم وا شد زیر لب تا اباالحسن گفتم خنده روی لبم شکوفا شد تا که اذن دخول میگیرم مرغ روحم جدا شود از جان با تمام وجود می گویم السلام علیک یاسلطان یا رضا گفتم و روانه شدم از ورودی صحن گوهرشاد درمیان تلألو زائر تا رسیدم به پنجره فولاد چشم را بستم و کنار ضریح ناخودآگاه تا که خوابیدم روبروی مسیر هر زائر یک امامِ رئوف می دیدم خادمان و کبوتران حرم چقدر حالشان  تماشایی  ست کافری تا نظر به گنبد کرد گفت الحق که جای زیباییست گوشه ی دنج صحن گوهر شاد نفسم را کمی رها کردم خواندم از شاه و بعد با نفس ذاکران دگر صفا کردم می پریدم در آسمان خیال باز میشد کبوترانه پرم با تپش های قلب من میزد سنج و نقاره ها و طبل حرم جلد جلد حریم سلطانم دست او نیز کرده امدادم سرخوش از این که صید او شدم و مثل آهو به دامش افتادم درمیان حوایجم دارم حاجتی را برای نوکرها ساکن ارض طوس بنویسید این محرم برات کرببلا ⛈
پیچیده بوی غم  همه جا وامحمدا عرش خدا گرفته عزا  وامحمدا گریان دو چشم ارض و سما ، وامحمدا امشب شده است نوحه ی ما وامحمدا بر غربت پیمبرمان گریه می کنیم محض رضای مادرمان گریه می کنیم دنیا چه کرد با زحمات پیمبرش امشب میان عرش زَنَد حمزه بر سرش ای روزگار پست ...که می گشت باورش روزی شوند قاتل آقا دو همسرش مّردم ! رسول عالم و آدم شهید شد رحلت نکرد احمد خاتم ، شهید شد اصحاب ، پشت پا به حق آسان زدند ، آه چه زود دم ز دولت شیطان زدند آه آتش به جان عالم امکان زدند آه بر روح وحی ، تهمت هذیان زدند آه ای دیده بر محمد مظلوم گریه کن با چار کعبه زاده ی معصوم گریه کن دوران حق کشی ِ زمانه شروع شد دوران کفر خانه به خانه شروع شد توهین به صد دلیل و بهانه شروع شد دوران تلخ دفن شبانه ، شروع شد ای روزشان سیاه ، نبی شد شبانه دفن یک تن نگشت یار علی ، در زمان دفن مولای ما به سوگ برادر نشسته است جایش ببین که بر روی منبر نشسته است روباه جای شیر دلاور نشسته‌ است آتش به جان حضرت کوثر نشسته است امت ز یاد برده چه راحت غدیر را دادند زود اجر رسول و امیر را چیزی نمانده تا که شود یاس بی قرار قنفذ رسد به نان و نواهای بی شمار آتش گرفت میخ در از آه ذوالفقار آمد خزان فاطمه در اول بهار چیزی نمانده تا که بماند از او خیال گردد جوان خانه ی مولا قدش ، هلال چل بی حیای پست و لعین ، آه فاطمه بی حرمتی به صاحب دین ،آه فاطمه پهلو شکسته، زار و حزین ، آه فاطمه دو گوشواره ، روی زمین  آه فاطمه چیزی نمانده تا که زند ناله از جگر : فضه برس به داد دل مادر و پسر یا ایها الرسول شود حق تو ادا گاهی میان کوچه و گاهی به کربلا وای از غروب روز دهم ، وامحمدا شمشیر ،کهنه خنجر و سر نیزه و عصا آه از دمی که ناله زند زینب حزین : "ای مونس شکسته دلان حال ما ببین
روضه ی آقاست عاشورا تر و گودال تر قدّ زهرا می شود در این مصیبت ، دال تر ضامنِ لبخند های شیعه در روز جزاست گریه ی بر او کند صدیقه را خوشحال تر در سه باری که به سائل داد هر چه داشت را مثل او پیدا نشد در شهر بی اموال تر کاش آقای کریمان داشت حتی یک زهیر گشت شأنش از تنِ ارباب هم پامال تر گاه یک نیشِ زبان ، مثل هزاران نیزه است جسم ، با زخم زبان ها می شود بد حال تر بین کوچه ترش رو وُ بعد از آن شد خنده رو از مغیره نیست در شهرِ نبی دجال تر چشمِ زهرا از حیا در کوچه تر شد بیشتر چشم آقا هم شد از این صحنه ماه و سال ، تر
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن
یا أباصالح المهدی ادرکنی ای آن که دلخواهم تویی ، هر لحظه هر آهم تویی هر چه که می گویم تویی ، هر چه که می خواهم تویی هر جا که می مانم تویی ، هر چه که می خوانم تویی هر لحظه در جانم تویی ، هر گاه و بی گاهم تویی ای جمع خلقت را نگین ، ای مهر تو خلد برین هستی تو مهتاب آفرین ، نه مهر و نه ماهم تویی آغاز هر سرمستی و ، پایان کارِ هستی و تنها به حق پیوستی و ، هم مقصد و راهم تویی سوزم تویی سازم تویی ، رمزم تویی رازم تویی هر لحظه آوازم تویی ، اشکم تویی آهم تویی شعله ی جانسوزم تویی ، نوروز پیروزم تویی آن و شب و روزم تویی ، هر سال و هر ماهم تویی هم جلوه ی عرفانی و ، هم کعبه ی نورانی و هم نغمه ی طولانی و ، هم ذکر کوتاهم تویی چون کوه ، جرم و اشتباه ، طاعت ولی کمتر ز کاه هم شاهد کوه گناه ، هم شاهد کاهم تویی ماییم و این روی سیاه ، شرمنده ایم از هر نگاه در غفلت و عمر تباه ، هر لحظه آگاهم تویی گر چه شدم از تو جدا ، گر چه تو را کردم رها با این همه جرم و خطا ، تنها هواخواهم تویی از نور حق آیینه ای ، در قلب ما دیرینه ای گنجِ میان سینه ای ، هر لحظه همراهم تویی در جان من جانانی و ، در قلب من مهمانی و آن یوسف کنعانی و ، افتاده در چاهم تویی دلبند و دلدارم تویی ، غمگین و غمخوارم تویی هم یاور و یارم تویی ، محبوبِ الله ام تویی ای دلبرِ رفته سفر ، از تو نمی آید خبر ؟ جز تو نمی خواهم دگر ، ای آن که دلخواهم تویی
هر آنچه بیت که نذر تو شد حرام نشد و از تو هرچه سرودیم ما تمام نشد کرم به پشت در خانه تو زانو زد در این مقام کسی با تو هم مقام نشد بگو که جنگ همیشه محافظ دین نیست قسم به تیغ که صلحت کم ازقیام نشد تویی غریب ترین آیه ای که نازل شد غرور هیچ کسی چون تو قتل عام نشد روا نبود که در کوچه ها زمین بخوری غریب پر زدی و وقت انتقام نشد میان خانه خود هم نداشتی همدم مرام همسرتو قدر یک غلام نشد تو را به وعده هم خوابی معاویه کشت چه دردها که کشیدی و التیام نشد ولی به لطف خدا پیکر تو سالم ماند اگرچه موقع تشییع احترام نشد تنت به زیر سم تازه سطور نرفت کنار تشت دگر دورت از‌دحام نشد گریز روضه من مصرعی غم انگیز است کسی مزاحم جان دادن امام نشد شاعر:
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد! هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود... شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است... میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین! یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت... کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید
تو که در ارض و سما از همه کس خوبتری چه کنم با غم تو با غم بی بال و پری به شب تیره من ماه تمامی تو رضا سیرتت شمس شموس است و به صورت قمری ای که از زهر شرربار جگر پاره شدی چه کنم با تو که سهم ات شده خونین جگری دیده واکن پسری آمده از راه وفا آمده سوی خراسان تو با چشم تری آمده تا که بگیرد سر زانوش سرت آمده تا غم غربت ز دل خود ببری روضه برپاست در این حجره خدایا تو ببین روضهء وصل بخواند پسری بر پدری خاک حجره شده گودال تو پس نیست عجب که بگوییم رضا جان تو حسین دگری شکر حق نیست کنار تن تو خواهر تو بعد تو بر سر نیزه نرود هیچ سری شکر بعد از تو نشد سهم حریم تو رضا بزم نامحرم و سیلی و غم دربدری تو غریب الغربایی و رئوفی چه کنم ز شب غربت من گر تو نگیری خبری میروم نعره زنان تا به جنان سوی حسین از سر تربت من گر که نمایی گذری
. ♻️♻️♻️ ✅بنداول ضامن آهورضا جان جان عالم بفدایت به فدای صحن نابت جان فدای خاک پایت ..... تویی ارباب من/ شه قبله نما تویی سلطان طوس/علی موسی الرضا(ع) علی جانم مددی مولا ✅بنددوم روسیاهم پرگناهم/تشنه ی نیمه نگاهم سائلی گم کرده راهم /توفقط دادی پناهم ..... نظر کردی شها براین عبد گدا خریدی آبرو علی موسی الرضا(ع) ..... تویی ارباب من/ شه قبله نما تویی سلطان طوس/علی موسی الرضا(ع) ... علی جانم مددی مولا ✅بندسوم خادمان صحن پاکت/پادشاه عالمینند زائرانت زائران /قبر جد تو حسینند ..... فدای گنبدت/شمیم مرقدت فدای خادما/ن شهرمشهدت ..... تویی ارباب من/ شه قبله نما تویی سلطان طوس/علی موسی الرضا(ع) علی جانم مددی مولا 👇
. 🌷🌷🌷 آمدم سلام مدم سلام اقاےمهڕبوڹ بازمگم دوست درم دیوانتم ازدلوجوڹ ❤️ آمدم دخیڸ ببندم دلومه به ضریحت اے برم بقڕبوڹ چشاے عیسے مسیحت ❤️ ارمنے و یهودے و مسیحے پیشت مین مثڸ ای طلبکارا ازت نگیرڹ نمڕن ❤️ وڕ درخنت نشستم خنہ آبادم کنے د قفس بودم باید خود تو آزادم کنے ❤️ مثڸ کفترا مویوم اغال درم رو بوم تو پندرے کڕدہ خدا دنیاهم ڕبنام تو ❤️ او که جونشه گذیشته پاے عشق تو مویوم دگه همه مدنڹ بچه محلہ ے تویوم ❤️ توڕ بہ جاڹ او جوادت مدنم خیلے مخیش یڪ برات بہ ما بده دلم گیریفته بد اتیش ❤️ بڕتو گڕدم تونگا بہ چهره ے بدم مکو تو بزڕگے آقا جاڹ بیا و موڕ ردم مکو ✍ .👇
. ☑️بنداول امام رضا(ع) قربون جود و سخای تو قربون صحن و سرای تو قربون ایوون طلای تو .... بهترین پنجره ی عالمه پنجره فولاد تو یا رضا ع میگیریم از شبکه ی ضربت برات زیارت به کربلا صلی الله علیک یا رضا (ع) ☑️بند دوم بین حجره افتاده بایه دله مضطر میسوزه تو لحظه ی آخر رو بستر میرنه بال و پر .... میخونه با لبهای غرق خون بیا به بالینم ای پسرم از زهر کین مامون لعین ببین پاره پاره شدجگرم صلی الله علیک یا رضا (ع) ☑️بند سوم دم آخر روو خاک حجره گذاشتی سر می‌ خوندی با دله خون پرپر روضه خوندی غریب مادر ....... میخوندی روضه ی یابن الشبیب با ناله و اشک و با شور وشین میخوندی که اِن کُنتَ باکیاً لشیء فابک علَی الحسین حسین(ع) صلی الله علیک یا رضا (ع) .👇
. 🌾 ازتوی گرد و غبارو شن و خاک میون کویر بی اب و علف ضربه ی باد شدید که میکوبید کلاغ قصه مونو به هر طرف 🌪🌪🌪 شلاقای سخت اون طوفان و سنگ امونش رو واقعا بریده بود ضربه ی مخمصه ها حادثه ها تمومه بال و پرش رو چیده بود نیمه جون یه گوشه ای افتاده بود دست و پا میزد ولی رمق نداشت باتوکل به خدا چشماشو بست سرشو اروم روی زمین گذاشت یه دفه معجزه شد شفاگرفت انگاری یه چیزای عجیبی دید مثل اینکه قصه ها عوض شد و کلاغه رفت و به خونه شون رسید دید همه جای زمین چراغونه میون دسته ای از کبوتراس اب و دونه میریزن براش همه اون بالا یه گنبد زرد طلاس باخودش میگفت چی شداینجا کجاس این همون بهشته معروفه خداس کفتراگفتن دیگه غصه نخور اینجا گنبد غریب الغرباس اره من همون کلاغ روسیام که بایک نگاه کبوترت شدم روسیاهم ولی بانگاه تو عمریه گدای این درت شدم ✍ .👇
. ♻️♻️ ✅بنداول یاعلی موسی الرضا به دردما دوایی بشنو از لبای من نوای بینوایی هرجوری بود خودم و تامشهدت رسوندم اومدم درخونه ت باکاسه ی گدایی ♻️ ای جان جانانم ای روح ریحانم میگم توسختی هام رضا رضا جانم ♻️➖➖➖➖➖♻️ ✅بنددوم عرق سینه زنی زائراتو عشقه خاک پای همه ی مسافراتوعشقه وقتی گندم میریزن خادما توی صحنت ازدحام دسته ی کبوترا تو عشقه ♻️ دلور و دلدارم به تو بدهکارم هرچیزی که دارم من ازشما دارم رضا رضا جانم ♻️➖➖➖➖♻️ ✅بندسوم دیوونه ت شده رضا هرکی توروشناخته گنبدزرد طلات آسمون وشکافته ملائک خاک پای نوکراتو میبوسن پرچم خوشگل تو حضرته زهرابافته عزیزدلهایی شفیع عقبایی توعشق مهدی و دلبرزهرایی رضا رضا جانم ✍ 👇
‌. 🌷🌷🌷 باردیگر گذار این عاصی خسته خسته به مشهدت افتاد غصه هایم ز خاطرم پر زد شد دلم شاد خانه ات اباد بادوچشمی پرآب و قلبی زار باز پایم به این حرم وا شد زیر لب تا اباالحسن گفتم خنده روی لبم شکوفا شد تا که اذن دخول میگیرم مرغ روحم جدا شود از جان با تمام وجود می گویم السلام علیک یاسلطان یا رضا گفتم و روانه شدم از ورودی صحن گوهرشاد درمیان تلألو زائر تا رسیدم به پنجره فولاد چشم را بستم و کنار ضریح ناخودآگاه تا که خوابیدم روبروی مسیر هر زائر یک امامِ رئوف می دیدم خادمان و کبوتران حرم چقدر حالشان تماشایی ست کافری تا نظر به گنبد کرد گفت الحق که جای زیباییست گوشه ی دنج صحن گوهر شاد نفسم را کمی رها کردم خواندم از شاه و بعد با نفس ذاکران دگر صفا کردم می پریدم در آسمان خیال باز میشد کبوترانه پرم با تپش های قلب من میزد سنج و نقاره ها و طبل حرم جلد جلد حریم سلطانم دست او نیز کرده امدادم سرخوش از این که صید او شدم و مثل آهو به دامش افتادم درمیان حوایجم دارم حاجتی را برای نوکرها ساکن ارض طوس بنویسید این محرم برات کرببلا ✍ 👇