.
#زمزمه
#پنجم_صفر
دختر غم زده خرابه هام
آرزویی ندارم غیر بابام
میخوام امشب تا سحر صدات کنم
ولی لکنت افتاده توی صدام
من که تو آغوش تو میخوابیدم
قبل خواب باید تورو می بوسیدم
حالا سر به روی خاکا میزارم
دیدنت تو خوابه تنها امیدم
اگه من پرم شکست بابا فدات
چشامم نمیبینه فدا چشات
پر زخمم ولی من یه درد دارم
بابایی خیلی دلم تنگ برات
روی خاکا بابایی کشیدمت
خم شدم یه دل سیر بوسیدمت
تموم غصه من همین شده
وقتی رفتی خواب بودم ندیدمت
رفتی و با سیلی از خواب پریدم
نفسم بند اومد از بس دویدم
تا صدات زدم بابا منو زدن
پناهی جز عمه زینب ندیدم
بابا کل حرم و آتیش سوزوند
چادر خواهرمو آتیش سوزوند
اگه شونه نمیشه موی سرم
معجر رو سرمو آتیش سوزوند
گل سر دیگه برا موهام نخر
دیگه خلخال واسه پاهام نخر
لاله گوشم ببین زخمی شده
گوشواره بابا دیگه برام نخر
من که بودم روز آهوی حرم
نمیتونم دیگه حتی راه برم
همش از قافله ها جا میمونم
تازیونه می رسه تا ببرم
بابایی بال و پرم درد میکنه
زخمای چشم ترم درد میکنه
از شبی که افتادم از رو ناقه
هنوزم موی سرم درد می کنه
مثل شمعی پیکر من آب شده
صورتم با زخم سیلی قاب شده
مثل مادرت که بی هوا زدن
بی هوا زدن تو این جا باب شده
شبی که گم شده بودم زجر اومد
عمو جون نشنوه بابا بد می زد
قد به من به چکمه هاش نمی رسید
بی هوا به پهلو هام .... می زد
اومدی و گره من وا شده
آخرای عمر این زهرا شده
هر کسی منو تورو دیده می گه
این سه ساله پیرتر از بابا شده
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه
#موسی_علیمرادی ✍
.
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
_گفتگو با عمه زینب در دل خرابه
زمین به آسمون بره،یا آسمون بیاد زمین
آروم نمیگیرم دیگه،بابائی مومیخوام همین
شبای دوری از بابا تا سحر هق هق میکنم
اگه نیاد تو بغلم ،نمی خوابم، دق می کنم
تو شاهدی که دخترا، زبون درازی میکنن
خسته میشن، از سر لج دوباره بازی میکنن
دست همو میگیرن و می پرن و تاب میخورن
اَدامو در میارن و با قد خم آب میخورن
گرسنمه تو جمعشون ، از غذای لذیذ میگن
از عمودورم که بهم ،خارجی وکنیز میگن
معجرِ روی سرمو ، یه مرد پرغرور کشید
نمیدادم گوشواره مو، یکی اومد به زور کشید
لاله ی گوشمو ببین ، خونی که لخته بسته و
شبیه مادرت شدم پهلویی که شکسته و
میبینی روضه خون شدم ، گریه کنم رونیزه هاس
تسبیح این شبای من ، بابا بابا بابا باباس
به شوق دیدنش شب سردو تحمل میکنم
موهای سوخته مو ببند،دردو تحمل میکنم
دندونای شکستمو یه جوری پنهون میکنم
یه فکری هم برای این لبای پر خون میکنم
ولی بگو جلو بابام قد خم وچکار کنم؟
زخم سرم ، تاول پام، این ورم و چکار کنم؟
تو هم دیگه نمی شنوی صدای آه و ناله رو
دردسرت شدم ببخش،حلال کن این سه ساله رو
#مرتضی_عابدینی ✍
#شب_سوم_محرم
.
😥زبانحال رقیه س با پدر 😭
بی قراره دل من
چاره نداره دل من
شد مانند شبای بی ستاره دل من
بی قراره دل من
بابا جونم به کجایی که دلم تنگه برات
خبری ازت ندارم الهی جونم فدات
همه روز و هم شب در انتظارم که بیای
توی هر نفس بابا دارم دو چشمامو به رات
به کجایی ای پدر
به رقیه کن نظر
دل دخترت میخواد
با تو باشه همسفر
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
پر خونه دل من
داره میخونه دل من
الهی که کودکی یتیم نمونه دل من
پر خونه دل من
دیگه صبری به دلم نمونده ای جان پدر
بیا لالایی بخون ناز سه ساله تو بخر
بخدا خسته شدم میلی به دنیا ندارم
یه سری بزن خرابه من و با خودت ببر
من و زخم آبله
من و خشم حرمله
دو سه بار موندم عقب
از مسیر قافله
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
قربون سرت بشم
فدای حنجرت بشم
بیا امشب بغلم که جای مادرت بشم
مثل زهرا شده ام کبود شده پهلوی من
جای تازیانه ها سیاه شده بازوی من
پر زخم است و داره می سوزه اما به فدات
قربونت بشم سرت بزار روی زانوی من
ریخته شد موی سرم
آخه سوخته معجرم
اما خوب شد اومدی
تا که قربونت برم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
به سبک: هفتاد و دو پروانه
ای نور دل حیدر، عباس علمدارم
ای قامت تو محشر،عباس علمدارم
ای ساقی طفلانم، شیر افکن میدانم
دریا دل همسنگر، عباس علمدارم
ای قوت بازویم،ای نیروی زانویم
رزمنده ی سر لشکر، عباس علمدارم
ای بال و پرِ خیمه، قرص قمرِ خیمه
زیبا رخِ مه پیکر، عباس علمدارم
در علقمه اُفتادی، لب تشنه تو جان دادی
مانند گلی پرپر، عباس علمدارم
در چشم تو یک تیر و، در جسم تو شمشیر و
زخمی شده با خنجر، عباس علمدارم
با اینکه تو سقایی، عطشان لب دریابی
صد پاره تن و بی سر، عباس علمدارم
تو اصل وفا بودی،در اوج حیا بودی
من را همه جا یاور، عباس علمدارم
زهرا به تو می بالد، حیدر به تو می نازد
در محضر پیغمبر، عباس علمدارم
#حضرت_رقیه__س__نوحه
ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم
بيا و همره خود مرا ببر پدرم
حسين حسين پدرم ....
ببين که دشمن تو شکسته حرمت من
نشسته سيلي شمر به روي صورت من
منم رقيه ي تو که خون شده جگرم
به زير بار غمت خميده شد کمرم
تمام پيکر من پر از نشانه شده
تنم سياه و کبود ز تازيانه شده
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
چه دست نامردي بريده حنجر تو
چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من
نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
حسين حسين پدرم ....
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
نگاه تو به رخم سرت به زانوي من
گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من
منم رقيه ي تو تويي اميد دلم
مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم
چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند
دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند
منم رقيه ي تو که مردم از غم تو
شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو
حسين حسين پدرم ...
حضرت رقیه (س)
نوحه
.صدای آقای زارع
دروازه ی شهر شام چه ازدحامی شده
دورِ رباب و زینب پر از حرامی شده
علی الحسین واویلا
شکسته قلب رسول از این غمِ جانگداز
نشسته ناموس حق رو ناقه ی بی جهاز
علی الحسین واویلا
نظاره کن یا نبی زینبت آواره است
همه عزیزان تو لباسشان پاره است
علی الحسین واویلا
دوباره در شهر شام کار حسین زار شد
که دختر فاطمه وارد بازار شد
علی الحسین واویلا
به ناقه ها خواهر حسین سنگ میخورد
بر روی نیزه سرِ حسین سنگ میخورد
علی الحسین واویلا
آل علی را چرا بهر عزاب میبرند
عمه ی سادات را بزم شراب میبرند
علی الحسین واویلا
پیمبران در عزا همه از این ماتمند
که دختران علی میان نامحرمند
علی الحسین واویلا
شرر به قلب علی عدو چه خوب میزند
بر لب خشک حسین یزید چوب میزند
علی الحسین واویلا
👇
لعن الله ویزید،لعن الله ویزید...
همه عالم يه طرف حسين زهرا يه طرف
هر چي عشقه يه طرف عشق به مولا يه طرف
اين كيه هر كي صداش مي كنه ديوونش مي شه
ديگه جايي نمي ره گداي اين خونش مي شه
اين كيه كه اسمشو هر كي تو عالم مي بره
همه ي وجودشو مصيبت و غم مي بره
اين كيه كه عشق او عالم و حيرون مي كنه
غم كربلاش دل فاطمه رو خون مي كنه
اسم اون حسينه و جووني ما بفداش
خدا اون روز و بياره كه بريم به كربلاش
نمي دونم كه چرا دلم براش پر مي زنه
هر كي تو روضش مياد به سينه و سر مي زنه
يكي نيست تو كربلا خواهرش و ياري كنه
يكي نيست تو قتلگاه برا حسين زاري كنه
نمي دونم كه چرا قامت خواهرش خمه
هر چي ما گريه كنيم برا حسين بازم كمه
ديگه چيزي نمي خوام حسين زهرا رو مي خوام
گل و بستان نمي خوام خيمه ي مولا رو مي خوام
چي ميشه به اين گدا تو حرمت خونه بدي
يه جايي به كفتر غريبه اي لونه بدي
(خود را به که بسپارم)
من بیکس و تنهایم خود را به که بسپارم
عاشق شده شیدایم خود را به که بسپارم
سرگشته و حیرانم آشفته پریشانم
مجنونم و رسوایم خود را به که بسپارم
مرغ ملکوتم من از لانه جدا مانده
گمگشته ی صحرایم خود رابه که بسپارم
بال و پر من بسته در کنج قفس خسته
امید و به فردایم خود را به که بسپارم
از دست خودم خسته نالانم و گریانم
آلوده ی دنیایم خود را به که بسپارم
یا رب مددی بنما بیمارم و بی تابم
سرگشته و رسوایم خود را به که بسپارم
رفت است قرار من سرگشته و حیرانم
من بیکس و تنهایم خود را به که بسپارم
بیقرار اصفهانی